حکایت نخچیران و شیر

 

 


 حکایت نخچیران و شیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر حکایت نخچیران و شیر

خلاصه حکایت نخچیران و شیر

ماخذ این حکایت در کلیله و دمنه – باب الاسد و الثور صفحه 81 – 79 می باشد .

آورده اند در مرغزاری خوش که نسیم آن ، بوی بهشت را معطر کرده بود و عکس آن روی فلک را منور گردانیده ، از هر شاخی هزار ستاره تابان و در هر ستاره ای سپهر حیران …. و وحوش بسیار به سبب چراخور و آب در خصب نعمت بودند ، لیکن به مجاورت شیر ، آن همه نعمت و آسایش منقص بود .

روزی جمع شدند و به نزدیک شیر رفتند و گفتند : تو هر روز پس از رنج بسیار و مشقت فراوان از ما یکی شکار می کنی و ما پیوسته در بیم و هراسیم و تو در رنج و تلاش ، اکنون چیزی اندایشیده ایم که تو را از آن فراغت و ما را امن و راحت باشد . اگر تعرض خویش از ما زائل کنی هر روز یکی شکار به وقت چاشت به مطبخ ملک فرستیم . شیر بر آن رضا داد و مدتی بر این بگذشت . روزی قرعه به خرگوش آمد ، خرگوش یاران را گفت: اگر در فرستادن من مسامحتی کنید شما را از جور این جبار خونخوار و جان ستان ستمکار برهانم . یاران گفتند : مضایقتی نیست . خرگوش ساعتی توقف کرد تا وقت چاشت شیر بگذشت و آنگاه به آهستگی سوی شیر رفت . او را تنگدل دید و آتش گرسنگی او را بر باد تن نشانده و فروغ خشم در حرکات و سکنات او پیدا آمده ، چنانکه آب دهان او خشک شده بود . شیر چون خرگوش را دید آواز داد از کجا می آئی و حال وحوش چیست ؟ خرگوش گفت : به همراه من خرگوشی فرستاده بودند که در راه شیری بستد ،  هر چه گفتم غذای ملک است التفات ننمود و جفاها راند و گفت: این شکارگاه من است و صید آن به من اولی تر ، که قوت و شوکت من زیادتر است . من بشتافتم تا ملک را خبر کنم . شیر برخاست و گفت او را به من نشان بده . خرگوش ، شیر را به سر چاهی برد که صفای آب آن همچون آینه بود و گفت در این چاه است . خرگوش گفت من از او می ترسم اگر ملک مرا در بر گیرد خصم را بدو نشان دهم ، شیر او را برگرفت و در چاه نگریست و عکس خود و آن خرگوش را در آب بدید . خرگوش را بگذاشت و خود را در چاه افکند و غوطه ای بخورد و مرد . خرگوش به سلامت باز رفت و وحوش از صورت و کیفیت حال پرسیدند . خرگوش گفت : او را در آب غوطه دادم و مرد . همه وحوش بر مرکب شادی سوار گشتند و در مرغزار امن و راحت جولان نمودند .

– حکایت در کلیله و دمنه بسیار ساده و کوتاه است و بجز پاره ای  آرایه های  لفظی و صنایع بدیعی چیز دیگری ندارد . اما همین حکایت در بیان سحرآسای مولانا وسیله ای شده است برای طرح عمیق ترین مسائل عرفانی و فلسفی و کلامی نظیر توکل ، قضا و قدر ، جبر و اختیار و حرکت عالم به گونه ای که هر خواننده ای را به تحسین و اعجاب وامی دارد .


شرح و تفسیر بخشهای ” حکایت نخچیران و شیر ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

بخش اول : ترک جهد گفتن نخچیران به شیر

بخش دوم : جواب گفتن شیر ، نخچیران را و فواید جهد

بخش سوم : ترجیح نهادن نخچیران ، توکل را بر جهد

بخش چهارم : ترجیح نهادن شیر ، جهد را بر توکل و تسلیم

بخش پنجم : باز ترجیح نهادن نخچیران ، توکل را بر اجتهاد

بخش ششم : باز ترجیح نهادن شیر ، جهد را بر توکل

بخش هفتم : باز ترجیح نهادن نخچیران ، توکل را بر جهد

بخش هشتم : نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن مرد در سرای سلیمان

بخش نهم : باز ترجیح نهادن شیر ، جهد را بر توکل و بیان فواید آن

بخش دهم : مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل

بخش یازدهم : انکار کردن نخچیران ، بر خرگوش در تاخیر رفتن نزد شیر

بخش دوازدهم : جواب خرگوش ، نخچیران را

بخش سیزدهم : اعتراض نخچیران ، بر سخن خرگوش

بخش چهاردهم : جواب خرگوش ، نخچیران را

بخش پانزدهم : ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت دانش

بخش شانزدهم : درخواست نخچیران از خرگوش ، سر اندیشه او را

بخش هفدهم : منع کردن خرگوش ، راز را از ایشان

بخش هیجدهم : بیان قصه مکر خرگوش

بخش نوزدهم : بیان زیافت ( ناروایی ) تاویل مگس

بخش بیستم : تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش

بخش بیست و یکم : در بیان مکر خرگوش

بخش بیست و دوم : آمدن خرگوش نزد شیر و خشم شیر بر وی

بخش بیست و سوم : بیان عذر گفتن خرگوش به شیر

بخش بیست و چهارم : جواب گفتن شیر ، خرگوش را و روان شدن با او

بخش بیست و پنجم : قصه هدهد و سلیمان در بیان قضا

بخش بیست و ششم : بیان طعنه زاغ ، بر دعوی هدهد

بخش بیست و هفتم : بیان جواب گفتن هدهد ، طعنه زاغ را

بخش بیست و هشتم : قصه آدم علیه السلام و بستن قضا

بخش بیست و نهم : پای واپس کشیدن خرگوش از شیر ، نزدیک چاه

بخش سی ام : پرسیدن شیر ، سبب پا واپس کشیدن خرکوش را

بخش سی و یکم : نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود و خرگوش را

بخش سی و دوم : مژده بردن خرگوش سوی نخچیران ، که شیر در چاه افتاد

بخش سی و سوم : جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن ، او را

بخش سی و چهارم : رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر

Tags:

3s یادداشت ها
  1. منوچهر 3 سال پیش

    خداوندا به شما توفیق بابت این سایت پر بار

  2. محمدرضا 2 سال پیش

    بسیار عالی خیر ببینید

  3. امیر 1 سال پیش

    خدا یار و یاورتان

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟