شرح و تفسیر غزل شماره 46 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 46 دیوان حافظ شیرازی
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 46 دیوان حافظ شیرازی
1) گل در بر و می در کف و معشوق بکام است / سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
۲) گو شمع میارید در این جمع که امشب / در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است
۳) در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن / بی روی تو ای سروِ گل اندام حرام است
4) گوشم همه بر قولِ نی و نغمۀ چنگ است / چشمم همه بر لعلِ لب و گردشِ جام است
۵) در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را / هر لحظه ز گیسویِ تو خوشبوی مشام است
۶) از چاشنیِ قند مگو وز شکّر / زآن رو که مرا از لبِ شرینِ تو کام است
۷) تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است / همواره مرا کویِ خرابات مقام است
8) از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است / از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
9) میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز / وآن کس که چو ما نیست در این شهر گدا است
10) با محتسبم عیب مگویید که او نیز / پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
11) حافظ منشین بی می و معشوق زمانی / کایامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است
گل در بر و می در کف و معشوق بکام است / سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گل در نزدم و باده در دستم و معشوقه به مرادم است . یعنی همۀ اینها برایم فراهم است . پس در چنین روزی پادشاه جهان غلامِ من است . و یا پادشاه جهان به چنین روز غلام است . یعنی در گلستان با معشوق مهربان باده نوشیدن ، از سلطنت جهان خوش تر و بالاتر است .
گو شمع میارید در این جمع که امشب / در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است
ای فلانی بگو : به مجمعی ما شمع نیاورید . که در مجلس ما روی دوست مثل بدر است . یعنی ضیاء صورتِ ماهِ دوست برای روشنایی مجلس ما کافی است و به شمع نیاز نیست .
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن / بی روی تو ای سروِ گل اندام حرام است
در مذهب ما شراب خوردن حلال است لکن ای سروِ گل اندام بی روی تو حرام است . یعنی در مذهب عشاق هر چیز تلخ با بودن جانان لذیذ و مطبوع است . اما بدون جانان اگر شکر هم باشد زهرِ کُشنده است .
گوشم همه بر قولِ نی و نغمۀ چنگ است / چشمم همه بر لعلِ لب و گردشِ جام است
گوشم پیوسته متوجه آواز نی و چنگ است . یعنی همیشه در حال استماع آواز نی و چنگ هستم و چشمم دائم به لبِ تو و به گردش جام دوخته شده ، یعنی همیشه ناظرِ این ها هستم ، حاصل کلام : خیلی دوست دارم که دائماََ در ذوق و صفا باشم . [ همه = این جا به معنی دائم و همیشه است / قول نی = بانگ نی / نغمۀ چنگ = آواز چنگ / گردش = دور زدن ، این جا به معنای دور است ]
در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را / هر لحظه ز گیسویِ تو خوشبوی مشام است
در مجلس ما عطرآمیزیمکن که هر دَم از نوکِ زلفِ تو دماغِ جان معطر و مشامِ جان خوشبو است . یعنی ای جانان با انواع عطرها در مجلس ما عطاری مکن که از زلف و گیسوی تو هر لحظه و هر ساعت مشام مان معطر و خوشبو است و احتیاج به عطرآمیزی نیست . [ عطر = بوی خوش / میامیز = مخلوط مکن / مشام = عضوی که در قاعدۀ مغز جای دارد و بو را حس می کند ]
از چاشنیِ قند مگو وز شکّر / زآن رو که مرا از لبِ شرینِ تو کام است
ای جانان از شیرینی و لذتِ قند هیچ مگو که مرادِ من در لبان شیرین تو است . یعنی منظورت از تعریف لذتِ قند و شکر ، اگر گول زدن من است ، من که از این چیزها گول نمی خورم . زیرا مقصودِ من در لبان شیرین تو است . [ چاشنی = لذت و طعم / قند = در عربی به معنی شکر است ]
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است / همواره مرا کویِ خرابات مقام است
ای جانان از وقتی که خزانۀ غم تو در دلِ ویران من مقیم و جاگیر گشته ، یا مادام که غمِ تو در دل من است برای همیشه کُنجِ میخانه مقام من خواهد بود . یعنی از زمانی که عاشق تو شده و گرفتار غمِ عشقت گشته ام . برای تخفیف از شدّتِ اضطراب و ناراحتی غمِ تو ، همیشه ملازم و مقیمِ میخانه شده ام .
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است / از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
از ننگ چه می گویی ، یعنی برای من از چگونگی ننگ و زشتی و عواقبِ بَدِ آن تعریف می کنی ، در حالی که من این اشتهار و این نام را از ننگ بدست آورده ام . همچنین از نام من می پرسی یعنی از نامداری من سؤال می کنی ، در صورتی که من از نامی بودن عار دارم . [ ننگ = عار و غیرت ]
_ جایز است نام ، مرادف ننگ باشد . پس معنی این است : در باره ننگ چه می گویی که من از ننگ ، عار دارم .
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز / وآن کس که چو ما نیست در این شهر گدا است
ما رندِ نظرباز و باده نوش و سرگشته و سرگردانیم . آن که مثل ما نیست در این شهر کیست . یعنی در دنیا هر امرِ خلاف که هست ما مرتکب شده ایم و در این شهری که ما هستیم ، کیست که مرتکبِ چنین کارهای خلاف نشده است . مقصود شاعر تعریض به فاسقین شهر است نه این که خودشان مرتکب امرِ خلاف شرع باشند . زیرا که وجودِ شریفشان از اینگونه مسائل بری بوده ، حاشا که امر خلاف از شخص ایشان که اهلِ خدا بوده اند سر بزند . [ نظر باز = کسی را گویند که هر که را بیند عاشقش شود ، عاشق پیشه / رند = کسی را گویند که هر منهی را مرتکب شود / سرگشته = واله و حیران ]
با محتسبم عیب مگویید که او نیز / پیوسته چو ما در طلبِ شرب مدام است
عیب مرا به محتسب نگویید زیرا که او هم مثل ما در طلبِ شربِ مدام است . یعنی ما و محتسب هر دو در یک حالیم . [ شرب مدام = دارای دو معنا است ، شرب دائم ، شرب باده ]
_ قبل از قزلباش ها امور مربوط به شرع شریف را محتسبین اجرا می کردند مثلا شارب خمر و تارک صلوة و مرتکبین زنا و مرتکبین به نواهی را به طور کامل همه را محتسب رسیدگی و ضبط می کرد . از آن جهت است که شعرا در اشعارشان محتسب را با باده نوشان در یک جا آورده اند .
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی / کایامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است
ای حافظ هیچ زمانی بی می و معشوقه مباش . زیرا ایام گل و یاسمین و روز عید رمضان و خلاصه زمان خوردن و آشامیدن است .
دکلمه غزل شماره 46 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
ا
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه