شرح و تفسیر مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 578 تا 590
نام حکایت : پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب
بخش : 16 از 24
در میان جهودان ، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب ، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بو که دین و آئین عیسویان را براندازد . او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد . وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد . بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و …
متن کامل حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
578) جمله گفتند : ای حکیم رخنه جو / این فریب و این جفا با ما مگو
579) چارپا را قدر طاقت بار نه / بر ضغیفان ، قدر قوت کار نه
580) دانه هر مرغ ، اندازه وی است / طعمه هر مرغ ، انجیری کی است ؟
581) طفل را گر نان دهی بر جای شیر / طفل مسکین را از آن نان ، مرده گیر
582) چون که دندانها برآرد ، بعد از آن / هم به خود ، طالب شود آن طفل ، نان
583) مرغ پر نارسته چون پران شود / لقمه هر گربه دران شود
584) چون برآرد پر ، بپرد او به خود / بی تکلف ، بی صفیر نیک و بد
585) دیو را نطق تو خامش می کند / گوش ما را گفت تو هش می کند
586) گوش ما هوش است ، چون گویا تویی / خشک ما ، بحر است ، چون دریا تویی
587) با تو ما را خاک ، بهتر از فلک / ای سماک از تو منور تا سمک
588) بی تو ما را بر فلک ، تاریکی است / با تو ای ماه ، این فلک باری ، کی است ؟
589) صورت رفعت بود افلاک را / معنی رفعت ، روان پاک را
590) صورت رفعت ، برای جسم هاست / جسم ها در پیش معنی ، اسم هاست
جمله گفتند : ای حکیم رخنه جو / این فریب و این جفا با ما مگو
مریدان جملگی به وزیر گفتند : ای حکیم چاره جو و مشگل گشا ، با ما از راه نعل وارونه زدن و جفاکاری سخن مگو .
چارپا را قدر طاقت بار نه / بر ضعیفان ، قدر قوت کار نه
روی چهارپایان به اندازه توان شان بار گذار و بر افراد ناتوان به اندازه طاقت شان تکلیف کن .
– اشاره بیت به آیه 286 سوره بقره است ” خداوند هیچ کس را تکلیف نکند مگر به اندازه وسع او . پروردگارا بیش از طاقت ما بر ما تکلیف منه “
دانه هر مرغ ، اندازه وی است / طعمه هر مرغ ، انجیری کی است ؟
هر مرغ و پرنده ای فقط می تواند از دانه ای تغذیه کند که متناسب با ساختمان طبیعی اش باشد . هر پرنده ای مگر می تواند انجیر بخورد .
– هر کس نمی تواند به درک حقایق عرفانی رسد . آنان که هنوز به حد پختگی و قابلیت نرسیده اند نمی توانند در مفاهیم والای عرفانی مستغرق شوند .
طفل را گر نان دهی بر جای شیر / طفل مسکین را از آن نان ، مرده گیر
برای مثال اگر طفل شیرخواره را به جای شیر دادن ، نان بدهی ، آن طفل بیچاره از خوردن نان حتما خواهد مرد .
– باید به اطفال سلوک و کودکان راه معرفت به اندازه توانشان غذای معنوی داد در غیر این صورت تباه خواهند شد .
چون که دندانها برآرد ، بعد از آن / هم به خود ، طالب شود آن طفل ، نان
وقتی که طفل شیرخواره دندان درآورد با میل و رغبت نان می خورد . [ وقتی که اطفال سلوک ، قابلیت بیشتری یابند می توانند طعام معنوی بیشتری بخورند ] .
“
مرغ پر نارسته چون پران شود / لقمه هر گربه دران شود
مثال دیگر ، پرنده ای که هنوز پر در نیاورده است اگر به پرواز درآید . طعمه هر گربه درنده ای خواهد شد .
چون برآرد پر ، بپرد او به خود / بی تکلف ، بی صفیر نیک و بد
همینکه این پرنده بال و پر درآورد با میل خود و بی هیچ رنج و زحمتی و بی آواز نیک و بدی به پرواز درآید یعنی بدون یاری گرفتن از احدی پرواز می کند .
– مولانا در چند بیت اخیر ضمن دو تمثیل کودک شیرخواره و مرغ پرنارسته فرمود : سالک تا وقتی به کمال مطلوب نرسیده باید در ظل عنایت و هدایت پیر کامل قرار گیرد تا از مصاید نفس اماره و مکاید اهریمنان در امان ماند و چون به کمال آمد دیگر به پیر مرشد نیازی نیست .
دیو را نطق تو خامش می کند / گوش ما را گفت تو هش می کند
مریدان به آن وزیر گفتند ای مرشد ، سخن و مصاحبت تو اخگر نفس اماره را خاموش می کند و گفتار پر مغز تو هوش را به گوش ما ارزانی می دارد . [ یعنی با تو سلوک کردن قوه تمیز و تشخیص را به ما القاء می کند ] .
گوش ما هوش است ، چون گویا تویی / خشک ما ، بحر است ، چون دریا تویی
گوش ما در صورتی یکپارچه هوش است که تو به گفتار آیی و این وجود ناسوتی و عنصری ما در صورتی به دریای معنی مبدل می گردد که تو دریا باشی .
– این بیت نیز مضمون ابیات پیشین را تاکید می کند و به علاوه این مطلب نیز مستفاد می شود که اصولا هرگونه معاشرت و مجالستی تاثیر گذار است . یعنی وقتی میان دو یا چند کس دیداری می رود هر یک از افراد به نوبه خود دچار نوعی انفعال نفسانی می شوند منتهی کسی که دارای نوعی تفوق معنوی و یا مادی و ظاهری باشد . درجه تاثیر و تصرفش معمولا بیش از سایرین است . گاه اتفاق افتاده است که در یک دیدار ، موجودیت شخص توسط دیگری ربوده می شود . چندانکه خواطر و تفکرات او نیز از کار می افتد و به حد صفر می رسد . بیت اخیر از زبان عیسویان تاثیر روحی عارف کامل را بر دیگران بخوبی نشان داده است .
.
با تو ما را خاک ، بهتر از فلک / ای سماک از تو منور تا سمک
ای مرشد ، اگر با تو همراه و مصاحب باشیم ، زمین خاکی برای ما بهتر از سپهر نورانی است . ای کسی که آسمان و زمین یعنی همه عالم از بالا تا پائین به برکت فیض وجود تو روشن گشته است .
– مراد از سِماک (به کسر سین) تا سَمَک (به فتح سین) همه عالم از بالا تا پائین است . [ سماک = ستاره ای است بزرگ ، بیرون از صورت فلکی عوّا . برابر بنات النعش ، آن را سماک رامح ( = نیزه دار ) خوانند و رُمحِ او دو ستاره است از صورت فلکیِ چاثی . همان صورتی که بر زانو نشسته است و او را از بهرِ بلندی سِماک خوانند و گروهی او را نگهبان شام نام کنند . و برابر آن به سمت جنوب ، دیگر ستاره ای است بزرگ و روشن که آن را سِماکِ اَغزَل خوانند . ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 249 ) / سَمک = به معنی ماهی است و اشاره دارد به آن دسته از روایات که گفته اند زمین بر پشتِ ماهی نهاده شده است . ( اخبارالزمان ، ص 22 ) ]
بی تو ما را بر فلک ، تاریکی است / با تو ای ماه ، این فلک باری ، کی است
مریدان به آن وزیر گفتند : بی حضور تو ، روی فلک نیز تاریک و ظلمانی است و ای ماه ، با وجود تو این ماه چه ارزشی دارد . [ یعنی بی وجود تو این سپهر گردون هم به چیزی نیرزد چرا که انسان کامل “مدار هستی” است .
صورت رفعت بود افلاک را / معنی رفعت ، روان پاک را
عالم افلاک صورتا عالم اکبر است و عالم معنا عالم اصغر است اما انسان کامل صورتا عالم اصغر است و معنا عالم اکبر . [ روان پاک دلالت دارد بر انسان کامل که غایت و غرض خلقت است ] .
صورت رفعت ، برای جسم هاست / جسم ها در پیش معنی ، اسم هاست
اجسام و ابدان ظاهرا بزرگی و رفعت دارند اما همین اجسام و ابدان در مقایسه با روح ، اسمی بیش نیستند .
– دو بیت اخیر اشعار می دارد که عالم معنا حقیقی است و عالم ماده مجازی ، جسم در مثل لفظ را ماند و روح ، معنی را ماند . همه اعتبار نفس به معنی و حقیقت نفس الامری آن است . همانطور که لفظ منشاء اثر نیست . جسم بدون روح نیز موجد اثری نیست . چنانکه کسی با تلفظ گل ، گل به دست نمی آورد و یا با حلوا حلوا گفتن دهان کسی شیرین نمی شود .
دکلمه مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات