غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 10

1) بی تو حرام است به خلوت نشست / حیف بُوَد در به چنین روی بست

2) دامن دولت چو به دست اوفتاد / گر بِهِلی ، باز نیاید به دست

3) این چه نظر بود که خونم بریخت ؟ / وِاین چه نمک بود که ریشم بخست ؟

4) هر که بیفتاد به تیرت ، نخاست / وآن که درآمد به کمندت ، نجَست

5) ما به تو یکباره مقیّد شدیم / مرغ به دام آمد و ، ماهی به شَست

6) صبر قفا خورد و به راهی گریخت / عقل بلا دید و به کُنجی نشست

7) بارِ مذلّت بتوام کشید / عهدِ محبّت نتوانم شکست

8) وِاین رمقی نیز که هست از وجود / پیشِ وجودت نتَوان گفت هست

9) هرگز اگر راه به معنی بَرَد / سجدۀ صورت نکند بُت پَرَست

10) مستی خموش نکند آرزو / هر که چو سعدی شود از عشق مست

شرح و تفسیر غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی

بی تو حرام است به خلوت نشست / حیف بُوَد در به چنین روی بست


روا نیست که آدمی بی تو خلوت گزیند و تنها به سر بَرَد و حیف است که در به روی چون تو زیبارویی بسته شود .

[ به خلوت نشستن = خلوت نشینی کردن ، عزلت گرفتن / حِیف = در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف ، دریغا ، افسوس . و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم  ]

دامن دولت چو به دست اوفتاد / گر بِهِلی ، باز نیاید به دست


اگر به نیکبختی (رسیدن به معشوق) دست یافتی و آن را رها کردی . بار دیگر بدان نخواهی رسید . ( در این بیت سعادت به کسی مانند شده است که دارای دامن است . )

[ دولت = بخت و اقبال / هلیدن = رها کردن ، وانهادنن ]

این چه نظر بود که خونم بریخت ؟ / وِاین چه نمک بود که ریشم بخست ؟


این چه چشم و نگاهی بود که موجب قتلم گردید ؟ و این چه ملاحتی بود که نمک بر زخم درونم پاشید و آن را ریش کرد ؟

[ نظر = چشم ، نگاه ، توجّه ، عنایت / ریش = زخم و جراحت / خستن = آزرده کردن ، مجروح نمودن ]

هر که بیفتاد به تیرت ، نخاست / وآن که درآمد به کمندت ، نجَست


هر کس را که تیر تو به خاک و خون کشید . برنخواهد خاست و آن کس که اسیر کمندت گردد . خو را از آن رها نخواهد ساخت . یعنی بودن در کمند تو خوش تر از رهایی است .

[ خاستن = برخاستن / جستن = رها شدن ]

ما به تو یکباره مقیّد شدیم / مرغ به دام آمد و ، ماهی به شَست


ما آنچنان به سرعت و بی آنکه خود متوجّه باشیم اسیرت گشتیم . هم بدان سان که مرغی به دامِ صیّادی افتد و ماهی ای به قلّاب ماهیگیری .

[ مقیّد = اسیر ، دربند / شست = قلّابِ اهیگیری ]

صبر قفا خورد و به راهی گریخت / عقل بلا دید و به کُنجی نشست


شکیبایی به دلیل بی تابی سیلی خورد و گریزان به سویی گریخت . عقل نیز دچار مصیبت و گرفتاری شد و به گوشه ای خزید .

[ قفا خوردن = پس گردنی و سیلی خوردن ، آسیب دیدن ]

بارِ مذلّت بتوام کشید / عهدِ محبّت نتوانم شکست


می توانم سنگینی و مشقّت را تاب آورم . ولی پیمان دوستی را شکستن در توانم نیست .

[ مذلّت = خواری ، ذلّت / عهد = پیمان ]

وِاین رمقی نیز که هست از وجود / پیشِ وجودت نتَوان گفت هست


این نیمه جانی که از هستی ام باقی است . در برابر وجود تو نمی توان ادّعا کرد که وجود دارد .

[ رَمق = باقی جان ، بقیّه حیات ، تاب و توان ]

هرگز اگر راه به معنی بَرَد / سجدۀ صورت نکند بُت پَرَست


اگر بت پرست به معنا و حقیقت پی می بُرد و بدآن آگاهی می یافت . دیگر هرگز در برابر صورت و ظاهر زیبای بتان سر به سجده فرود نمی آورد .

[ معنی = حقیقت / راه بردن = رسیدن ، دریافتن / «هرگز» متعلّق به مصراع دوم است . ]

مستی خمرش نکند آرزو / هر که چو سعدی شود از عشق مست


هر کس همانند سعدی در راه عشق و دوستی مست گردد . دیگر مستی بادۀ انگوری را آرز و نمی کند . [ خمر = شراب ، بادۀ انگوری / مست شدن = بی تاب و بی قرار و بی خود گشتن ]

شرح و تفسیر غزل 38                     شرح و تفسیر غزل 40

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 39 دیوان سعدی شیرازی

زنگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟