در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 1527 تا 1532
نام حکایت : حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت
بخش : 3 از 13 ( در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض )
خلاصه حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت
پادشاهی غلامی داشت که بس نادان و حریص بود و وظایف خود را به درستی انجام نمی داد . روزی شاه برای تنبیه او دستور داد که از جیره اش بکاهند . و اگر باز به لجاجت و سفاهتِ خود ادامه داد نامش را بکلّی از دفتر خدمتگزاران پاک کنند . وقتی که این خبر به گوش غلام رسید به جای آنکه در صدد شناختِ قصور و تقصیر خویش برآید با نادانی تمام ، در صدد نوشتن نامه ای پُر جنجال و ستیز برای شاه برآمد . امّا پیش از آنکه نامه را بنویسد نزدِ آشپز رفت و پرخاش کنان او را مقصّرِ تقلیل جیرۀ خود دانست . آشپز بدو گفت من مأمورم و معذور . برو ببین عاملِ اصلی چیست و کیست ؟ غلام ناچار به گوشه ای رفت و نامه ای برای شاه نوشت که هر چند متنِ نامه …
متن کامل ” حکایت پادشاهی که غلامی بس نادان و حریص داشت ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض
ابیات 1527 الی 1532
1527) ز انکه استعدادِ تبدیل و نبرد / بودش از پستیّ و ، آن را فَوت کرد
1528) باز حیوان را چو استعداد نیست / عذرِ او اندر بهیمی روشنی ست
1529) زو چو استعداد شد ، کآن رهبر است / هر غذایی کو خورَد ، مغزِ خر است
1530) گر بلاذُر خورد او ، افیون شود / سکته و بی عقلیش افزون شود
1531) ماند یک قسمِ دگر اندر جِهاد / نیم حیوان ، نیم حَیِّ با رَشاد
1532) روز و شب در جنگ و اندر کشمَکش / کرده چالیش آخِرَش با اوّلَش
شرح و تفسیر در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض
ز انکه استعدادِ تبدیل و نبرد / بودش از پستیّ و ، آن را فَوت کرد
زیرا آن انسانی که مقهورِ روحِ حیوانی شده و در آن مرتبۀ پست متوقف شده است . گر چه برای مبدّل نمودن خوها و صفاتِ حیوانی خود به خصالِ انسانی و مجاهدۀ با نَفس امّاره مستعد بوده است امّا این استعداد را از دست داد . [ در عنوان این بخش جلیل قسمتی از آیه 125 سورۀ توبه آمده است « و امّا کسانی که در دل هاشان بیماری است . پلیدی بر پلیدی آنان افزاید و در حالت کفر بمیرند . ]
باز حیوان را چو استعداد نیست / عذرِ او اندر بهیمی روشنی ست
لیکن چون حیوان چنین استعدادی ندارد . عذرش در داشتن صفاتِ حیوانی مقبول است .
زو چو استعداد شد ، کآن رهبر است / هر غذایی کو خورَد ، مغزِ خر است
امّا چون این استعداد که هدایتگرِ انسان است از دست برود . ز آن پس هر غذایی که بخورد بر جهل و حماقتش افزوده می شود . [ مولانا می گوید : وقتی کسی استعدادِ انسانی خود را از کف بدهد . هر علم و فنّی که بیاموزد تنها جهل و حماقتِ او را می افزاید و او همۀ علوم و فنونِ مکتسب را در راهِ شر و فساد و تباهی نسل بکار گیرد . ]
گر بلادُر خورد او ، افیون شود / سکته و بی عقلیش افزون شود
مثلاََ اگر میوۀ بلادر هم که بخورد ، گویی که افیون خورده است . و رکودِ عقلی و نابخردیش افزایش می یابد . [ بلادُر = درختی است که در مناطقِ گرمِ استوایی و از جمله هندوستان و امریکای مرکزی و جنوبی پرورش می یابد . میوۀ این درخت ، بادامی است درشت و هلالی شکل مانندِ باقلا . و در خشکبار فروشی ها به «بادام هندی» معروف است ( معارف گیاهی = ج 1 ، ص 435 ) . طبع این میوه گرم و خشک است و در تقویتِ حافظه و قوای ذهنی و درمانِ بیماری هایی که از سردی و رطوبت عارض می شود بسیار مؤثر است . از جمله لَقوه و فلج و رخوتِ اعضای بدن را درمان می کند . امّا اطبای قدیم خوردن آن را با احتیاط و به مقدار کم تجویز می کردند زیرا افراط در خوردن آن به مغز آسیب می رساند ( الابنیة عن حقائق الادرویة ، ص 62 و 63 ) . ]
مولانا در این بیت می گوید : آنان که در مرتبۀ حیوانی و صفاتِ بهیمی فرو مانده اند هر فضل و هنری که به دست آرند از آن نتیجۀ معکوس حاصل شود . چنانکه مثلاََ اگر بلادُر بخورند گویی که افیون خورده اند . زیرا بلادر و افیون طبعی مخالفِ هم دارند . بلادُر بغایت گرم و خشک است و خوردن آن موجبِ تحرّکِ اعضا و جوارح و تقویتِ قوای ذهنی گردد . امّا افیون که از عصارۀ خشخاشِ سیاه گیرند طبعی بغایت سرد دارد و اعضای بدن را دچارِ سستی و رخوت کند و خون را در شریان ها باز ایستاند ( خفی علایی ، ص 134 ) .
ماند یک قسمِ دگر اندر جِهاد / نیم حیوان ، نیم حَیِّ با رَشاد
یک گروهِ دیگر از انسان ها هستند که دائماََ در درونشان ستیز و کشمکش برقرار است . نیمی از آن حیوان و نیمی دیگر زندۀ رستگار است . [ سومین گروه از انسان ها کسانی هستند که دائماََ میانِ جنبۀ نفسانی و جنبۀ روحانی شان کشمکش است . گاهی نفسشان غالب می شود و گاهی عقلشان . ]
روز و شب در جنگ و اندر کشمَکش / کرده چالیش آخِرَش با اوّلَش
روز و شب این دو جنبه در کشمکش و ستیزند و هستی آخرینش با هستی اغازینش در ستیز است . ( چالیش = چالِش ، جنگ و کشمکش ) [ می توان گفت که از حیثِ مقام و مرتبت منظور از «آخرش» جنبۀ نفسانی و منظور از «اوّلش» جنبۀ روحانی آدم است و نیز بعکس می توانی گفت منظور از «آخرش» روحِ مجرّد و منظور از «اوّلش» روح حیوانی است زیرا وجودِ ابتدایی و ظاهری انسان جنبۀ حیوانی اوست . ]
دکلمه در تفسیر آیه وَ امَّا الَذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَض
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات