شرح و تفسیر مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

شرح و تفسیر مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 1339 تا 1356

نام حکایت : نخچیران و شیر

بخش : 32 از 34

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

آورده اند در مرغزاری خوش که نسیم آن ، بوی بهشت را معطر کرده بود و عکس آن روی فلک را منور گردانیده ، از هر شاخی هزار ستاره تابان و در هر ستاره ای سپهر حیران …. و وحوش بسیار به سبب چراخور و آب در خصب نعمت بودند ، لیکن به مجاورت شیر ، آن همه نعمت و آسایش منقص بود . روزی جمع شدند و به نزدیک شیر رفتند و گفتند : تو هر روز پس از رنج بسیار و مشقت فراوان از ما یکی شکار می کنی و ما پیوسته در بیم و هراسیم و تو در رنج و تلاش ، اکنون چیزی اندایشیده ایم که تو را از آن فراغت و …

متن کامل حکایت نخچیران و شیر را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات 1339 الی 1356

1339) چونکه خرگوش از رهایی شاد گشت / سوی نخچیران ، دوان شد تا به دشت

1340) شیر را چون دید در چه ، کشته زار / چرخ می زد شادمان تا مرغزار

1341) دست می زد ، چون رهید از دست مرگ / سبز و رقصان در هوا ، چون شاخ و برگ

1342) شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد / سر برآورد و حریف باد شد

1343) برگ ها چون شاخ را بشکافتند / تا به بالای درخت ، اشتافتند

1344) با زبان شطاه شکر خدا / می سراید هر بر و برگی ، جدا

1345) که بپرور اصل ما را ذوالعطا / تا درخت ، استغلظ آمد و استوی

1346) جان های بسته اندر آب و گل / چون رهند از آب و گل ها ، شاد دل

1347) در هوای عشق حق ، رقصان شوند / همچو قرص بدر ، بی نقصان شوند

1348) جسمشان ، رقصان و جان ها خود مپرس / وآنکه گرد جان ، از آنها خود مپرس

1349) شیر را خرگوش در زندان نشاید / ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند

1350) در چنان ننگی و آنگه این عجب / فخر دین خواهد که گویندش لقب

1351) ای تو شیری در تک این جاه ، فرد / نفس چون خرگوش ، خونت ریخت و خورد

1352) نفس خرگوشت به صحرا ، در چرا / تو به قعر این چه چون و چرا

1353) سوی نخچیران دوید این شیر گیر / کابشروا یا قوم اذ جاءالبشیر

1354) مژده مژده ، ای گروه عیش ساز / کان سگ دوزخ ، به دوزخ رفت باز

1355) مژده مژده کان عدو جانها / کند قهر خالقش ، دندانها

1356) آنکه از پنجه ، بسی سرها بکوفت / همچو خس ، جاروب مرگش هم بروفت

شرح و تفسیر مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

چونکه خرگوش از رهایی شاد گشت / سوی نخچیران ، دوان شد تا به دست


همینکه خرگوش از ستم شیر رهایی یافت . شادمان شد و دوان دوان به سوی نخچیران دشت رفت .

شیر را چون دید در چه ، کشته زار / چرخ می زد شادمان تا مرغزار


همینکه خرگوش دید که شیر در چاه با خواری و زاری کشته شد . تا مرغزار ، چرخان و رقصان می رفت .

دست می زد ، چون رهید از دست مرگ / سبز و رقصان در هوا ، چون شاخ و برگ


خرگوش چون از چنگال مرگ آور شیر رهایی یافت . دست افشانی و شادمانی می کرد و مدام می رقصید درست مانند شاخ و برگی که در هوا به جنبش و تکان می آید .

شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد / سر برآورد و حریف باد شد


همینک شاخ و برگ از زندان خاک ، رهید و سر از نقاب خاک بیرون آورد . مصاحب و دمساز باد و نسیم می گردد .

برگ ها چون شاخ را بشکافتند / تا به بالای درخت ، اشتافتند


همینکه برگ ها ، شکم شاخه ها را بشکافند و از آن زاده شوند . تا فراز درخت می روند .

با زبان شطاه شکر خدا / می سراید هر بر و برگی ، جدا


هر شاخه و برگی با زبانی جداگانه خدا را سپاس می گزارند . [ شطا به معنی شاخه ترد و نازک و کوچک است و به شاخه و جوانه هایی گویند که برای اولین بار از زمین یا از شاخه می رویند . شطا لفظی قرآنی است . به توضیح بیت بعدی مراجعه شود ]

که بپرور اصل ما را ذولعطا / تا درخت ، استغلظ آمد و استوی


آن خداوند صاحب احسان و دارنده بخشش ما را در آغاز حالمان پرورش داد تا آنکه ریشه وجود ما استوار و ستبر شد و به صورت درختی تناور در آمد و روی شاخه خود راست ایستاد . [ اشارت است به آیه 29 سوره فتح ” همچون دانه ای است که چون نخست سر از خاک برآرد . شاخای ترد و نازک باشد پس از آن قوت گیرد تا آنکه ستبر و نیرومند گردد و بر ساق خود راست و استوار ایستد که دهقانان را از نظاره آن به تحسین و حیرت آرد ” . این آیه شریف اشارت دارد به نهضت پیامبر (ص) و احوال یاران گزین آن حضرت که در آغاز دوران بعثت ناتوان و ضربه پذیر بودند ولی رفته رفته استوار و نیرومند شدند . مولانا از این آیه شریف و رخداد تاریخی نتیجه می گیرد که هر کس روح و روانش از قفس تن و زندان جسم برهد به کمال رسد . ]

جان های بسته اندر آب و گل / چون رهند از آب و گل ها ، شاد دل


جان هایی که در زندان آب و گل هستند . همینکه از آب و گل و جسمانیت برهند . شادمان و دلشاد شوند .

در هوای عشق حق ، رقصان شوند / همچو قرص بدر ، بی نقصان شوند


جان هایی که در هوای عشق حق تعالی می رقصند . مانند ماه کامل هستند و هیچ کاستی و نقصانی ندارند .

– یکی از آداب صوفیان ، سماع است . سماع در لغت به معنی شنیدن است اما در اصطلاح صوفیان ، عبارت است از خواندن آواز و ترانه عرفانی توسط یک یا جند نفر قوال و شنیدن و تواجد کردن دیگر حضار در مجالس ذکر جلی . گاه نیز این اشعار و ترانه ها دست جمعی خوانده می شود و معمولا با دف و نی و تنبور و رباب همراهی می گردد . از آنجا که مولانا و بسیاری از صوفیه عشق را جاری و ساری در تمام کائنات می دانند و حرکت جهان را نیز بر اساس حب و عشق به کمال تفسیر می کنند . سماع را نیز رمزی از حرکت کمالی انسان می شمرند .

صوفیه بخصوص مولانا عقیده دارند که رقص و سماع از گردش ستارگان و کهکشان ها گرفته شده است البته این نظر مبتنی آراء فیثاغورث حکیم است . بنابراین سماع هماهنگی انسان است با حرکت کلیه موجودات جهان . بطور کلی صوفیه در باب سماع ، آرایی مختلف دارند . جمعی با آن مخالفند و جمعی موافق . مولانا از موافقان رقص و سماع است . موافقان سماع در اهمیت آن گویند : سماع سبب جمعیت حالِ سالکان است . و باز گفته اند که سماع ، آرام دل عاشقان و سُرورِ سینه صادقان و غذای جانِ سایران و دوای دردِ سالکان است . ( لب لباب مثنوی ، ص 343 ) . شمس تبریزی گوید : این تجلی و رویت خدا ، مردان خدا را در سماع ، بیشتر باشد .

مولانا به سماع سخت علاقمند بود و در هر زمان و مکانی سماع برپا می کرد . آورده اند که « روزی مولانا از حوالی بازار زرکوبان می گذشت که صدای ضربات چکش زرکوبان را شنید و شوری عجیب بر او غالب شد و ناگاه به چرخ درآمد . صلاح الدین زرکوب به شاگردان دکانش اشارت کرد که لحظه ای ایست نکنند و دست از ضرب برندارند تا مولانا خود از سماع فارغ شود . گفته اند که مولانا از وقت نماز ظهر تا نماز عصر متصلا در سماع بود . (مناقب العارفین ، ج 1 ، ص 429) »

البته اهلِ تحقیق و یقین و پختگان طریق ، سماع را برای هر کسی تجویز نکرده اند . از اینرو امام محمد غزالی ، سماع را به سه قسم تقسیم کرده اند . قسم اول و دوم آنرا که غفلت می زاید و اوصاف ذمیمه پدید می آورد . مردود می شمرد و تنها قسم سوم را روا می داند . قسم سوم آنکه در وی صفتی محمود باشد که سماع آن را قوت دهد . ( کیمیای سعادت ، ج 1 ، ص 373 ) و همو گوید : بدانکه سماع اولِ کار است و آن در دل ، حالتی پیدا آرد که آن را وجد گویند . ( احیاءالعلوم ، ج 1 ، ص 266 ) . از اینروست که امام قشیری گوید : سماع حلال نیست مگر کسی را که نَفسِ وی مُرده باشد . ( ترجمه رساله قشیریه ، ص 102 )

بدین ترتیب اگر مولانا سماع را مقبول و محبوب شمرده از آنروست که وی مرحله خامی و پختگی را پشتِ سر نهاده بود و به مرحله سوختگی درآمده بود و سالیانی مدید بر طریق ریاضت و تهذیب و تکمیل نَفس سلوک کرده بود و به قول خودش « روشنایی صبح دمیده بود که شمع را کُشت » و الّا سماع بدین معنی نیست که اهل غفلت و بطالت ، کار پاکان را قیاس از خود بگیرند .

جسمشان رقصان و جانها ، خود مپرس / وآنکه گرد جان ، از آنها خود مپرس


جسم سماع کنندگان حقیقی ، در حال رقص است ولی از جانشان سوال مکن که حقیقت اوصاف و احوال درونی جان ایشان در بیان نمی گنجد .

شیر را خرگوش در زندان نشاند / ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند


خرگوش شیر را به زندان افکند . ننگ بر آن شیری باد که به دست یک خرگوش به بند افتد .

در چنان ننگی و آنگه این عجب / فخر دین خواهد که گویندش لقب


شگفتا که با وجود آن همه عیب و ننگی که بر او وارد شد . می خواهد لقب فخرالدین را نیز بدو دهند .

ای تو شیری در تک این چاه ، فرد / نفس چون خرگوش ، خونت ریخت و خورد


در اینجا مولانا به نحو ارشاد به انسان خطاب می آورد . که آن شیر شکست خورده تمثیل تو و نقد حال توست که در ژرفای چاه ظلمانی تن و نفسانیات ، تنها حبس شده ای و خرگوش تمثیل نفس اماره توست که ترا فریب داد و خونت را ریخت و تباه کرد .

نفس خرگوشت به صحرا ، در چرا / تو به قعر این چه چون و چرا


نفس اماره تو همچون خرگوش در صحرای امیال و شهوات دنیوی می چرد . در حالیکه تو هنوز در چاه تاریک قیل و قال و بحث و جدل مانده ای . یعنی ای که ره افسانه زده ای . نفس تو عنان گسیخته است و تو از آن غافلی و دل به الفاظ پر طمطراق خوش کرده ای .

سوی نخچیران دوید آن شیر گیر / کابشروا یا قوم اذ جاء البشیر


آن خرگوش شیر شکار به سوی نخچیران دوید و گفت : مژده بادا که مژده دهنده بیامد . [ مصراع دوم ترکیب یافته از عبارات قرآنی است . بدین ترتیب که ابشروا به معنی “مژده دهید” از آیه 30 سوره فصلت است و یا قوم نیز در قرآن فروان آمده است و جاء البشیر به معنی “مژده دهنده بیامد” از آیه 96 سوره یوسف اخذ شده است . ]

مژده مژده ، ای گروه عیش ساز / کان سگ دوزخ ، به دوزخ رفت باز


ای گروهی که به عیش و عشرت سرگرم شده اید . مژده باد بر شما که آن سگ دوزخی ، دوباره به دوزخ رفت .

مژده مژده ، کان عدو جانها / کند قهر خالقش ، دندانها


مژده مژده که قهر خدای متعال ، دندان آن دشمن جانها را از ریشه برکند .

آنکه از پنجه بسی سرها بکوفت / همچو خس ، جاروب مرگش هم بروفت


آن شیری که با پنجه های مرگبارش ، بسیاری را سرکوب کرد . اینک ، جاروب مرگ ، او را مانند خس و خاشاک از عرصه زندگی برداشته است .

دکلمه مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

دکلمه مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟