شرح و تفسیر غزل شماره 60 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 60 دیوان حافظ شیرازی
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 60 دیوان حافظ شیرازی
1) آن پیکِ نامه ور که رسید از دیارِ دوست / آورد حِرزِ جان ز خطِ مشکبارِ دوست
۲) خوش می دهد نشانِ جلال و جمالِ یار / خوش می کند حکایتِ عز و وقارِ دوست
۳) دل دادمش به مژده و خجلت همی برم / زین نقدِ قلبِ خویش که کردم نثارِ دوست
4) شکرِ خدا که از مددِ بختِ کارساز / بر حسبِ آرزوست همه کار و بارِ دوست
۵) سیرِ سپهر و دُورِ قمر را چه اختیار / در گردش اند بر حسبِ اختیارِ دوست
۶) گر بادِ فتنه هر دو جهان را به هم زند / ما و چراغِ چشم و رهِ انتظارِ دوست
7) کُحلُ الجواهری به من آر ای نسیمِ صبح / زآن خاکِ نیکبخت که شد رهگذارِ دوست
8) مائیم و آستانۀ عشق و سرِ نیاز / تا خوابِ خوش کرا بَرَد اندر کنارِ دوست
9) دشمن به قصدِ حافظ اگر دم زند چه باک / منّت خدای را که نیم شرمسارِ دوست
آن پیکِ نامه ور که رسید از دیارِ دوست / آورد حِرزِ جان ز خطِ مشکبارِ دوست
آن پیک نامه بر که از دیار دوست رسید علاوه بر اینکه از سرزمین دوست آمده ، از خط مشکبار دوست یک حمایل جان هم آورده است . [ نامه بر = برنده نامه / دیار = جکع دار است به معنی خانه اما در این قبیل موارد به معنای مملکت مستعمل است / حرز = تعویذ را گویند که به گردن بچه ها می بندند ، حمایل ]
خوش می دهد نشانِ جلال و جمالِ یار / خوش می کند حکایتِ عز و وقارِ دوست
آن پیک نامه بر جلال و جمال یار را خوب نشان می دهد و عز و وقار دوست را خوب حکایت می کند . یعنی اوصافِ حمیدۀ دوست را بسیار عالی وصف می کند . منظور بیت : اوصاف جمیل دوست را خوب وصف می کند تا دلی که امیدوار دوست است در طلبش باشد یعنی غرضش از ذکر اوصاف کامل جانان ترغیب و تشویق عشاق به طلب وصل جانان می باشد .
دل دادمش به مژده و خجلت همی برم / زین نقدِ قلبِ خویش که کردم نثارِ دوست
به آن پیک ، دل را به عنوان مژدگانی دادم ، در حالی که شرمنده از این نقدِ کم عیاری که نثار دوست کرده ام . [ مژده = بشارت / خجلت = شرمندگی / کم = اندک ، ناقص ]
شکرِ خدا که از مددِ بختِ کارساز / بر حسبِ آرزوست همه کار و بارِ دوست
شکر خدا که به یاری طالع موافق تمام کارهای دوست بر وفقِ مرادمان است . یعنی هر چه در بارۀ دوست آرزو کردیم ، خداوند تعالی میسر کرد . [ کارساز = در اینجا یعنی موافق / حسب = مقدار ]
سیرِ سپهر و دُورِ قمر را چه اختیار / در گردش اند بر حسبِ اختیارِ دوست
این سیر و گردش افلاک و نجوم به میل و اختیار خودشان نیست بلکه تابع اراده و اختیار دوست بوده و به امر دوست در حرکتند نه به اختیار و ارداۀ خود . [ سپهر = فلک / گردش = گردیدن / حسَب = در اینجا به معنای «امر» آمده ]
گر بادِ فتنه هر دو جهان را به هم زند / ما و چراغِ چشم و رهِ انتظارِ دوست
اگر باد فتنه هر دو عالم را به هم بزند ، ما با چراغِ چشم در راهِ انتظار دوستیم . یعنی حتی اگر تمام عالم را فتنه و آشوب فرا بگیرد ، ما باز چشممان را از انتظار دوست برنمی داریم . [ به هم زند = زیر و رو کند / انتظار = نظر / راهِ انتظار = مجازاََ راهی را گویند که در آن کسی منتظر باشد ]
کُحلُ الجواهری به من آر ای نسیمِ صبح / زآن خاکِ نیکبخت که شد رهگذارِ دوست
ای نسیمِ صبح از آن خاکِ خوشبختی که رهگذارِ دوست شد . برای من کحل الجواهری بیار . یعنی آن خاکی که به سبب پای مالیدن دوست بر آن ، کسب سعادت نموده است توتیای چشممان کنیم . [ کحل الجواهر = نوعی سرمه ، سرمه ای که با مروارید سوده می آمیختند و برای افزایش بینایی در چشم می کشیدند / خاک نیکبخت = خاکی که پایمال دوست شده / رهگذار = راهی که از آن عبور شود ]
مائیم و آستانۀ عشق و سرِ نیاز / تا خوابِ خوش کرا بَرَد اندر کنارِ دوست
ماییم و عرض احتیاج به آستان دوست . عجبا در کنار دوست خوابِ خوش برای که میسر شود . یعنی ما با خلوص نیت و با نیازِ تمام ملازم آستان یاریم ، تا همخوابی با دوست و خواب شیرین و لذیذ نصیب که شود .
دشمن به قصدِ حافظ اگر دم زند چه باک / منّت خدای را که نیم شرمسارِ دوست
دشمن اگر در بارۀ حافظ و بر علیه او حرف زند ، چه باکی داریم . شکر خدا که شرمنده دوست نیستیم . یعنی وقتی مقبول دوست واقع باشم ، دشمن هر چه می خواهد بگوید .
دکلمه غزل شماره 60 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه