شرح و تفسیر خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود

شرح و تفسیر خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2244 تا 2251

نام حکایت : خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت

بخش : 1 از 32

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و …

متن کامل حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2244 الی 2251

2244) یک خلیفه بود در ایّامِ پیش / کرده حاتم را غلامِ جُودِ خویش

2245) رایتِ اکرام و داد افراشته / فقر و حاجت از جهان برداشته

2246) بحر و کان از بخشش صاف آمده / دادِ او از قاف تا قاف آمده

2247) در جهانِ خاک ، ابر و آب بود / مظهرِ بخشایشِ وَهّاب بود

2248) از عطائش بحر و کان در زلزله / سویِ جُودش ، قافله بر قافله

2249) قبلۀ حاجت دَر و دَروازه اش / رفته در عالم به جُود آوازه اش

2250) هم عجم ، هم روم ، هم ترک و عرب / مانده از جُود و سخائش در عَجَب

2251) آبِ حَیوان بود و دریای کَرَم / زنده گشته هم عرب زُو ، هم عجم

شرح و تفسیر خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود

یک خلیفه بود در ایّامِ پیش / کرده حاتم را غلامِ جُودِ خویش


در زمانهای پیشین ، خلیفه ای بود که در سخاوت و بخشش ، حتی حاتم طایی را غلام خود کرده بود . [ حاتم طایی ، سوارکار ، شاعر و سخاوتمند معروف دوران جاهلیت که در بخشندگی و گشاده دستی ، ضرب المثل شده است . از اهالی نجد بود و به شام رفت و با دختر حجر غسّانی ازدواج کرد . ( اعلام زِرِکلی ، ج 2 ، ص 151 ) ]

رایتِ اِکرام و داد افراشته / فقر و حاجت از جهان برداشته


آن خلیفه درفش بخشش و عدل را برافراشته بود و فقر و احتیاج را در دنیا از میان برده بود . زیرا همیشه در حال دستگیری از نیازمندان بود . ( رایت = پرچم و درفش )

بحر و کان از بخشش صاف آمده / دادِ او از قاف تا قاف آمده


از کرم و سخاوت او دریای گوهر تهی شده و عدالت و دادگری او سراسر جهان را فراگرفته بود . [ قاف ، آنگونه که برخی از گذشتگان گفته اند . کوهی است که از غایت بزرگی گِرد عالَم برآمده و محیط بر عالم است ( شرح گلشن راز ، ص 13 ) . اکبرآبادی گوید : از بخشش صاف آمدن یعنی تهی گشتن ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 167 ) .

در جهانِ خاک ، ابر و خاک بود / مظهرِ بخشایشِ وَهّاب بود


آن خلیفه برای این جهان خاکی ، مانند ابر و آب بود که همه را بهره مند می ساخت و مظهر بخشندگی حضرت پروردگار وهاب بود . ( وهاب = بسیار بخشنده )

از عطائش بحر و کان در زلزله / سویِ جُودش ، قافله بر قافله


از کرم و عطای او دریا و معدن ، از شرم بر خود می لرزیدند و کاروان در کاروان به سمت بخشندگی و سخاوت او ره می شپردند .

قبلۀ حاجت دَر و دَروازه اش / رفته در عالَم به جُود آوازه اش


در و دروازه آن خلیفه ، قبله حاجتِ نیازمندان بود و شهرتِ بخشندگی او به همه جا رسیده بود .

هم عَجم ، هم رُوم ، هم ترک و عرب / مانده از جُود و سخائش در عَجَب


همه افراد از رومی و ترک و تازی و عجم از سخاوت و بزرگواری او در شگفت شده بودند . ( سخا = بخشندگی و جوانمردی )

آبِ حَیوان بود و دریای کَرَم / زنده گشته هم عرب زُو ، هم عَجَم


آن خلیفه ، آب حیات و دریای کرم بود که هم تازی و هم عجم از سخاوت او حیات و زندگانی یافته بودند . ( آب حیوان = آب حیات ، توضیح بیشتر در شرح بیت 574 همین دفتر آمده است )

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود

دکلمه خلیفه کریم که حاتم را غلام جود خود کرده بود

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟