شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 2528 تا 2539
نام حکایت : حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن
بخش : 2 از 10 ( شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان )
خلاصه حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن
حضرت موسی (ع) به فرعون فرمود : بیا یک حرف از من بپذیر و در عوض چهار پاداش به تو می دهم . فرعون گفت : ای موسی آن حرف را برای من بیان کن . موسی فرمود : آن حرف اینست که آشکارا بگویی خدایی جز خدای یگانه نیست . فرعون گفت : ای موسی اکنون آن چهار پاداش را توضیح دِه . سپس موسی (ع) آن چهار پاداش و فضیلت را بر شمرد که عبارت بودند از تندرستی ، عمر طولانی ، سلطنت در دنیا و آخرت و عمر دائمی . فرعون بلافاصله این موضوع را با همسرش آسیه در میان گذاشت و او نیز فرعون را در قبولِ شرطِ موسی تشویق کرد . امّا فرعون گفت …
متن کامل ” حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان
ابیات 2528 الی 2539
2528) گفت موسی کاوّلینِ آن چهار / صحّتی باشد تنت را پایدار
2529) این علَل هایی که در طبّ گفته اند / دور باشد از تنت ، ای ارجمند
2530) ثانیاََ باشد تو را عُمرِ دراز / که اَجَل دارد ز عُمرت اِحتراز
2531) وین نباشد بعدِ عُمرِ مُستَوی / که به ناکام از جهان بیرون روی
2532) بلکه خواهانِ اَجَل چون طفل ، شیر / نَه ز رنجی که تو را دارد اسیر
2533) مرگ جُو باشی ، ولی نه از عجزِ رنج / بلکه بینی در خرابِ خانه گنج
2534) پس به دستِ خویش گیری تیشه ای / می زنی بر خانه بی اندیشه ای
2535) که حجابِ گنج بینی خانه را / مانعِ صد خِرمَن این یک دانه را
2536) پس در آتش افگنی این دانه را / پیش گیری پیشۀ مردانه را
2537) ای به یک برگی ز باغی مانده / همچو کِرمی برگش از زَر رانده
2538) چون کرَم این کِرم را بیدار کرد / اژدهایِ جَهل را این کِرم خَورد
2539) کِرم کَرمی شد پُر از میوه و درخت / این چنین تبدیل گردد نیکبخت
شرح و تفسیر شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان
گفت موسی کاوّلینِ آن چهار / صحّتی باشد تنت را پایدار
موسی گفت : نخستین فضیلت از آن فضیلت های چهار گانه اینست که بدنت همیشه صحیح و سالم می ماند .
این علَل هایی که در طبّ گفته اند / دور باشد از تنت ، ای ارجمند
ای گرامی مرد ، این بیماری هایی که در طب از آن نام می برند از وجودِ تو دور می شود .
ثانیاََ باشد تو را عُمرِ دراز / که اَجَل دارد ز عُمرت اِحتراز
دومین فضیلت اینست که عُمرِ تو طولانی می شود و اَجَل از نزدیک شدن به تو خودداری می کند . ( احتراز = پرهیز کردن ، خودداری نمودن ) [ مرگ نسبت به دیگر افراد دیرتر سراغِ تو می آید . ]
وین نباشد بعدِ عُمرِ مُستَوی / که به ناکام از جهان بیرون روی
البته این بدان معنا نیست که تو عُمرِ طبیعی خود را بطور یکنواخت در کمالِ صحّت و اعتدال سپری کنی و ناکام و بی مراد از این جهان به جهان آخرت کوچ کنی . ( مُستَوی = برابر ، یکسان ، حکیم سبزواری مقصود از عُمرِ مستوی را عُمر طبیعی می داند . ) [ زیرا کسی که به حقیقت ایمان می آورد مقصودش زیستن در رفاه و عیشِ دنیوی نیست . زیرا چنین زیستن آدمی را از مطلوب راستین باز می دارد و ناچار او پس از عُمری طولانی ناکام از دنیا می رود . ]
بلکه خواهانِ اَجَل چون طفل ، شیر / نَه ز رنجی که تو را دارد اسیر
بلکه تو همانطور مرگ را طلب می کنی که کودکِ شیرخوار ، شیر را طلب می کند و مسلماََ اینکه تو مرگ را طلب می کنی به خاطرِ رهایی از رنجی نیست که گریبانگیرت شده است . [ برخی از مردم وقتی در مخمصه ای می افتند و امید به نجات ندارند . مرگِ خود را طلب می کنند . امّا مرگ طلب کردنِ اهلِ حقیقت اینگونه نیست . بلکه آنان از فرطِ اشتیاق به افکندن حجابِ بدن و دیدارِ محبوب طالبِ مرگ می شوند . چنانکه امام علی (ع) می فرماید : « سوگند به خدا که اُنسِ پسرِ ابوطالب به مرگ از اُنسِ طفل به پستانِ مادرش بیشتر است » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، خطبۀ 5 ) ]
مرگ جُو باشی ، ولی نه از عجزِ رنج / بلکه بینی در خرابِ خانه گنج
تو مرگ را طلب خواهی کرد . امّا نه از روی درمانده شدن از رنج ، بلکه از اینرو مرگ را می طلبی که در ویرانیِ خانه ، گنج را دیده ای . [ گنجِ کمالاتِ روحی نهفته در ریاضتِ نَفس و قطعِ علائقِ بدن است . این مرگ را عرفا موت اختیاری گویند . ]
پس به دستِ خویش گیری تیشه ای / می زنی بر خانه بی اندیشه ای
پس تیشه ای به دست می گیری و بی محابا بر خانۀ بدن و علائقِ مادّی می زنی . [ چنانکه مولانا در دیوان کبیر می فرماید :
یکی تیشه بگیرید پیِ حفرۀ زندان / چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید ]
که حجابِ گنج بینی خانه را / مانعِ صد خِرمَن این یک دانه را
زیرا درمی یابی که خانۀ بدن و علائقِ دنیوی مانعِ دست یافتن به گنجِ حقیقت است . درمی یابی که مشغول شدن به دانه ای تو را خرمنِ انبوه بازمی دارد .
پس در آتش افگنی این دانه را / پیش گیری پیشۀ مردانه را
پس این یک دانه را به آتش می افکنی و راهِ مردان را پیش می گیری . [ دانۀ علائقِ جسمانی و مقتضیّاتِ نفسانی را به درونِ آتش ریاضت می افکنی یعنی آنها را رها می کنی و کارِ مردانِ الهی را انجام می دهی . ]
ای به یک برگی ز باغی مانده / همچو کِرمی برگش از زَر رانده
ای کسی که با مشغول شدن به یک برگ از باغی محروم شده ای . تو مانندِ همان کِرمی هستی که به یک برگ اکتفا کرده ای و از درخت دور مانده ای . [ زَر = درخت انگور ، تاک ، در اینجا به معنی مطلقِ درخت است . ]
چون کرَم این کِرم را بیدار کرد / اژدهایِ جَهل را این کِرم خَورد
اگر فضلِ الهی این کِرم را بیدار کند . همین کِرمِ حقیر ، اژدهای جهل را می خورد . [ هر گاه حضرت حق ، نَفسِ آدمی را از خوابِ غفلت بیدار کند . نَفسِ حقیر می تواند اژدهای جهل را ببلعد . ]
کِرم کَرمی شد پُر از میوه و درخت / این چنین تبدیل گردد نیکبخت
در اینصورت کِرم به باغی پُر از میوه و درخت مبدّل می گردد . انسانِ نیکبخت نیز اینچنین دگرگون می شود . ( کَرم = با فتحه کاف به معنی انگور نیز آمده است ) [ انسان های نیکبخت و کمال طلب همینگونه متحوّل و متکامل می شوند . یعنی با همّتِ عالیِ خود از تعلّقاتِ حقیرِ دنیوی می گذرند و در عوض به باغی از معارف و کمالات اخلاقی و معنوی مبدّل می شوند . نیکلسون بیت فوق را توصیفی تمثیلی و کنایی از فنا دانسته است ( شرح مثنوی معنوی مولوی ، دفتر چهارم ، ص 1592 ) ]
دکلمه شرح کردن موسی آن چهار فضیلت را جهت مزد ایمان
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات