2487) ز آهنِ تیره به قدرت می نمود / واقعاتی که در آخِر خواست بود 2488) تا کنی کمتر تو...
2469) پس چو آهن گر چه تیره هیکلی / صیقلی کن ، صیقلی کن ، صیقلی 2470) تا دلت آیینه...
2441) حمله بُردند اِسپهِ جسمانیان / جانبِ قلعه و دزِ روحانیان 2442) تا فرو گبرند بر دربندِ غیب / تا...
2384) چنبرۀ دیدِ جهان ، اِدراکِ توست / پردۀ پاکان ، حسِ ناپاکِ توست 2385) مدّتی حس را بشُو ز...
2341) آن یکی آمد ، زمین را می شکافت / ابلهی فریاد کرد و بر نتافت 2342) کین زمین را...
2301) عقل ، ضدِّ شهوت است ای پهلوان / آنکه شهوت می تند ، عقلش مخوان 2302) وَهم خوانَش آنکه...
2287) عقل می گفتش : حماقت با تو است / با حماقت عهد را آید شکست 2288) عقل را باشد...
2266) گفت ماهیِّ دِگر وقتِ بلا / چونکه ماند از سایۀ عاقل جُدا 2267) کو سویِ دریا شد و از...
2245) آن یکی مرغی گرفت از مکر و دام / مرغ او را گفت : ای خواجۀ هُمام 2246) تو...
2213) در وضو هر عُضو را وِردی جدا / آمده ست اندر خبر ، بهرِ دعا 2214) چونکه اِستنشاقِ بینی...