غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

متن کامل ابیات غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی

ابیات 1 الی 8

1) بلبلی برگِ گُلی خوشرنگ در منقار داشت / واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

2) گفتمش در عینِ وصل این ناله و فریاد چیست / گفت ما را جلوۀ معشوق در این کار داشت

3) یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض / پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

4) در نمیگیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست / خرّم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

5) خیز تا بر کلکِ آن نقّاش جان افشان کنیم / کاین همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت

6) گر مُریدِ راهِ عشقی فکرِ بَدنامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهنِ خانۀ خمّار داشت

7) وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اطوارِ سیر / ذکرِ تسبیحِ ملک در حلقۀ زنّار داشت

8) چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت / شیوۀ جنّاتُ تَجری تَحتَهاالانهار داشت

شرح و تفسیر غزل شماره 77 دیوان خواجه حافظ شیرازی

بلبلی برگِ گُلی خوشرنگ در منقار داشت / واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت


بلبلی برگِ گُلِ زیبا رنگی در منقار داشت و در حسرت وصلت آن گُل با نهایتِ ذلّت و ضعف ، ناله های خوش داشت . [ خوش رنگ = زیبا رنگ / منقار = بینی پرنده / زار = در لغت به معنی ذلیل است . امّا اگر زاری باشد به معنی گریه و ناله می باشد ]

گفتمش در عینِ وصل این ناله و فریاد چیست / گفت ما را جلوۀ معشوق در این کار داشت


به بلبل گفتم : در محضِ وصل این ناله و فریاد چیست ؟ گفت : جلوۀ معشوق ما را به این کار واداشته . یعنی معشوق حُسن و جمالِ خود را نشان داد و ما را به فریاد و فغان انداخت . خلاصه فریاد و فغانم بی سبب نیست اگر چه در عینِ وصلم . [ جلوه = عرض حُسن و جمال ]

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض / پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت


یار اگر با ما نشست و برخاست نکند . محلِ اعتراض نیست زیرا او یک پادشاهِ کامران است و از گدایان عار دارد . [ کامران = کسی را گویند که همه چیز را طبقِ دلخواه و میلِ خود بخواهد ]

در نمیگیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست / خرّم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت


نیاز و نازِ ما به حُسنِ دوست اثر نمی کند . یعنی هر قدر هم که تضرّع و نیاز کردیم . دوست از کمالِ زیبایی به ما هیچ التفات نکرد . از این قرار پس سعادتمند آن کسی است که از نازنینان برخوردار است . طالعِ مساعد داشته باشد و بختش یار باشد . [ در نمی گیرد = تأثیر نمی کند / نیاز = عرض حاجت / ناز = فخر / نازنینان = جمع نازنین ]

خیز تا بر کلکِ آن نقّاش جان افشان کنیم / کاین همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت


برخیز تا به قلمِ آن نقاش جان خود را افشان کنیم ، یا جان نثار کنیم . که این همه نقوشِ عجیبه در گردش پرگار دارد . یعنی افلاک و عناصر را کروی الشکل یا مدور آفرید و در داخل شان مخلوقات عجیب خلق نمود . [ خیز = پاشو / جان افشان = جان نثار کردن ]

گر مُریدِ راهِ عشقی فکرِ بَدنامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهنِ خانۀ خمّار داشت


اگر طالب راهِ عشق هستی ، فکرِ بدنامی نکن . یعنی عاشقی ، بدنامی است . پس حال که طالب و راغبِ سلوکِ راه عشقی ، فکر بدنامی را کنار بگذار . [ خرقه = جبۀ فقرا / رهن = گرو / خمار = خمر فروش ]

– مصراع دوم اشاره دارد به داستان شیخ صنعان ( عبدالرزاق یمنی ) که مرشدی عظیم الشأن بود و به دختر ترسا عاشق شد و برایشان خوک چرانی کرد و با دختر ترسا خمر نوشید و هرگز فکرِ بدنامی نکرد . دختر ترسا از شیخ باده خواست . چون شیخ صاحب مال و چیزی نبود که خواستۀ دختر را فراهم کند . پس خرقۀ خود را پیشِ خمار در مقابلِ مقداری شراب گرو گذاشت و شرابی آورد و با دختر نوشید . مراد شاعر از بیان جمله « خرقه رهنِ خانۀ خمار » تلمیح به قصۀ مذکور است . این قصه به تفضیل در کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری آمده است .

وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اطوارِ سیر / ذکرِ تسبیحِ ملک در حلقۀ زنّار داشت


وقت و حالِ آن شیرین قلندر یعنی حضرت شیخ صنعان خوش است که ذکرِ تسبیح ملک را در حلقۀ زنّار می کرد . یعنی خلاصه شرایط اسلام را در صورت کفر رعایت می کرد . [ اطوار = جمع طور به معنی احوال و مراد از سیر و سلوک است / زنّار = کمربندی بوده است که ذمیانِ نصرانی در مشرق زمین برای تمایز از مسلمانان مجبود بودند به کمر داشته باشند چنانکه یهودیان مجبور بودند وصلۀ عسلی رنگ بر روی لباسِ خود بدوزند . در ادبیات فارسی زنار بستن از کافر شدن کنایه شده است ]

چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت / شیوۀ جنّاتُ تَجری تَحتَهاالانهار داشت


دیده حافظ زیر بام قصر آن جانان حوری سرشت مثل باغی شد که در آن رودها جاری است یعنی حالِ آن رودهای جاری جنت را دارد . قصر آن جانان را به جنت تشبیه نموده و اشکِ چشمِ خود را به آن رودهایی که در داخل جنت جریان دارد تشبیه کرده است . [ سرشت = خلقت / حوری سرشت = خلقتش چون خلقتِ حور است / جنات = جمع جنت به معنی باغها ]

شرح و تفسیر غزل 76                    شرح و تفسیر غزل 78

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 76 دیوان خواجه حافظ شیرازی

خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟