رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او | شرح و تفسیر

رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او | شرح و تفسیردر مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 721 تا 731

نام حکایت : افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاووسی او

بخش : 1 از 7 ( رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاووسی او

 

شغالی درونِ خمره ای از رنگ های گونه گون می رود . وقتی از آن بیرون می آید پوستی رنگین پیدا می کند و به دیگر شغال ها ناز و فخر می فروشد که : بله ، من یک طاووسِ بهشتی ام . من شغال نیستم . شغالان بدو می گویند : حال که رنگِ طاووسانِ گلستان به خود بسته ای ، آیا بانگِ طاووسان نیز داری و یا همچنان زوزه برمی کشی ؟ بدین سان…

متن کامل « حکایت افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاووسی او » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او

ابیات 721 الی 731

721) آن شغالی رفت اندر خُمّ رنگ / اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

722) پس برآمد ، پوستش رنگین شده / که : منم طاووسِ عِلّیّین شده

723) پشم رنگین ، رونقِ خوش یافته / آفتاب ، آن رنگ ها برتافته

724) دید خود را سبز و سرخ فور و زرد / خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

725) جمله گفتند : ای شغالک حال چیست ؟ / که تو را در سر نشاطِ ملتوی ست

726) از نشاط از ما کرانه کرده یی / این تکبّر از کجا آورده یی ؟

727) یک شغالی پیشِ او شد کای فلان / شَید کردی ، یا شدی از خوشدلان ؟

728) شَید کردی تا به مِنبَر بَرجَهی / تا ز لاف ، این خلق را حسرت دهی

729) بس بکوشیدی ، ندیدی گرمیی / پس ز شَید آورده ای بی شرمیی

730) گرمی ، آنِ اولیا و انبیاست / باز بی شرمی پناهِ هر دَغاست

731) که التفاتِ خلق سوی خود کشند / که خوشیم و از اندرون بس ناخوشند

شرح و تفسیر رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او

آن شغالی رفت اندر خُمّ رنگ / اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ


مدّعیانِ کمال در مَثَل مانند آن شغالی هستند که درونِ خمره ای از رنگ رفت و مدتی کوتاه در آن ماند .

پس برآمد ، پوستش رنگین شده / که : منم طاووسِ عِلّیّین شده


بعد از مدتی از خمره بیرون آمد در حالی که پوستش رنگین شده بود و گفت : من طاووسی بهشتی هستم . [ عِلّیین = شرح بیت 641 دفتر اوّل ]

پشم رنگین ، رونقِ خوش یافته / آفتاب ، آن رنگ ها برتافته


پشمِ رنگارنگِ آن شغال ، جلوه دلنشینی پیدا کرده بود . و پرتوِ آفتاب بر آن رنگ ها می تابید .

دید خود را سبز و سرخ فور و زرد / خویشتن را بر شغالان عرضه کرد


آن شغال ، خود را به رنگِ سبز و سرخ و صورتی و زرد دید و نزد شغالان خودنمایی نمود . [ فُور = سرخ کم رنگ ، بور = شرح بیت 1121 دفتر اوّل ]

جمله گفتند : ای شغالک حال چیست ؟ / که تو را در سر نشاطِ مُلتوی ست


همۀ شغالان گفتند : ای شغال عزیز یا ای شغال حقیر ، چه شده که این همه در نشاط و شادابی غوطه می خوری ؟ [ شغالک = شغال عزیز ، شغال حقیر ، کافِ تصغیر هم برای تحبیب و هم برای تحقیر می آید / مُلتوی = پیچیده شده ]

از نشاط از ما کرانه کرده یی / این تکبّر از کجا آورده یی ؟


آنقدر شادمان و مسروی که از ما فاصله گرفته ای . بگو بدانیم این تکبّر و بزرگ منشی را از کجا آورده ای ؟

یک شغالی پیشِ او شد کای فلان / شَید کردی ، یا شدی از خوشدلان ؟


شغالی دانا و کهنه کار پیشِ او رفت و گفت : فلانی راستش را بگو ، آیا حیله ای در کار است و یا واقعاََ جزو کاملانِ نیک نهاد شده ای ؟

شَید کردی تا به مِنبَر بَرجَهی / تا ز لاف ، این خلق را حسرت دهی


ای مدّعی ، نیرنگی بکار گرفته ای که بر فرازِ منبر روی و با یاوه گویی هایت مردمان و مُستمعان را دچارِ حسرت و حیرت کنی . [ شَید کردن = نیرنگ و فریب بکار بردن ]

بس بکوشیدی ، ندیدی گرمیی / پس ز شَید آورده ای بی شرمیی


بله تو خیلی تلاش کرده و می کنی ، ولی گرمایی در خود احساس نمی کنی . از اینرو بر اثرِ کثرتِ حیله و شدّتِ خدعه دچارِ گستاخی و بی حیایی شده ای . [ مدّعیانِ عرفان و معرفت ممکن است در راهِ کسبِ علوم بسیار بکوشند ولی چون اخلاص و پاکدلی ندارند . در روح خود گرمای عشق و معرفت نمی یابند ( شرح کبیر انقروی ، جزو اوّل ، دفتر سوم ، ص 289 ) و یا کلامشان در دل و روحِ مستمعان ، گرمی و حرارت عشق و معرفت پدید نمی آورد . ]

خوارزمی گوید : هر بی حیایی با عبارت آرایی ، لایقِ منبر نشود . نادرویشی را بواسطۀ پندار ، مَرکب مساز و اگر چهره ، به پرتوِ عاریه ، برمی افروزی باید که اعتراف بر تقصیر هم از جُنید بیاموزی . چنانکه ابوالحسن نوری ، جُنید را دید که بندگانِ خدای را نصیحت می کرد گفت : خدای تعالی از عالِم به علم راضی نگردد . تا او را در علم نیابد . یعنی تا از علم گفتن به خلق ، رضای حق نجوید . چون این سخن شنید ، جُنید از منبر فرود آمد و به خانه درآمد و تا یک ماه با کس سخن نگفت . بعد از یک ماه مردم جمع آمدند و به اکراه او را از خانه بیرون آوردند تا به منبر برآمد و گفت : اگر نه از بهرِ خبرِ پیغامبر (ص) بودی که گفته است : چون آخرالزمان گردد . پیشرو و مهتر قوم ، حقیرترین و ناکس ترینِ ایشان باشد . هرگز از بهرِ شما سخن نگفتمی یعنی حقیرترین و بیشمارترین قومِ شما منم و آن کس نیستم که به استحقاقِ فضل و علم سخن می گویم . بلکه بی حرمتی و بی ادبی می گویم تا باری اگر در مراعاتِ حقِ علم ، راست نباشم در اقرار دادن به تقصیرات راست باشم . ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 501 )

گرمی ، آنِ اولیا و انبیاست / باز بی شرمی پناهِ هر دَغاست


گرمی خلوص و پاکدلی ویژه انبیاء و اولیاست . ولی گستاخی و بی شرمی ، پناهگاهِ حیله گران است .

که التفاتِ خلق سوی خود کشند / که خوشیم و از اندرون بس ناخوشند


این ریا کارانِ مدّعی ، با بی شرمی ، مردمِ ساده لوح را به سوی خود جلب می کنند . هر چند ادعا می کنند که حالی خوش داریم یعنی روحی آرام و مطمئن به حقیقت داریم ولی بدان که باطناََ حالی نازل دارند .

دکلمه رنگین شدن شغال و دعوی طاووسی کردن او

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟