شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 7

1) مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

2) من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

3) می بده تا دهمت آگهی از سِرّ قضا / که به روی که شدم عاشق از بوی که مست

4) کمر کوه کم است از کمر مور اینجا / نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست

5) به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

6) جان فدای دهنش باد که در باغ نظر / چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

7) حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد / یعنی از وصلِ تواش نیست به جز باد به دست

شرح و تفسیر غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست


از من طاعت و اطاعت و عهد و پیمان طلب مکن . یعنی اینها را از من انتظار نداشته باش . زیرا که من از روز ازل به باده نوشی مشهور شدم . خلاصه اعمال شایسته به زُهّاد و عباد را از من مخواه . ای اهلِ ظاهر ، من پیرِ رند باده نوش شدم و آنچه مطلوب تو است از من ساخته نیست . [ مطلب = مخواه . طاعت = عبادت . پیمان = قول و قرار . الست = آیا نیستم ؟ ولی در اینجا منظور از روز الست ، روز ازل است ]

من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست


من آن دَم که از چشمۀ عشق وضو گرفتم به تمام امور دنیوی چار تکبیر زدم . یعنی من از آن زمانی که عاشق گشتم غیر از عشق جانان هر چه را که رنگِ تعلق پذیرد به کل ترک کردم و فقط عشق جانان را قبول کردم . [ چار تکبیر = نماز مَیّت دارای چهار تکبیر است و اصطلاحاََ هر چیزی که ترکش به کُل لازم باشد . گویند چار تکبیر زدم یعنی از آن گذشتم ]

می بده تا دهمت آگهی از سِرّ قضا / که به روی که شدم عاشق از بوی که مست


مِی بده تا تو را از سِرِ قضا و قدر آگاه کنم که به روی که ، عاشق شده ام و از بوی که مست گشته ام . یعنی باده بده تا مست شوم و بی اختیار راز نهانی را فاش سازم و یک یک بگویم که عشق و عاشقی یعنی چه . و به که عاشق شده ام و به بوی که مست گشته ام . زیرا باده جوهری است که هر چه در دل باشد همه را ظاهر می کند . مشهور است که گویند : هر چه در بیداری فکر کرده در مستی خواهد گفت .

کمر کوه کم است از کمر مور اینجا / نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست


در تحمل بارِ عشق ، کمر کوه کم است و از کمرِ مور ضعیف تر است . یعنی در تحملِ بارِ عشق ، ای عاشقی که بادۀ عشق جانان را نوش کرده ای از درِ رحمت جانان ناامید مباش . یعنی در حالی که بارِ گران عشق جانان را کوه ها تخمل نمی کنند . ای عاشقی که بادۀ محبت جانان را نوش کرده ای ، تو تحمل کن و از مرحمت و شفقت جانان نومید مباش . البته تحمل رنج عشق ، تو را به جانان واصل می کند و وصلتِ جانان را برایت میسر می سازد . [ اینجا = مراد عالم عشق است . کوه = اشاره است به آیه 72 سوره احزاب که می فرماید : « ما بر آسمان و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم . همه از تحمل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان بپذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود » ]

به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست


غیر از چشمان مستانۀ جانان که خدا نکند چشمِ بَد به آن برسد . در زیر این فلک پیروزه ، کسی آسوده و راحت ننشست . یعنی چشم جانان هر کاری که بکند از قبیل ریختن خون عشاق و مجروح ساخت دلِ آنها و سایر ستم هایی که از وی صادر می شود . هیچکس توانایی آن را ندارد که نسبت به عمل جانان اعتراض کند و با این وصف همیشه هم در ذوق و صفاست . اما غیر از او هر کس مکافات عمل خود را می بیند . [ مرساد = از مصدر رسانیدن است . در اینجا مراد دعا است به معنی خدا نکند که چشم بد بزنندش . طارم = سقف . فیروزه = اسم سنگی است لاجوردی رنگ . طارم فیروزه = در اینجا مراد ، فلک است ]

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر / چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست


جان فدای دهن او باد که در باغ عالم نظر ، چمن آرای جهان یعنی خداوند ، غنچه بهتر این نبست . یعنی از دهان تو شیرین تر و موزون تر و مطبوع تر در باغ عالم ، دهانی خلق نشده است . [ فدا = قربان . باغ نظر = باغ عالم نظر . غنچه = شعرای عجم در اشعار خود دهان را به غنچه تشبیه می کنند ]

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد / یعنی از وصلِ تواش نیست به جز باد به دست


حافظ از دولت عشق تو سلیمان شد که به وحوش و طیور و ریاح حکم می کرد . و مقصود خود را اینطور گوید : از وصل تو در دستش غیر از باد چیزی نیست . یعنی از وصالت به کُل محروم است .

دکلمه غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 24 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
2s یادداشت ها
  1. مریم 3 سال پیش

    بسیار عالی سپاس

  2. مریم 3 سال پیش

    سپاسگزارم

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟