امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن | شرح و تفسیر

امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2946 تا 2972

نام حکایت : منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

بخش : 6 از 8 ( امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

منافقان در رقابت با مسجدِ قُباء ، مسجدِ ضِرار را پی می افکنند و از پیامبر (ص) درخواست می کنند که در آن مسجد نماز گزارد . و ادعا می کنند که بنای این مسجد ، جهتِ اطعام مساکین و ایوایِ بی پناهان است . پیامبر (ص) به ایشان می فرماید : فعلاََ عزمِ سفر به منطقۀ تبوک را دارم و چون از این غزوه بازگردم بدان مسجد درآیم . پس از بازگشت از تبوک ، …

متن کامل « حکایت منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن

ابیات 2946 الی 2972

2946) آسمانی که بُوَد با زیب و فَر / حق بفرماید که ثُمّ ارجِع بَصَر

2947) یک نظر قانع مشو رین سقفِ نور / بارها بنگر ، ببین هَل مِن فُطور ؟

2948) چونکه گفتت کاندرین سقفِ نکو / بارها بنگر چو مردِ عَیب جُو

2949) پس زمینِ تیره را دانی که چند  / دیدن و تمییز باید در پسند ؟

2950) تا بپالاییم صافان را ز دُرد / چند باید عقلِ ما را رنج بُرد ؟

2951) امتحان های زمستان و خَزان / تابِ تابستان بهارِ همچو جان

2952) بادها و ابرها و برق ها / تا پدید آرد عوارض فرق ها

2953) تا بُرون آرد زمینِ خاک رنگ / هر چه اندر جیب دارد لعل و سنگ

2954) هر چه دزدیده ست این خاکِ دُژَم / از خزانۀ حقّ و ، دریایِ کرم

2955) شِحنه تقدیر گوید : راست گو / آنچه بُردی شرح وا دِه مو به مو

2956) دزد یعنی خاک گوید : هیچ هیچ / شِحنه ، او را در کشَد در پیچ پیچ

2957) شِحنه ، گاهش لطف گوید چون شِکر / گَه برآویزد کُند هر چه بتر

2958) تا میانِ قهر و لطف ، آن خُفیه ها / ظاهر آید ز آتشِ خوف و رَجا

2959) آن بهاران ، لطفِ شِحنۀ کبریاست / و آن خزان ، تخویف و تهدیدِ خداست

2960) و آن زمستان ، چار میخِ معنوی / تا تو ای دزدِ خفی ظاهر شوی

2961) پس مجاهد را زمانی بسطِ دل / یک زمانی قبض و درد و غِشّ و غِلّ

2962) ز آنکه این آب و گِلی کابدانِ ماست / مُنکر و دزدِ ضیایِ جان هاست

2963) حق تعالی گرم و سرد و رنج و دَرد / بر تنِ ما می نهد ای شیر مرد

2964) خوف و جُوع و نقصِ اموال و بَدَن / جمله بهرِ نقدِ جان ظاهر شدن

2965) این وعید و ، وعده ها انگیخته است / بهرِ این نیک و بَدی کآمیخته است

2966) چونکه حقّ و باطلی آمیختند / نقد و قلب اندر حُرَمدان ریختند

2967) پس مِحَک می بایدش بگزیده یی / در حقایق امتحان ها دیده یی

2968) تا شود فاروقِ این تزویرها / تا بُوَد دستورِ این تدبیرها

2969) شیر دِه ای مادرِ موسی وَرا / و اندر آب افکن ، مَیَندیش از بلا

2970) هر که در روزِ اَلَست آن شیر خورد / همچو موسی شیر را تمییز کرد

2971) گر تو بر تمییز طفلت مُولِعی / این زمان با اُمّ موسی اَرضِعی

2972) تا ببیند طَعمِ شیرِ مادرش / تا فرو نآید به دایۀ بَد سَرش

شرح و تفسیر امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن

آسمانی که بُوَد با زیب و فَر / حق بفرماید که ثُمّ ارجِع بَصَر


آسمانی که آراسته و با شکوه است ، حق تعالی در شأنِ آن گفته است : دو باره بدان نظر کن . [ اشاره است به آیه 3 سوره ملک « چشم در آسمانها بگردان ، آیا در آنها نقصانی می یابی » ]

یک نظر قانع مشو رین سقفِ نور / بارها بنگر ، ببین هَل مِن فُطور ؟


با یکبار نظر انداختن به سقفِ نورانی آسمان ، قانع نشو . بلکه باید چند بار نظر کنی که آیا نقص و رخنه ای در آن وجود دارد ؟ [ مصراع دوم این بیت هم اشاره ای است به آیه 3 سورۀ ملک که شرح آن در بیت قبل گذشت . حضرت مولانا در دو بیت اخیر از لزومِ امتحان در موردِ هر چیز سخن گفته است تا آدمی بَد و خوب را بشناسد و تا وقتی که حق و باطل در هم آمیخته اند این جستجو بر آدمیان واجب است ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 548 ) تفسیر مجمع البیان و اقرب الموارد ، فُطور را به معنی شکاف ها دانسته است . ولی راغب ، آن را به معنی اختلال و سستی گرفته است ( قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 194 ) ]

چونکه گفتت کاندرین سقفِ نکو / بارها بنگر چو مردِ عَیب جُو


وقتی که حضرت حق تعالی به تو امر می کند که در این آسمانِ زیبا مانندِ یک شخصِ عیب جُو چند بار دقیقاََ نگاه کن . [ ادامه معنا در بیت بعد ]

پس زمینِ تیره را دانی که چند  / دیدن و تمییز باید در پسند ؟


پس ترک کن که در این زمینِ تیره و تار باید چند بار نگاه کنی تا بتوانی بَد و خوب آن را باز شناسی .

تا بپالاییم صافان را ز دُرد / چند باید عقلِ ما را رنج بُرد ؟


چقدر باید عقولِ ما رنج و سختی تحمل کند تا پاکان را از ناخالصی پاک کنیم ؟

امتحان های زمستان و خَزان / تابِ تابستان بهارِ همچو جان


آزمایش زمستان و پاییز و گرمای تابستان و بهارِ جان افزا . [ از اینجا تا بیتِ 2960 قطعه ای است تمثیلی در بیان اینکه حقیقتِ روحانیِ انسان از طریق آزمون و ابتلا آشکار می شود ]

بادها و ابرها و برق ها / تا پدید آرد عوارض فرق ها


پدیدۀ باد و ابر و برق آسمان ، بدین خاطر است تا عوارضِ طبیعی تفاوتِ پدیده ها را آشکار سازد .

تا بُرون آرد زمینِ خاک رنگ / هر چه اندر جیب دارد لعل و سنگ


تا این زمینِ خاکی رنگ ، از لعل و سنگ هر چه در چنته دارد نمایان سازد . [ خاک رنگ = به رنگِ خاک ]

هر چه دزدیده ست این خاکِ دُژَم / از خزانۀ حقّ و ، دریایِ کرم


هر آنچه را که این خاکِ افسرده و خموش از گنجخانۀ الهی و دریای بخشش حضرت حق دزدیده است . [ ادامه معنا در بیت بعد . دُژَم = افسرده ، پژمرده ]

شِحنه تقدیر گوید : راست گو / آنچه بُردی شرح وا دِه مو به مو


داروغۀ تقدیر به خاک می گوید : راست حرف بزن ، هر چه به یغما بُرده ای مو به مو بیان کن . [ شِحنه = شرح بیت 2514 دفتر اوّل / شِحنۀ تقدیر = داروغۀ تقدیر / شرح دادن مو به مو = دقیقاََ چیزی را توضیح دادن ]

دزد یعنی خاک گوید : هیچ هیچ / شِحنه ، او را در کشَد در پیچ پیچ


دزد یعنی خاک می گوید : من اصلاََ چیزی به سرقت نبرده ام . داروغۀ تقدیر او را دچار شکنجه می کند .

شِحنه ، گاهش لطف گوید چون شِکر / گَه برآویزد کُند هر چه بتر


داروغۀ تقدیر ، گاه سخنان دلنشینی مانند شِکر به او می گوید و گاه او را آویزان می کند و بدترین کیفر را به او می دهد .

تا میانِ قهر و لطف ، آن خُفیه ها / ظاهر آید ز آتشِ خوف و رَجا


تا میان قهر و لطف ، نهفته ها و مکنونات زمین بر اثرِ آتشِ خوف و رجا به ظهور رسد . [ خوف و رَجا = شرح بیت 3615 دفتر اوّل ]

آن بهاران ، لطفِ شِحنۀ کبریاست / و آن خزان ، تخویف و تهدیدِ خداست


موسمِ بهار ، لطف داروغۀ الهی است و پاییز ، ترسانیدن و بیم دادن خداوند است . [ بهار ، مظهر اسمِ لطیف است و پاییز ، مظهرِ اسمِ قهار . زیرا هر یک از اسماء الله ، مظهری در جهان دارد . در درون سالک نیز حالتِ بهار و پاییز به صورتِ بسط و قبض روحی جلوه می کند . ]

و آن زمستان ، چار میخِ معنوی / تا تو ای دزدِ خفی ظاهر شوی


زمستان به صلیب کشیدن معنوی است تا تو ای دزدِ پنهان ، آشکار شوی .

پس مجاهد را زمانی بسطِ دل / یک زمانی قبض و درد و غِشّ و غِلّ


پس سالکی که در راهِ تهذیبِ نَفس ، جهاد می کند . گاهی دچار بسط می شود و زمانی گرفتار قبض و دَرد و آمیختگی به علایق مادّی و کینه ورزی .

بسط = در لغت به معنی گستردن و وسعت دادن است . امّا در اصطلاحِ صوفیه جزء احوال است . گفته اند حالی است که از رَجاء ناشی شود و نیز گفته اند : واردی است که موجبِ قبول و رحمت و اُنس باشد ( مجمع البحرین ابرقوهی ، ص 472 ) و گفته اند که بسط ، ناگهان به قلبِ سالک درآید ، نشاطی در دلِ او پدیدار گردد ولی سبب آن را نداند و او را از جای برانگیزد . در این وقت باید آرام گیرد و ادب به جای آرد که در این وقت خطری بزرگ در کمین اوست . زیرا از مکرِ خفی باید حَذَر کرد . از اینرو یکی از عارفان گوید : وقتی دری از بسط بر من بازگشادند . زلّتی کردم از آن مقام ، بازماندم ( ترجمه رسالۀ قشیریه ، ص 96 )

قبض = در لغت به معنی گرفتن و در اصطلاح حالی است که از خوف ناشی می شود و بر سالک ظاهر می گردد . پس قبضِ عارف ، به منزلۀ خوفِ مبتدی است ( مجمع البحرین ابرقوهی ، ص 472 و ترجمه رسالۀ قشیریه ، ص 94 ) گفته اند بسط و قبض نه از آنِ مبتدیان است و نه منتهیان . چه مبتدیان از آن بهره ای ندارند و منتهیان از آن گذشته اند و لاجرم متوسطان است ( لبّ لباب مثنوی ، ص 413 )

ز آنکه این آب و گِلی کابدانِ ماست / مُنکر و دزدِ ضیایِ جان هاست


زیرا که این بدن های مادّی که آمیزه ای از آب و گل است ، روشنی روح را انکار می کند و آن روشنی را می دزدد و وجودِ آدمی را تاریک می کند . [ آدمی به واسطۀ غلبۀ شهوات ، صفای روح را از دست می دهد ]

حق تعالی گرم و سرد و رنج و دَرد / بر تنِ ما می نهد ای شیر مرد


ای دلاور ، حق تعالی گرمی و سردی و رنج و درد را بر جسمِ ما چیره می سازد . [ گوهر معنوی انسان از طریقِ ابتلا برمی آید و به ظهور می رسد ]

خوف و جُوع و نقصِ اموال و بَدَن / جمله بهرِ نقدِ جان ظاهر شدن


ترس و گرسنگی و کاستی در دارایی و جسم ، تماماََ برای این است که سکۀ روح ما ظاهر شود و به عرصۀ فعلیت درآید . [ مصراع دوم اشاره است به آیه 156 سورۀ بقره « و هر آینه بیازماییم شما را به پاره ای از بیم و گرسنگی و کاستی در مال و تن ها و محصولات ، شکیبایان را مژده دِه » ]

مولانا از بیت 2951 تا بیت فوق ، چگونگی تحول در نظامِ طبیعت را به اجمال بیان کرد تا آن را مقدمه ای سازد برای بررسی تحولات و انقلاباتِ روحی در انسان ، همانطور که در عرصۀ طبیعت ، بهار و پاییز و گرما و سرما و رعد و برق بوجود می آید و بر اثرِ این عوارضِ طبیعی ، زمین ، مکنونات و نهفته های خود را از گُل و سنگ و درخت و سبزه و … ظاهر می سازد . حوادث و رویدادهای اجتماعی و فردی نیز جوهر و حقیقتِ آدمی را به ظهور می رساند . این شیوۀ مولاناست که از حوادثِ طبیعی به بررسی روانی انسان نقب می زند . رجوع کنید شرح ابیات 1891 تا 1898 دفتر اوّل .

این وعید و ، وعده ها انگیخته است / بهرِ این نیک و بَدی کآمیخته است


این هشدارها و نویدها برای این به آدمی داده می شود تا بَد و خوب که به آمیخته است از هم جدا شود .

چونکه حقّ و باطلی آمیختند / نقد و قلب اندر حُرَمدان ریختند


چون حق و باطل را به هم آمیخته اند و سکۀ خالص و ناخالص را درونِ کیسه ای ریخته اند . [ ادامه معنا در بیت بعد / حُرِمدان = چرمدان ، و آن کیسه ای است چرمین یعنی کیسه ای که از پوست دوزند و در آن زر و سیم کنند ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 4 ، ص 111 ) ]

پس مِحَک می بایدش بگزیده یی / در حقایق امتحان ها دیده یی


بنابراین باید بهترین مِحَک را اختیار کرد . همان محکی که در شناختِ حقایق ، امتحان ها پس داده باشد . [ وقتی آدمی از طریقِ زهدِ راستین باطن خود را صفا بخشید . بینشی حقیقت یاب پیدا می کند و به مرتبۀ فرقان می رسد ]

تا شود فاروقِ این تزویرها / تا بُوَد دستورِ این تدبیرها


تا همۀ تزویرها و تقلّب ها را باز شناسد و در تدبیر این امور راهنما باشد . [ آدمی با بصیرت و بینش الهی می تواند سره را از ناسره باز شناسد . فاروق = صیغۀ مبالغۀ فرق است یعنی بسیار فرق گذارنده و تمییز دهندۀ حق از باطل ]

شیر دِه ای مادرِ موسی وَرا / و اندر آب افکن ، مَیَندیش از بلا


ای مادرِ موسی به موسی شیر بده و او را در آب بینداز و از بلا و سختی اندیشناک مشو . [ اشاره است به آیه 7 سورۀ قصص « و ما به مادر موسی وحی کردیم که شیرش دِه . پس چون بر او بیمناک شوی . وی را در دریا افکن و مترس و غم مخور ، چه ما باز رسانیمش به تو و از رسولانش سازیم »

هر که در روزِ اَلَست آن شیر خورد / همچو موسی شیر را تمییز کرد


هر کس در عالَمِ اَلست از آن شیر نوشیده باشد می تواند مانند حضرت موسی (ع) شیر مادر را تشخیص دهد . [ اشاره است به آیه 12 سورۀ قصص « و ما بازداشتیم پیش از آن ، شیر هر دایه را بر او ، خواهر موسی گفت : آیا میل دارید شما را راهنمایی کنم به سوی خانواده ای که وی را تیمار کنند و نیک خواهش باشند ؟ » ]

همانطور که حضرت موسی (ع) ابتدا از شیر مادر نوشید و ذوقِ آن را احساس کرد و زآن پس شیر مادران و دایگان دیگر را نپذیرفت . همینطور هر انسانی که بر عهد و پیمان فطری عالَمِ الست پایدار مانده باشد و ذوق معارف آن عالم را به یاد داشته باشد . می تواند میانِ حق و باطل فرق نهد و هر آنچه غیرِ حق است پس زند و تنها حق را طلب کند .

گر تو بر تمییز طفلت مُولِعی / این زمان با اُمّ موسی اَرضِعی


ای مادرِ موسی اگر بسیار خواهانی که تمییز و تشخیصِ کودکت را بشناسی . اینک ای مادر موسی به او شیر بده . [ طفل ، در اینجا کنایه از روح و جان است . مولانا این تعبیر را در بیت 1640 دفتر اوّل بکار برده است . شیر ، در اینجا کنایه از معارف الهی است . بنابراین آدمی باید روح خود را با غذای معنوی تغذیه کند نه با شیر شیطان ، تا همبالِ فرشتگان و کروبیان شود . مُولِع = حریص ، آزمند / یا اُمّ موسی اَرضِعی = ای مادر موسی او را شیر بده ]

تا ببیند طَعمِ شیرِ مادرش / تا فرو نآید به دایۀ بَد سَرش


تا طعمِ شیرِ مادرش را بچشد و تا در برابر دایه های بَد ، سر فرود نیاورد . [ مولانا از بیت 2969 تا اینجا به بخشی از داستان حضرت موسی (ع) و دوران طفولیت او اشاره می کند . تا این را به عنوانِ تمثیلی گویا برای روح و روانِ انسان به کار برد . پس آدمی با یافتن بینش ، مادرِ حقیقت را از دایهِ شیطان تمییز می دهد و از حقیقت تغذیه می کند نه از شیطان . ]

دایه بَد = کنایه از هر گونه عاملِ نفسانی ، خواه وساوس درونی و خواه ، گمراه کنندگانی که به جامۀ ارشاد درمی آیند.

دکلمه امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شر آن

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
2s یادداشت ها
  1. لادن شایان فر 5 سال پیش

    بسیار ممنونم از سایت خوب و پربار شما
    من در طول دو سالی که مثنوی می خونم،بارها و بارها به سایت شما مراجعه کردم.
    یاری بخش بوده

    سپاسگزارم

  2. ز فارسیان 2 سال پیش

    با سایت بی نظیر شما توانستم بعد از چهار سال تهیه کتاب مثنوی معنوی که سخت بود فهمیدن ابیات به راحتی مثنوی را بخوانم و در حد عقل خود بفهمم . سایت شما این راحتی را برای من فراهم کرد .سپاسگزارم

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟