صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت

صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 833 تا 844

نام حکایت : حکایت محبوس شدن آهو در آخور خَران و طعنۀ آن خَران

بخش : 1 از 9 ( صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت محبوس شدن آهو در آخور خَران و طعنۀ آن خَران

صیّادی آهویی شکار کرد و به طویله گاوان و خَرانِ خود انداخت . وقتی که جلو آنها کاه ریخت آن زبان بسته ها با اشتهای عجیبی شروع به خوردن کردند . امّا آن آهو هراسان از این سو بدان سو می دوید و اصلاََ لب به کاه نمی زد . وقتی گاوان و خران دیدند که او از غذای آنان نمی خورد مسخره اش کردند و هر یک سخنی طنز آلود نثارش نمود . آهو گفت : این کاه ، ارزانی خودتان باد . من پیش از آنکه گرفتارِ این طویله شوم در کنارِ جویبارانِ زلال و گلزارانِ مصفّا می خرامیدم . یکی از خران سخره کنان بدو گفت : دیگر بس است اینقدر …

متن کامل ” حکایت محبوس شدن آهو در آخور خَران و طعنۀ آن خَران را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت

ابیات 833 الی 844

833) آهویی را کرد صیّادی شکار / اندر آخُر کردش آن بی زینهار

834) آخُری را پُر ز گاوان و خَران / حبسِ آهو کرد چون اِستمگران

835) آهو از وحشت به هر سو می گریخت / او به پیشِ آن خران ، شب کاه ریخت

836) از مَجاعت و اشتها هر گاو و خر / کاه را می خورد خوشتر از شِکر

837) گاه آهو می رمید از سو به سو / گَه ز دود و گَردِ کَه می تافت رُو

838) هر که را با ضدِّ خود بگذاشتند / آن عقوبت را چو مرگ اِنگاشتند

839) تا سلیمان گفت کان هُدهُد اگر / عجز را عذری نگوید معتبر

840) بکشَمَش یا خود دهم او را عذاب / یک عذابِ سخت بیرون از حساب

841) هان کدام ست آن عذاب ای مُعتَمَد ؟ / در قفس بودن به غیرِ جنسِ خَود ؟

842) زین بدن اندر عذابی ای بشر / مرغِ رُوحت بسته با جنسی دِگر

843) روح ، بازست و طبایع ، زاغ ها / دارد از زاغان و جُغدان داغ ها

844) او بمانده در میانشان زار زار / همچو بوبکری به شهر سبزوار

شرح و تفسیر صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت

آهویی را کرد صیّادی شکار / اندر آخُر کردش آن بی زینهار


صیّادی آهویی شکار کرد و بی امان او را به طویله انداخت .

آخُری را پُر ز گاوان و خَران / حبسِ آهو کرد چون اِستمگران


آن صیّاد در آخوری که پُر از گاو و خر بود . آهو را ستمگرانه زندانی کرد .

آهو از وحشت به هر سو می گریخت / او به پیشِ آن خران ، شب کاه ریخت


آهو وحشت زده به هر طرف فرار می کرد . صیّادِ مذکور شبانه آمد و جلو خران کاه ریخت .

از مَجاعت و اشتها هر گاو و خر / کاه را می خورد خوشتر از شِکر


گاوان و خران از شدّتِ گرسنگی و اشتها ، کاه را مانندِ شِکر می خوردند . [ مَجاعت = گرسنگی ]

گاه آهو می رمید از سو به سو / گَه ز دود و گَردِ کَه می تافت رُو


آن آهو گاه از سویی به سویِ دیگر رَم می کرد . و گاهی از دود و غُبارِ کاه رُخ برمی تافت .

هر که را با ضدِّ خود بگذاشتند / آن عقوبت را چو مرگ اِنگاشتند


هر کس را با دشمنِ خود در جایی نگه دارند . عذابی که در آن مکان می کشد آن را با مرگ برابر می دانند . یعنی هر کس را بالاجبار در کنارِ کسی قرار دهند که از حیثِ روحی و اخلاقی تناسبی با او ندارد عذابی مرگبار خواهد کشید .

تا سلیمان گفت کان هُدهُد اگر / عجز را عذری نگوید معتبر


چنانکه سلیمان وقتی که در جمعِ پرندگان ، هُدهُد را غایب دید گفت : اگر هدهد برای غیبت خود عذری مقبول و معتبر نیاورد . [ ادامه معنا در بیت بعد ]

بکشَمَش یا خود دهم او را عذاب / یک عذابِ سخت بیرون از حساب


یا او را می کُشم و یا شخصاََ کیفرش می دهم . کیفری که حد و حسابی ندارد .

هان کدام ست آن عذاب ای مُعتَمَد ؟ / در قفس بودن به غیرِ جنسِ خَود ؟


ای شخصِ موردِ اعتماد آن عذاب کدام عذاب است ؟ آن است که او در قفسی افکنده شود که در آنجا پرندگانِ همجنسِ او نباشند .

زین بدن اندر عذابی ای بشر / مرغِ رُوحت بسته با جنسی دِگر


ای انسان تو از دستِ این جسم دچارِ عذابی ، زیرا پرندۀ روحِ تو با پرنده ای از جنسِ دیگر بسته شده است .

روح ، بازست و طبایع ، زاغ ها / دارد از زاغان و جُغدان داغ ها


بدان که روحِ لطیفِ تو به منزلۀ بازِ شکاری است و غرایز حیوانی مانندِ زاغ ، و مسلماََ روح لطیف از دستِ زاغان و جغدان دچارِ رنج ها و عذاب هایی است .

او بمانده در میانشان زار زار / همچو بوبکری به شهر سبزوار


او در میانِ زاغان و جغدان ، بیچاره و درمانده مانده است . چنانکه شخصی به نامِ ابوبکر در شهر سبزوار گرفتار شده بود . [ به حکایت بعد رجوع شود ]

شرح و تفسیر

بخش قبل                     بخش بعد                    حکایت بعد

دکلمه صیادی آهویی شکار کرد و در آخور خَران انداخت

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟