شرح و تفسیر رجوع به حکایت ذالنون مصری در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر رجوع به حکایت ذالنون مصری

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 1447 تا 1461

نام حکایت : امتحان پادشاه به آن دو غلام که نو خریده بود

بخش : 10 از 14

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

پادشاهی دو غلام می خرد . یکی از آن دو ، زیبا رخسار و دلپذیر است و آن دیگری ، زشت روی و کثیف . پادشاه غلامِ زیباروی را راهی گرمابه می کند و با رفیق او به گفتگو می نشیند . برایِ امتحانِ شخصیت و وضعیت روحی او می گوید : این غلام که رخساره ای زیبا و اندامی موزون و کلامی شیوا و شیرین دارد از تو بَدی ها می گوید : تو را خیانتکار و نامرد وصف می کند . بگو ببینم نظرِ تو چیست ؟ غلامِ زشت رو می گوید : رفیقِ من مردی راستگو و درست کردار است و من تا به حال سخنِ یاوه ای از او نشنیده ام . و آنگاه اوصافِ بسیاری از کمالاتِ رفیق خود را برمی شمرد . شاه می گوید : اینقدر از او تعریف مکن و …

متن کامل حکایت امتحان پادشاه به آن دو غلام که نو خریده بود را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 1447 الی 1461

1447) چون رسیدند آن نفر نزدیک او / بانگ بر زد ، هی کیانید ؟ اِتَّقو

1448) با ادب گفتند : ما از دوستان / بهرِ پرسش آمدیم اینجا بجان

1449) چونی ای دریای عقلِ ذُوفُنون ؟ / این چه بُهتانست بر عقلت جنون ؟

1450) دودِ گُلخَن کی رسد در آفتاب ؟ / چُون شود عَنقا شکسته از غُراب ؟

1451) وامَگیر از ما ، بیان کن این سُخُن / ما مُحِبّانیم ، با ما این مکن

1452) مر مُحِبّان را نشاید دُور کرد / یا به رُوپوش و دَغَل مغرور کرد

1453) راز را اندر میان آور شَها / رُو مَکُن در ابر پنهانی سَها

1454) ما مُحِبّ و صادق و دل خسته ایم / در دو عالَم دل به تو در بسته ایم

1455) فحش آغازید و دشنام از گِزاف / گفت او دیوانگانه زیّ و قاف

1456) برجهید و سنگ ، پرّان کرد و چوب / جُملگی بگریختند از بیمِ کُوب

1457) قهقهه خندید و جنبانید سر / گفت : بادِ ریشِ این یاران نگر

1458) دوستان بین ، کو نشانِ دوستان ؟ / دوستان را رنج باشد همچو جان

1459) کی کِران گیرد ز رنجِ دوست ، دوست ؟ / رنج ، مغز و دوستی آنرا چو پوست

1460) نه نشانِ دوستی شد سرخوشی ؟ / در بلا و آفت و مِحنَت کشی

1461) دوست همچون زر ، بلا چون آتش است / زرّ خالص در دلِ آتش خوش است

شرح و تفسیر رجوع به حکایت ذالنون مصری

چون رسیدند آن نفر نزدیک او / بانگ بر زد ، هی کیانید ؟ اِتَّقو


وقتی آن چند نفر دوست به حضور ذوالنون رسیدند ، او فریاد زد . هی ، شما کی هستید . به من نزدیک نشوید ، بترسید از خدا .

با ادب گفتند : ما از دوستان / بهرِ پرسش آمدیم اینجا بجان


دوستان از روی ادب گفتند : ما از دوستان شما هستیم و با جان و دل برای جویا شدن از احوالت به اینجا آمده ایم .

چونی ای دریای عقلِ ذُوفُنون ؟ / این چه بُهتانست بر عقلت جنون ؟


ای که عقلی به پهناوری و ژرفایی و تنوع دریا داری ، حالت چطور است ؟ این چه تهمتی است که عقل تو را متهم به دیوانگی می کنند ؟

دودِ گُلخَن کی رسد در آفتاب ؟ / چُون شود عَنقا شکسته از غُراب ؟


برای مثال ، دودِ آتشخانۀ حمّام کی می تواند به آفتاب رسد و آن را تیره سازد ؟ سیمرغ کی از کلاغ شکست می خورد ؟ [ عنقا = مخفف عنقاء به معنی سیمرغ / غُراب = کلاغ ]

وا مَگیر از ما ، بیان کن این سُخُن / ما مُحِبّانیم ، با ما این مکن


رازت را از ما نهان مساز و گفتارت را با ما در میان گذار ، زیرا که ما از دوستان تو هستیم . با ما اینگونه رفتار نکن .

مر مُحِبّان را نشاید دُور کرد / یا به رُوپوش و دَغَل مغرور کرد


شایسته نیست که دوستداران را از پیرامونت دور کنی و یا با پنهانکاری و نیرنگ آنان را بفریبی .

راز را اندر میان آور شَها / رُو مَکُن در ابر پنهانی سَها


شاها ، رازت را آشکار کن . ای ماه ، رخساره ات را زیر ابر مپوشان .

ما مُحِبّ و صادق و دل خسته ایم / در دو عالَم دل به تو در بسته ایم


ما دوستدار و راستگوییم و دلی مجروح داریم و در این جهان و آن جهان به تو دل بسته ایم . [ در اینجا ذوالنون برای آزمودن یاران خود ، چنین کرد ]

فحش آغازید و دشنام از گِزاف / گفت او دیوانگانه زیّ و قاف


شروع کرد به ناسزا گفتن و دشنام هایی دروغین داد و مانند دیوانگان ، سخنان مهمل و بیهوده بر زبان راند . [ از گِزاف = به دروغ ، از روی مچاز نه حقیقت / زیّ و قاف = الفاظی پراکنده و مهمل که مستان و دیوانگان گویند ، بیشتر در مورد فحش و ناسزا بکار رود ]

برجهید و سنگ ، پرّان کرد و چوب / جُملگی بگریختند از بیمِ کُوب


ذوالنون ناگهان از جایش پرید و سنگ و چوب را به جانب دوستان پرانید . آن دوستان از بیمِ آن که مضروب واقع شوند از پیشِ او گریختند .

قهقهه خندید و جنبانید سر / گفت : بادِ ریشِ این یاران نگر


ذوالنون قهقه زنان سری تکان داد و گفت : ادعای یاوۀ اینان را ببین . [ اینها را نگاه کن . بعد از این همه ادعای دوستی و ارادت ، از کمترین جفای من پا به فرار گذاشتند . در حالی که محبّ صادق هر قدر از یار ، جفا ببیند هرگز از او روی برنمی تابد . بلکه از دل و جان طالب او می شود . ]

دوستان بین ، کو نشانِ دوستان ؟ / دوستان را رنج باشد همچو جان


به این دوستان نگاه کن ، پس کو نشانِ دوستی ؟ دوستان راستین ، جفای یار را همچون جان دوست می دارند و از آن استقبال می کنند .

کی کِران گیرد ز رنجِ دوست ، دوست ؟ / رنج ، مغز و دوستی آنرا چو پوست


دوست راستین کی از رنج و بلای دوست خود کناره می گیرد ؟ رنج به مثابۀ مغز است و دوستی نسبت به آن مانند پوست است . [ عاشق اگر از رنجِ یار استقبال کند . در دوستی خود صادق است و اِلّا دوستی اش پوستِ فاقد مغز است . ]

نه نشانِ دوستی شد سرخوشی ؟ / در بلا و آفت و مِحنَت کشی


مگر از نشانه های دوستی راستین این نیست که آدمی در رنج و بلا و سختی احساس خوشبختی و شادمانی کند ؟

دوست همچون زر ، بلا چون آتش است / زرّ خالص در دلِ آتش خوش است


برای مثال ، دوست همانند بلاست و بلا مانند آتش . طلای خالص در کامِ آتش ، احساسِ خوشی می کند . [ زیرا ثابت می شود که خالص و ناب است . ولی طلای تقلبی ، همینکه در آتش نهاده شود سیاه و تیره می گردد . همینطور عاشق صادق در بلاها ، خلوص خود را نشان می دهد . ولی مدعی عاشقی در رنج و بلا سیاه روی می گردد . ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه رجوع به حکایت ذالنون مصری

دکلمه رجوع به حکایت ذالنون مصری

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟