فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2484 تا 2496
نام حکایت : حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
بخش : 8 از 13 ( فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل )
خلاصه حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
گازُری خَری نحیف و لاغر داشت که کمرش در زیرِ سنگینی بار زخمی شده بود . و در آن وادی چیزی جز آب پیدا نمی شد که بخورد . و اتفاقاََ در آن حوالی بیشه ای قرار داشت و در آن شیری زندگی می کرد . روزی میان آن شیر و فیلی نیرومند جنگی رُخ داد و شیر در اثنای این جنگ مجروح شد و زآن پس از شکار جانوران فروماند . چون گرسنگی بر او غالب شد به روباهی امر کرد که به حومۀ بیشه برود و در صورتی که خری را دید او را با حیله نزدِ او آورد تا به اصطلاح دلی از عزا درآورد . روباه به شیر گفت : شاها ، خیالت راحتِ راحت باشد که حیله گری کارِ اصلی من است . روباه این را گفت و …
متن کامل ” حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل
ابیات 2484 الی 2496
2484) شیخِ نورانی ز رَه آگه کند / با سخن ، هم نور را همره کند
2485) جهد کن تا مست و نورانی شوی / تا حدیثت را شود نورش رَوی
2486) هر چه در دوشاب جوشیده شود / در عقیده طعمِ دوشابش بُوَد
2487) از جَزَر ، وز سیب و بِه ، وز گِردَکان / لذَّتِ دوشاب یابی تو از آن
2488) علم اندر نور چون فَرغَرده شد / پس ز علمت نور یابد قومِ لُد
2489) هر چه گویی ، باشد آن هم نورناک / کآسمان هرگز نبارد غیرِ پاک
2490) آسمان شو ، ابر شو ، باران ببار / ناودان بارِش کند ، نَبوَد به کار
2491) آب اندر ناودان عاریتی ست / آب اندر ابر و دریا فطرتی ست
2492) فکر و اندیشه ست مثلِ ناودان / وَحی و مکشوف است ابر و آسمان
2493) آبِ باران باغِ صد رنگ آورد / ناودان همسایه در جنگ آورد
2494) خر دو سه حمله به روبه بحث کرد / چون مُقَلِّد بُد ، فریبِ او بخَورد
2495) طَنطَنه اِدراکِ بینایی نداشت / دَمدَمه روبه بر او سَکته گماشت
2496) حرص خوردن آنچنان کردش ذلیل / که زبونش گشت با پانصد دلیل
شرح و تفسیر فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل
شیخِ نورانی ز رَه آگه کند / با سخن ، هم نور را همره کند
شیخ نورانی سالکان را از طریق حق آگاه می کند و نور را با سخنانش همراه می کند . یعنی کلامش با نورِ هدایت همراه و قرین است . ( شیخ = در لغت به معنی مردِ کهنسال و پیر است . امّا در اصطلاحِ صوفیه انسانِ کاملی است که در علومِ شریعت و طریقت و حقیقت به حدِ کمال رسیده باشد . صوفیه آن را پس از درجۀ نبوت ، عالی ترین مرتبۀ معنوی به شمار می آورند ( مصباح الهدایة ، ص 226 ) ) . [ این بخش در بیان فرق میان دعوت کاملان و دعوت ناقصان است . آنان که حقیقت را بر حسبِ واقع شهود کرده اند و در قول و فعل بدان رسیده اند دعوتشان به سوی حق ، صادقانه و اصیل است . برعکس کسانی که از راهِ تقلید و خودنمایی دم از حقیقت می زنند دعوتشان کاذب و غیر اصیل . ]
جهد کن تا مست و نورانی شوی / تا حدیثت را شود نورش رَوی
بکوش تا مست و نورانی شوی . تا نورِ شیخ ، کلام تو را سیراب کند . یعنی کلام تو از نور هدایت انسان کامل آکنده می شود و خاصیّت آن را پیدا می کند . [ رَوی = سیراب کننده ]
هر چه در دوشاب جوشیده شود / در عقیده طعمِ دوشابش بُوَد
برای مثال ، هر چیزی را ( از قبیل هویج و سیب و بِه و گردو ) در شیرۀ انگور با خرما بجوشانند . مربایی که از آن به دست می آید طعم آن شیره را می دهد . ( دوشاب = شیرۀ انگور و خرما / عَقیده = شیرۀ غلیظ و سفت ، منظور از آن در اینجا مربّاست ) [ هر گاه سالک در انوار هدایت و ولایت انسان کامل مستغرق گردد . احوال و اقوالِ او خاصیّت روحانی او را می گیرد . ]
از جَزَر ، وز سیب و بِه ، وز گِردَکان / لذَّتِ دوشاب یابی تو از آن
از هویج و بِه و سیب و گردو ، طعمِ شیره خواهی یافت . [ جَرَز = هویج / گِردَکان = گِردو ]
علم اندر نور چون فَرغَرده شد / پس ز علمت نور یابد قومِ لُد
وقتی که علم در نورِ حقیقت پرورده شود . حتّی ستیزه گران معاند نیز از علمِ تو کسب نور می کنند . یعنی اگر علومِ مکتسبِ تو با نورِ یقینِ انسان کامل درآمیزد کلامت بقدری نافذ و گیرا می شود که حق ستیزان متعصّب نیز از آن علوم فیض می برند و قلبشان نورانی می گردد . [ فَرغَرده = پرورده / لُد = دشمن سرسخت / قومِ لُد = تعبیری است از آیه 97 سورۀ مریم « ما حقایق قرآن را بر زبان تو (محمّد) آسان کردیم تا بدان پرهیزگاران را بشارت دهی و ستیزه گران سرسخت را بیم دهی » ]
هر چه گویی ، باشد آن هم نورناک / کآسمان هرگز نبارد غیرِ پاک
زآن پس هر چه تو بگویی سخنانت نورانی شود . یعنی کلامت نورِ هدایت پیدا کند . زیرا که مثلاَََ آسمان پاک ، چیزی جز آبِ پاک نبارد .
آسمان شو ، ابر شو ، باران ببار / ناودان بارِش کند ، نَبوَد به کار
حال که چنین است تو نیز آسمان شو . ابر شو و باران ببار . هر چند از ناودان هم آب فرو می ریزد . اما بکار نمی آید یعنی به درد نمی خورد . [ مولانا در این بیت و ابیات بعدی تمثیلی را بیان کرده که ظاهراََ در بیان تفاوت شیخ کامل و شیخ ناقص است اما در باطن ، روانشناسی دقیقی است از انسانها . بطور کلّی دو نوع اندیشور داریم . یکی اندیشوری که اندیشه هایش طوطی وار و بی پشتوانه است و «ناودان» روشن ترین تمثیل برای تحلیل شخصیتی این گروه است . و در مقابل اینان گروه اندکی از اندیشوران اند که تفکر و خِردورزی در آنان ذاتی است بطوری که از کمترین علمی که کسب می کنند بهترین نتایج علمی و معرفتی را به جوامعِ بشری عرضه می دارند . در واقع هاضمۀ گروه اوّل ، علیل و ناتوان است و هاضمۀ فکری گروه دوم ، سالم و نیرومند . ]
آب اندر ناودان عاریتی ست / آب اندر ابر و دریا فطرتی ست
آب در ناودان جنبۀ عاریتی دارد و آب در ابر و دریا جنبۀ ذاتی و فطری .
فکر و اندیشه ست مثلِ ناودان / وَحی و مکشوف است ابر و آسمان
فکر و اندیشه مانند ناودان است و وحی و مکاشفاتِ روحی مانندِ ابر و آسمان . ( وَحی = شرح بیت 1461 دفتر اوّل ) [ منظور بیت : کسانی که در شناخت حقیقت به الهاماتِ ربّانی و اشراقاتِ قلبی توجه می کنند علمشان بر رُسته وجودشان است و آنان که در تحرّی حقیقت فقط به نظریات توجه می کنند علمشان بربسته و عاریتی است . ]
آبِ باران باغِ صد رنگ آورد / ناودان همسایه در جنگ آورد
آب باران باغ رنگین پدید می آورد در حالی که ناودان سبب نزاع با همسایه می شود .
خر دو سه حمله به روبه بحث کرد / چون مُقَلِّد بُد ، فریبِ او بخَورد
مولانا پس از ایراد نکات به ادامۀ حکایت بازمی گردد و می گوید : خر دو سه بار با روباه بحث کرد . ولی چون مقلِّد بود ، فریب روباه را خورد . [ حمله = بار ، دفعه ]
طَنطَنه اِدراکِ بینایی نداشت / دَمدَمه روبه بر او سَکته گماشت
چون خر شوکت و جلالِ معرفت نداشت . نیرنگ روباه او را ساکت کرد . یعنی خر نتوانست در برابرِ او چیزی بگوید . [ طَنطَنه = شکوه و جلال / دَمدَمه = نیزنگ و افسون ]
حرص خوردن آنچنان کردش ذلیل / که زبونش گشت با پانصد دلیل
حرص خوردن چنان خر را خوار و زبون کرد که با آنکه دلایل فراوانی در اثباتِ سخنانش داشت با این حال مغلوبِ روباه شد .
دکلمه فرق میان دعوت شیخ کامل و سخن ناقصان فاضل
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات