غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

متن کامل ابیات غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی

ابیات 1 الی 10

1) حُسنت به اتفاقِ ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان میتوان گرفت

2) افشای رازِ خلوتیان خواست کرد شمع / شکر خدا که سِرِ دلش در زبان گرفت

3) زین آتشِ نهفته که در سینۀ من است / خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت

4) میخواست گُل که دَم زند از رنگ و بوی دوست / از غیرتِ صبا نَفَسَش در دهان گرفت

5) آسوده بر کنار چو پرگار می شدم / دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت

6) آن روز شوقِ ساغری خرمنم بسوخت / کاتش ز عکسِ عارض ساقی در آن گرفت

7) خواهم شدن به کویِ مُغان آستین فشان / زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت

8) مِی خور که هر که آخرِ کارِ جهان بدید / از غم سبک برآمد و رطلِ گران گرفت

9) بر برگِ گُل به خونِ شقایق نوشته اند / کانکس که پخته شد مِی چون ارغوان گرفت

10) حافظ چو آبِ لطف ز نظمِ تو میچکد / حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت

شرح و تفسیر غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی

حُسنت به اتفاقِ ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان میتوان گرفت


زیبایی تو به اتفاقِ ملاحت ، دنیا را گرفت یعنی تمام خلقِ عالَم را فریفتۀ خود کرد . آری جهان را می شود به اتفاق گرفت . [ ملاحت = با نمکی / حُسن = زیبایی ]

افشای رازِ خلوتیان خواست کرد شمع / شکر خدا که سِرِ دلش در زبان گرفت


شمع خواست که اسرارِ اهلِ خلوت را آشکار سازد . شکرِ خدا که رازِ دلش یعنی اتشِ حسد به زبان سرایت کرد و زبانش آتش گرفت یعنی فتیله اش آتش گرفت و قادر به تکلم نشد . و نتوانست اسرار را فاش کند . [ افشا = فاش ساختن / خلوتیان = منسوب به خلوت ]

زین آتشِ نهفته که در سینۀ من است / خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت


از این آتش نهانی که در سینۀ من است خورشید شعله ای از آن آتش است یعنی از آتش سینۀ من ، آسمان آتش گرفت . [ نهفته = نهانی / گرفت = در اینجا به معنی شعله ور گشت ]

میخواست گُل که دَم زند از رنگ و بوی دوست / از غیرتِ صبا نَفَسَش در دهان گرفت


گُل می خواست که از رنگ و بوی دوست حرف بزند یعنی در رنگ و بوی ، خود را با دوست برابر بداند و بدان فخر نماید ، امّا از غیرت صبا ، نَفَسِ گُل در دهانش ماند یعنی صبا از غیرتش مانع حرف زدن گُل شد . حاصل اینکه : گُل در رنگ و بو به یار نمی رسد . بی تناسب نیست اگر بگوییم ، صبا نگذاشت دهانِ غنچه باز شود . یعنی نگذاشت که از شکلِ غنچه بیرون آید . [ دَم زند = تکلم کند ]

آسوده بر کنار چو پرگار می شدم / دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت


چون پرگار که در کنار می گردد ، در یک گوشه آسوده خاطر عُمر می گذراندیم اما عاقبت دوران چون نقطه در میانم گرفت یعنی مرا به وسطِ دایره کشاند . [ آسوده = آرام / می شدم = می رفتم ]

منظور بیت : دور از مردم در یک گوشۀ انزوا در نهایتِ آسودگی به سر می بردم امّا عاقبت روزگار مرا چون نقطۀ دایره به میان مردم کشید .

آن روز شوقِ ساغری خرمنم بسوخت / کاتش ز عکسِ عارض ساقی در آن گرفت


شوقِ ساغرِ مِی ، خرمن وجودِ مرا آن روز آتش زد و سوزاند که عکس چهرۀ ساقی در آن آتش زد . [ گرفت = اثر کرد ، آتش زد ]

منظور بیت : وقتی عکس چهرۀ سرخِ ساقی در جام افتاد ، جام مثلِ آتش شعله ور شد و این جاذبه مرا چنان عاشق و مفتون ساخت که هستی من بر سرِ آن رفت و این آتش ، خرمن زندگی مرا سوزاند .

خواهم شدن به کویِ مُغان آستین فشان / زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت


در اثرِ این فتنه ها که در آخر زمان بروز کرده ، می خواهم در حالیکه با رقص و شادی زندگی را ترک می گویم به محلۀ مُغان بروم . [ شدن = رفتن / کوی مغان = میخانه ها ]

منظور بیت : برای رهایی از فتنه هایی که در زمان اخیر پیدا شده ، خوشحال و مرفه البال به کوی مُغان خواهم رفت .

مِی خور که هر که آخرِ کارِ جهان بدید / از غم سبک برآمد و رطلِ گران گرفت


باده بنوش زیرا هر که عاقبت کارِ جهان را دید ، بیدرنگ غمِ جهان را ترک گفت و رطلِ گران گرفت یعنی به باده نوشی پرداخت . خلاصه هر که سریع الزوال و فانی بودن دنیا را دید و از آن آگاه گشت علی الفور غمِ دنیا را فراموش نموده به عیش و نوش پرداخت و قدح های سنگین بدست گرفت . [ سبک = در لغت یعنی کم وزن ولی در اینجا به معنی فوری و تند می باشد / رطل = در اینجا مراد قدح بزرگ است / گران = سنگین / رطل گران گرفت = قدح بزرگ پُر از باده را به دست گرفت ]

بر برگِ گُل به خونِ شقایق نوشته اند / کانکس که پخته شد مِی چون ارغوان گرفت


سرخی برگِ گل ذاتی نیست بلکه در اثر خون شقایق است . آن کس که پخته رأی و مجرب روزگار شد ، بادۀ قرمز نوش کرد . یعنی نوشیدن بادۀ قرمز یک امر ذوقی است و لذّت بخش ، و یک شخص مجرب نباید این ذوق را تر نماید . [ شقایق = گل لاله ]

حافظ چو آبِ لطف ز نظمِ تو میچکد / حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت


ای حافظ ، وقتی که از نظمِ تو آبِ لطافت می چکد یعنی شعرت لطیف و آبدار است . پس حاسد چگونه می تواند از آن ایراد بگیرد یعنی دیگر قادر نیست که به تو طعنه بزند و نکته بگیرد .

شرح و تفسیر غزل 86                     شرح و تفسیر غزل 88

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 87 دیوان خواجه حافظ شیرازی

خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
یک دیدگاه 
  1. Mohsen 3 سال پیش

    بسیار عالی و زیبا بود‌.
    سپاس.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟