شرح و تفسیر غزل شماره 132 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 132 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 132 دیوان سعدی شیرازی
1) چو ابر زلف تو پیرامُن قمر می گشت / ز ابر دیده کنارم به اشک تر می گشت
2) ز شور عشق تو در کام جان خستۀ من / جواب تلخ تو شیرین تر از شِکر می گشت
3) خَوی عِذار تو بر خاک تیره می افتاد / وجود مرده از آن جانور می گشت
4) اگر مرا به زر و سیم دسترس بودی / ز سیم سینۀ تو کار من چو زر می گشت
5) دل از دریچۀ فکرت به نَفس ناطقه داد / نشان حالت زارم که زارتر می گشت
6) ز شوقِ روی تو اندر سَرِ قلم سَودا / فتاد و چون منِ سَودازده به سر می گشت
7) ز خاطرم غزلی سوزناک روی نمود / که در دِماغ فراق من این قَدَر می گشت
چو ابر زلف تو پیرامُن قمر می گشت / ز ابر دیده کنارم به اشک تر می گشت
وقتی که گیسوانت به سان ابری گرد ماه چهره ات به حرکت درمی آمد ، کنار من با اشکی که از ابر چشمان می بارید تر می شد .
ز شور عشق تو در کام جان خستۀ من / جواب تلخ تو شیرین تر از شِکر می گشت
جواب های تلخ تو در دهان جان خسته ام از شِکر هم شیرین تر است . [ خسته = مجروح و آزرده ]
خَوی عِذار تو بر خاک تیره می افتاد / وجود مرده از آن جانور می گشت
از چهره ات قطرات عرق بر خاک سیاه می افتاد و جسم بی جان در اثر روح بخشی این قطره ها زنده می شد . [ خوی = عرق / عِذار = رخسار / جانور گشتن = دارای جان گشتن ، زنده شدن ]
اگر مرا به زر و سیم دسترس بودی / ز سیم سینۀ تو کار من چو زر می گشت
اگر به نقدینه هایی نظیر طلا و نقره دسترسی می داشتم ، تو را به چنگ می آوردم و آنگاه در اثر سینۀ سیم گون تو کارم مثل زر رواج می یافت . [ کار چو زر گشتن = کنایه از به سامان بودن ، رواج و رونق بودن کار ]
دل از دریچۀ فکرت به نَفس ناطقه داد / نشان حالت زارم که زارتر می گشت
دل حال زارم را که هر لحظه زارتر می شد ، از دریچۀ اندیشه به جان گویای من نشان داد . [ نَفس ناطقه = روح و جانی که فهم ادراک معانی کند ]
ز شوقِ روی تو اندر سَرِ قلم سَودا / فتاد و چون منِ سَودازده به سر می گشت
از اشتیاق دیدار چهره ات سودایی بر سر قلم افتاد و همانند منِ سودازده حیران و سرگردان شد . [ شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود / سودازده = کنایه از شیفته و دیوانه و عاشق / به سر گشتن = کنایه از آشفته و حیران شدن ]
ز خاطرم غزلی سوزناک روی نمود / که در دِماغ فراق من این قَدَر می گشت
از درون ذهن و ضمیرم غزلی پر سوز و گداز که در اندیشه فارغ از غم من سیلان داشت ، ظاهر گشت . [ خاطر = فکر و اندیشه دل / روی نمودن = نشان دادن و ظاهر گشتن / دماغ = مغز ، فکر و اندیشه / فراغ = آسوده و راحت ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار