شرح و تفسیر غزل شماره 45 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 45 دیوان حافظ شیرازی
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 45 دیوان حافظ شیرازی
1) در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است / صراحیِ میِ ناب و سفینۀ غزل است
۲) جریده رو که گذرگاهِ عافیت تنگ است/ پیاله گیر که عُمرِ عزیز بی بدل است
۳) نه من ز بی عملی در این جهان ملولم و بس / ملالتِ عُلما هم ز علمِ بی عمل است
4) به چشمِ عقل در این رهگُذرِ پُر آشوب / جهان و کارِ جهان بی ثبات و بی محل است
۵) بگیر طرۀ مَه چهره ای و قصه مخوان / که سعد و نحس ز تأثیرِ زهره و زحل است
۶) دلم امید فراوان به وصلِ روی تو داشت / ولی اجل به رهِ عُمر رهزنِ امل است
۷) به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش / چنین که حافظ ما مستِ بادۀ ازل است
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است / صراحیِ میِ ناب و سفینۀ غزل است
در این زمانه رفیقی که خالی از هر گونه فساد بوده و بی ضرر باشد عبارت از یک صراحی شراب صاف و یک دفتر غزل یعنی دیوان غزل است . [ خلل = پیدا شدن فساد / ناب = خالص / سفینه = در لغت عرب یعنی کشتی و در اصطلاح عجم مجموعه ای است به صورت دفتر البته دفتری که شیرازه اش در امتداد عرض قرار گرفته باشد ]
جریده رو که گذرگاهِ عافیت تنگ است/ پیاله گیر که عُمرِ عزیز بی بدل است
مجرد باش که گذرگاه عافیت تنگ است . یعنی طریق زهد و تقوی اقتضای طریقِ تحرّد می کند زیرا با آلایش دنیا نمی توان این راه را طی کرد . پیاله گیر ، یعنی باده نوش کن که عمر عزیز بی بدل است . حاصل کلام : عمری که یک بار گذشت دیگر به دست نمی آید پس باید نقداََ زندگی با عیش و نوش بگذرد . [ جریده = در اینجا یعنی بری بودن از علایق و عوایق / گذرگاه = جای گذشتن ، معبر / عافیت = در اصل به معنی دفع بلا کردن خداوند از بنده اش ولی در اصطلاح یعنی تقوی و پرهیزکاری ]
نه من ز بی عملی در این جهان ملولم و بس / ملالتِ عُلما هم ز علمِ بی عمل است
در دنیا از بی عملی تنها من ملول و مضطرب نیستم . بلکه ملالت علما هم از علم بی عمل است . یعنی من نیستم که از قلّتِ عمل غصه می خورم . علما هم به واسطۀ قلّتِ عمل مضطرب حال و شکسته بال اند .
به چشمِ عقل در این رهگُذرِ پُر آشوب / جهان و کارِ جهان بی ثبات و بی محل است
در این رهگذر پر غوغا در چشم عاقل و عارف تمام امور مربوط و متعلق به جهان بی ثبات و بی اعتبار است . یعنی اگر با نظر عبرت بنگری ، دنیا و مافیها هیچ ارزش ندارد زیرا فانی و سریع الزوال است . [ رهگذر = مسیر یا راه / پر آشوب = پر غوغا و فتنه / بی محل = بی اعتبار ]
بگیر طرۀ مَه چهره ای و قصه مخوان / که سعد و نحس ز تأثیرِ زهره و زحل است
طرۀ مه پیکری را بگیر یعنی به یک معشوقۀ زیبا تعلق خاطر پیدا کن و او را وسیلۀ آرامشِ خاطرت قرار بده . نه از نجوم بحث کن و نه به قصه گویی بپرداز . که سعد و نحسِ عالَم از تاثیر زهره و زحل است . یعنی این بحث ها برایت فایده ندارد . زیرا مؤثر حقیقی خداوند می باشد . اگر بر فرض اینها هم تأثیر داشته باشد . باز به امرِ حق تعالی است . [ چهره = صورت و رو / سعد و نحس = از سیارات سبعه به دوتایش سعدان و به دوتایش نحسان گویند. مشتری و زهره ، سعدان هستند که مشتری سعد اکبر و زهره سعد اصغر است . و زحل و مریخ نحسانند که به زحل نحس اکبر و به مریخ نحس اصغر گویند ]
دلم امید فراوان به وصلِ روی تو داشت / ولی اجل به رهِ عُمر رهزنِ امل است
دلم به وصل روی تو خیلی امیدها داشت یعنی خیلی امیدوار بود. اما در طریق عمر ، اجل حرامی امل است . یعنی خاطرم خیلی امیدوار به وصلِ تو بود اما اجل امیدها را افنا می کند و مانع وجود پیدا کردن آن ها می شود . یعنی با کشتن صاحب آرزو و یا آرزومند ، امیدها باطل می شود . [ فراوان = زیاد / رهزن = یعنی کسی که راه می زند ، حرامی / امل = امید ]
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش / چنین که حافظ ما مستِ بادۀ ازل است
در هیچ زمانی او را هوشیار نیافته اند و نخواهند یافت زیرا حافظِ ما مستِ بادۀ ازل است . یعنی کیفیت بادۀ عشق حافظ ذاتی است و عارضی نیست که گاه باشد و گاه نباشد . پس حافظ همیشه مستِ بادۀ ازلی است . حاصل کلام : کسی که با سکر عشق در سکران باشد صحو و هشیاری به او دست نمی دهد بلکه دائماََ در سکران می باشد . [ دور = در اینجا یعنی زمان ]
دکلمه غزل شماره 45 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه