گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را

گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 2509 تا 2527

نام حکایت : حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن

بخش : 1 از 10 ( گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن

حضرت موسی (ع) به فرعون فرمود : بیا یک حرف از من بپذیر و در عوض چهار پاداش به تو می دهم . فرعون گفت : ای موسی آن حرف را برای من بیان کن . موسی فرمود : آن حرف اینست که آشکارا بگویی خدایی جز خدای یگانه نیست . فرعون گفت : ای موسی اکنون آن چهار پاداش را توضیح دِه . سپس موسی (ع) آن چهار پاداش و فضیلت را بر شمرد که عبارت بودند از تندرستی ، عمر طولانی ، سلطنت در دنیا و آخرت و عمر دائمی . فرعون بلافاصله این موضوع را با همسرش آسیه در میان گذاشت و او نیز فرعون را در قبولِ شرطِ موسی تشویق کرد . امّا فرعون گفت …

متن کامل ” حکایت گفتن موسی به فرعون که از من یک پند قبول کن ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را

ابیات 2509 الی 2527

2509) هین زِ من بِپذیر یک چیز و بیار / پس زِ من بِستان عِوَض آن را چهار

2510) گفت : ای موسی کدامست آن یکی ؟ / شرح کن با من از آن یک ، اندکی

2511) گفت : آن یک که بگویی آشکار / که خدایی نیست غیرِ کِردگار

2512) خالقِ افلاک و اَنجُم بر عُلا / مردم و دیو و پَریّ و مرغ را

2513) خالقِ دریا و دشت و کوه و تیه / مُلکتِ او بی حد و او بی شبیه

2514) گفت : ای موسی کدامست آن چهار ؟ / که عِوَض بِدهی مرا ، بر گو بیآر

2515) تا بُوَد کز لطفِ آن وعدۀ حَسَن / سُست گردد چارمیخِ کفرِ من

2516) بو که ز آن خوش وعده های مُغتَنم / برگشاید قفلِ کفرِ صد مَنَم

2517) بو که از تأثیرِ جُویِ اَنگبین / شَهد گردد در تَنَم این زهرِ کین

2518) یا ز عکسِ جُویِ آن پاکیزه شیر / پرورش یابد دَمی عقلِ اسیر

2519) یا بُوَد کز عکسِ آن جُوهایِ خَمر / مست گردم ، بو بَرَم از ذوقِ امر

2520) یا بُوَد کز لطفِ آن جُوهایِ آب / تازگی یابد تنِ شورۀ خراب

2521) شوره ام را سبزه یی پیدا شود / خارزارم جَنّتِ مأوا شود

2522) بو که از عکسِ بهشت و چارجُو / جان شود از یاریِ حق ، یارجُو

2523) آنچنان کز عکسِ دوزخ گشته ام / آتش و ، در قهرِ حق آغشته ام

2424) گه ز عکسِ مارِ دوزخ ، همچو مار / گشته ام بر اهلِ جَنّت ، زهربار

2525) گه ز عکسِ جوششِ آبِ حَمیم / آبِ ظلمم کرده خلقان را رَمیم

2526) من ز عکسِ زَمهَریرم زَمهَریر / یا ز عکسِ آن سَعیرم چون سَعیر

2527) دوزخِ درویش و مظلومم کنون / وایِ آنکه یابَمش ناگه زبون

شرح و تفسیر گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را

هین زِ من بِپذیر یک چیز و بیار / پس زِ من بِستان عِوَض آن را چهار


موسی (ع) به فرعون گفت : بهوش باش و از من یک چیز قبول کن و در عوض ، چهار چیز از من بگیر . [ یک حرف از من قبول کن و آن را به مرتبۀ عمل درآور تا به ازایِ آن چهار پاداش از من بگیری . البته مُعطی و دیّان ، حضرت حق است . امّا موسی (ع) نایبِ اوست و به اذنِ او دهد . ]

گفت : ای موسی کدامست آن یکی ؟ / شرح کن با من از آن یک ، اندکی


فرعون گفت : یا موسی آن یک حرف کدام است ؟ اندکی از آن را برای من شرح بده .

گفت : آن یک که بگویی آشکار / که خدایی نیست غیرِ کِردگار


موسی (ع) گفت : آن یک حرف اینست که آشکارا بگویی که خدایی جز خدای یگانه نیست .

خالقِ افلاک و اَنجُم بر عُلا / مردم و دیو و پَریّ و مرغ را


آفریدگار افلاک و ستارگان در بلندایِ آسمان و آفریدگار آدمیان و دیوان و پریان و پرندگان هموست . [ عُلا = همان عُلی به معنی رفعت و بلندی مقام است . ]

خالقِ دریا و دشت و کوه و تیه / مُلکتِ او بی حد و او بی شبیه


پدید آورندۀ دریاها و دشت ها و کوه ها و بیابان ها باز هموست . سلطنت او بیکران است و همتایی ندارد . [ تیه = بیابان ]

گفت : ای موسی کدامست آن چهار ؟ / که عِوَض بِدهی مرا ، بر گو بیآر


فرعون گفت : ای موسی ، آن چهار چیزی که می خواهی به من عوض بدهی چیست ؟ آن را بازگو کن و برایم فراهم ساز .

تا بُوَد کز لطفِ آن وعدۀ حَسَن / سُست گردد چارمیخِ کفرِ من


تا شاید به لطفِ آن وعدۀ خوب ، کفر و عصیان شدیدِ من کم شود . [ چارمیخ = نوعی کیفر و شکنجه / چارمیخ شدن = کمال محکم شدن ]

بو که ز آن خوش وعده های مُغتَنم / برگشاید قفلِ کفرِ صد مَنَم


شاید به لطفِ آن وعده های خوب و غنیمت شمرده شده ، قفلِ صد مَنی کفرم گشوده شود .

بو که از تأثیرِ جُویِ اَنگبین / شَهد گردد در تَنَم این زهرِ کین


شاید بر اثرِ جُوی عسل ، زهرابۀ کینه ام نسبت به حق به عسل دگرگون شود . یعنی صفاتِ ناپسندم به صفاتِ پسندیده مبدّل گردد . [ « جُوی عسل » اشاره دارد به قسمتی از آیه 15 سورۀ محمد « در باغ های بهشت ، جویباری زلال و گوارا و جویباری از شیر طعم ناگشته و جویباری از باده ناب و انگبین پالوده از موم جاری است » در سه بیت بعدی نیز اشارتی به همین آیه است . ]

یا ز عکسِ جُویِ آن پاکیزه شیر / پرورش یابد دَمی عقلِ اسیر


یا شاید بر اثرِ انعکاس آن جُویِ پاکِ شیر ، لحظه ای این عقلِ اسیرِ من پرورش یابد . [ عقل من به بندِ هوی و کمندِ دغا گرفتار شده . شاید جُویِ شیری که در بهشت جاری است در وجودِ من پرتوی زند و عقلِ اسیر مرا رها سازد . همانطور که کودک برای رشد نیازمندِ شیر است . عقلِ ضعیف و کودکانۀ من نیز محتاجِ شیرِ معنوی است تا رشد کند . ]

یا بُوَد کز عکسِ آن جُوهایِ خَمر / مست گردم ، بو بَرَم از ذوقِ امر


یا شاید بر اثرِ انعکاسِ آن جُوی های شراب ، مست شوم و لذّتِ امرِ الهی را بچشم .

یا بُوَد کز لطفِ آن جُوهایِ آب / تازگی یابد تنِ شورۀ خراب


یا شاید بر اثرِ لطافتِ جُوی های آبِ زلالِ بهشتی ، تنِ من که همچون شوره زارِ ویران شده ای است . طراوت و تازگی پیدا کند .

شوره ام را سبزه یی پیدا شود / خارزارم جَنّتِ مأوا شود


در شوره زار وجودم ، سبزۀ ایمان و عرفان بروید و خارستانِ وجودم به بهشتِ روحانی مبدّل گردد . [ خارزار = خارستان / جَنّتِ مأوا = جَنّة المأوی ، به معنی بهشتی که جایگاه استقرار و سکونت است . در آیه 15 سورۀ نجم آمده است « بهشت برین کنارِ اوست » ]

بو که از عکسِ بهشت و چارجُو / جان شود از یاریِ حق ، یارجُو


شاید که بر اثرِ انعکاس بهشت و چهار جویی که در آن روان است . جانِ من به مددِ حضرتِ حق ، در صدد جستن معشوق حقیقی برآید . [ یارجُو = جویندۀ یار / چارجُو = چهار جوی ، اشاره است به آیه 15 سورۀ محمّد  « در باغ های بهشت ، جویباری زلال و گوارا و جویباری از شیر طعم ناگشته و جویباری از باده ناب و انگبین پالوده از موم جاری است »

آنچنان کز عکسِ دوزخ گشته ام / آتش و ، در قهرِ حق آغشته ام


چنانکه اکنون بر اثرِ انعکاسِ دوزخ به آتش مبدّل شده ام و در خشمِ الهی مستغرق گشته ام . [ عکس = در این بیت و ابیات قبلی و بعدی به معنی انعکاس و بازتاب است . ]

گه ز عکسِ مارِ دوزخ ، همچو مار / گشته ام بر اهلِ جَنّت ، زهربار


گاهی بر اثرِ انعکاس مارِ جهنم به ماری زهرآگین مبدّل می شوم و بر بهشتیان زهر می افشانم .

گه ز عکسِ جوششِ آبِ حَمیم / آبِ ظلمم کرده خلقان را رَمیم


گاهی نیز بر اثرِ انعکاسِ آبِ جوشان دوزخ ، آبِ سوزان وجوشانِ ستمکاری ام استخوان مردم را پوسانده و فرسوده کرده است . [ حَمیم = آب داغ و جوشان ، در آیات قرآن کریم از جمله آیه 70 سورۀ انعام ، یکی از عذاب های دوزخیان ذکر شده است / رَمیم = پوسیده ، استخوان پوسیده ]

من ز عکسِ زَمهَریرم زَمهَریر / یا ز عکسِ آن سَعیرم چون سَعیر


من بر اثرِ انعکاسِ سرمایِ سختِ دوزخ ، بسیار سردم . و یا بر اثرِ انعکاسِ آتشِ فروزان آن مانندِ آتشی فروزانم . ( زَمهَریر = سرمای سخت ، در آیه 14 سورۀ دهر  مقابلِ «شمس» ذکر شده / سعیر = از نام های دوزخ است ، به معنی آتش فروزان و سوزان و همچنین به معنی زبانۀ آتش ، این لفظ مکرراََ در قرآن بکار رفته از جمله آیه 11 سورۀ فرقان ) [ سردی روحِ فاقدِ معنای من ، انعکاسی است از زمهریر دوزخ ، و خشم و صولتِ من نیز انعکاسی است از سعیر دوزخ . ]

دوزخِ درویش و مظلومم کنون / وایِ آنکه یابَمش ناگه زبون


اینک من برای ناتوانان و مظلومان ، دوزخ محسوب شوم . وای به حالِ کسی که ناگهان ضعیف و درمانده اش یابم . [ مولانا از زبان فرعون می گوید : همۀ کسانی که به مظلومان و ضعیفان زور می گویند و در مقابل قدرت برتر سرِ تسلیم فرود می آورند و اظهار ذلّت می کنند فرعون سیرت اند . چنانکه در بیت 972 دفتر سوم می فرماید :

ای دریغ این جمله احوالِ تو است / تو بر آن فرعون برخواهیش بست ]

مولانا از بیت 2517 تا اینجا از زبان فرعون بیان کرد که اخلاقِ حمیده و اوصافِ پسندیده ، انعکاسی از بهشت است . و اخلاق ذمیمه و اوصافِ نکوهیده انعکاسی از دوزخ .

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه گفتن موسی به فرعون یک پند و چهار فضیلت را

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟