ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2382 تا 2400
نام حکایت : حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
بخش : 4 از 13 ( ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت )
خلاصه حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
گازُری خَری نحیف و لاغر داشت که کمرش در زیرِ سنگینی بار زخمی شده بود . و در آن وادی چیزی جز آب پیدا نمی شد که بخورد . و اتفاقاََ در آن حوالی بیشه ای قرار داشت و در آن شیری زندگی می کرد . روزی میان آن شیر و فیلی نیرومند جنگی رُخ داد و شیر در اثنای این جنگ مجروح شد و زآن پس از شکار جانوران فروماند . چون گرسنگی بر او غالب شد به روباهی امر کرد که به حومۀ بیشه برود و در صورتی که خری را دید او را با حیله نزدِ او آورد تا به اصطلاح دلی از عزا درآورد . روباه به شیر گفت : شاها ، خیالت راحتِ راحت باشد که حیله گری کارِ اصلی من است . روباه این را گفت و …
متن کامل ” حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت
ابیات 2382 الی 2400
2382) گفت روبه : جُستنِ رِزقِ حلال / فرض باشد از برایِ اِمتثال
2383) عالَمِ اسباب و ، چیزی بی سبب / می نیابد ، پس مهم باشد طلب
2384) وَابتَغُو مِن فَضلِ الله است امر / تا نباید غصب کردن همچو تَمر
2385) گفت پیغمبر که : بر رزق ای فتا / در فرو بسته ست و بر در قفل ها
2386) جنبش و آمد شدِ ما و اکتساب / هست مِفتاحی بر آن قفل و حجاب
2387) بی کلید ، این در گشادن راه نیست / بی طلب ، نان سنّتِ اَلله نیست
2388) گفت : از ضعفِ توکّل باشد آن / ورنه بِدهد نان کسی که داد جان
2389) هر که جوید پادشاهی و ظفر / کم نیاید لقمه یی نان ای پسر
2390) دام و دد ، جمله همه اَکّالِ رزق / نه پی کسب اند ، نه حمّالِ رزق
2391) جمله را رزّاق روزی می دهد / قسمتِ هر یک به پیشش می نهد
2392) رزق آید پیشِ هر که صبر جُست / رنجِ کوشش ها ز بی صبریِّ توست
2393) گفت روبه : آن توکّل نادر است / کم کسی اندر توکّل ماهر است
2394) گِردِ نادر گشتن از نادانی است / هر کسی را کی رَهِ سلطانی است ؟
2395) چون قناعت را پیمبر گنج گفت / هر کسی را کی رسد گنجِ نهفت
2396) حدِّ خود بشناس و بر بالا مَپَر / تا نیفتی در نشیبِ شور و شر
2397) گفت : این معکوس می گویی ، بدان / شور و شر از طمع آید سویِ جان
2398) از قناعت هیچ کس بی جان نشد / از حریصی هیچ کس سلطان نشد
2399) نان ز خوکان و سگان نَبوَد دریغ / کسبِ مردم نیست این باران و میغ
2400) آنچنانکه عاشقی بر رزق ، زار / هست عاشق رزق هم بر رزق خوار
شرح و تفسیر ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت
گفت روبه : جُستنِ رِزقِ حلال / فرض باشد از برایِ اِمتثال
روباه به خر گفت : به خاطر اطاعت از فرمانِ الهی ، سعی در کسبِ روزی حلال امری واجب است . [ اشاره است به حدیث « طلب حلال بر هر مسلمانی واجب است . طلب حلال فریضه ای است پس از فریضۀ واجب . طلب حلال ، به منزلۀ جهاد است » ( احادیث مثنوی ، ص 168 ) . مولانا از اینجا به بعد موضوع « کسب و توکل » را بیان می کند . ]
عالَمِ اسباب و ، چیزی بی سبب / می نیابد ، پس مهم باشد طلب
زیرا دنیا ، دنیای علل و اسباب است و هیچ چیز بدون سبب حاصل نمی شود . پس طلب کردن امری مهم است . یعنی هر که خواهان رزق و روزی حلال است باید به تلاش و جستجو دست زند .
وَابتَغُو مِن فَضلِ الله است امر / تا نباید غصب کردن همچو تَمر
امر شده است که رزق خداوند را طلب کنید تا لازم نیاید که همچو پلنگ روزی دیگران را غصب کنید . ( نَمر = پلنگ ) [ مصراع اوّل اشاره است به آیه 10 سورۀ جمعه « هر گاه نماز به پایان رسید در روی زمین پراکنده شوید و از دهشِ خداوند جستجو کنید . خدا را یاد کنید باشد که رستگار شوید » ]
گفت پیغمبر که : بر رزق ای فتا / در فرو بسته ست و بر در قفل ها
ای جوان ، پیامبر (ص) فرموده است : درِ روزی ، بسته شده و بر آن قفل هایی زده شده است . ( فتا = فتی ، جوان ، جوانمرد ]
جنبش و آمد شدِ ما و اکتساب / هست مِفتاحی بر آن قفل و حجاب
تلاش و آمد و رفت و کسبِ ما کلیدِ آن قفل و درِ بسته است . [ انقروی عبارتی نقل کرده که عیناََ با مضمون دو بیت اخیر سازگار است اما مأخذی برای آن ذکر نکرده است « درِ ارزاق قفل شده است و تکاپو کلید آن است » ( شرح کبیر انقروی ، ج 13 ، ص 752 ) ]
بی کلید ، این در گشادن راه نیست / بی طلب ، نان سنّتِ اَلله نیست
بدون کلیدِ تکاپو و حرکت امکان ندارد درِ رزق گشوده شود . و شیوۀ خداوند این نیست که بدون طلب و تکاپوی بنده به او نان دهد .
جواب گفتن خر به روباه
گفت : از ضعفِ توکّل باشد آن / ورنه بِدهد نان کسی که داد جان
خر در جواب استدلالات روباه گفت : سعی و تلاش در راهِ بدست آوردن رزق ناشی از ضعفِ توکل است . و الّا کسی که جان عطا کرده است . نان هم می دهد . [ توکل نیز مانند سایر مقامات عرفانی مراتبی دارد . عالی ترین مرتبۀ آن گسستن از اسباب و پیوستن به مسبب الاسباب است . کسی که به این مرتبه از توکل می رسد . فقط منتظر تقدیرِ الهی است و همچون مُرده ای است در دستِ غسّال . ذوالنون مصری در بیان این مرتبه از توکل می گوید « توکل عبارت است از فرو نهادن تدبیر خود و عاری شدن از تکاپو و قدرت » در مراتب پایین تر توکل جایز است که شخص در عین اعتماد به لطف و فضل الهی به اسباب نیز توجه داشته باشد . به شرط آنکه علل و اسباب را در عرضِ مشیت الهی قرار ندهد بلکه در طولِ آن قلمداد کند .
حکیم سبزواری در این باب می گوید : « توکل عبارت است از وکیل کردن خدا در همۀ امور . توکل نه بدان معنی است که کسب و کار رها شود بلکه بدین معنی است که کار نبیند و کارساز ببیند . پس نباید ترک عمل کرد بلکه باید عمل را ندید » ( شرح اسرار ، ص 385 ) ]
هر که جوید پادشاهی و ظفر / کم نیاید لقمه یی نان ای پسر
پسر جان ، هر کس خواهانِ پادشاهی و پیروزی باشد . لقمه ای نان برای او کم نمی آید . یعنی هر کس مقام قُربِ الهی و سلطنت اُخروی و معنوی را طلب کند در معاش خود نیز در نمی ماند . بلکه به قدرِ حاجت تأمین می شود . [ در آیه 2 و 3 سورۀ طلاق آمده است « … و هر که خداترس باشد . (خداوند) برای او خروجگاهی قرار می دهد و از آنجا که گمان ندارد بدو روزی دهد » ]
دام و دد ، جمله همه اَکّالِ رزق / نه پی کسب اند ، نه حمّالِ رزق
همۀ حیوانات اهلی و وحشی روزی خوارند . در حالی که اینها نه به دنبال کسب روزی اند و نه روزیِ خود را ( برای فردا ) می اندوزند . ( اَکّال = بسیار خورنده ، پُرخور / حمّال رزق = مراد کسی است که روزی خود را ذخیره می کند ) [ این بیت ناظر است به مضمون آیه 60 سورۀ عنکبوت « و چه بسیارند جنبدگانی که رزقِ خود نیندوزند . خداوند آنها و شما را روزی دهد و اوست شنوا و دانا » ]
جمله را رزّاق روزی می دهد / قسمتِ هر یک به پیشش می نهد
خداوندِ روزی دهنده ، همگان را روزی می دهد و قسمتِ هر کس را پیشش می گذارد . [ در آیه 6 سورۀ هود آمده است « و هیچ جنبده ای در زمین نیست جز آنکه تأمینِ رزقش بر عهدۀ خداوند است … » ]
رزق آید پیشِ هر که صبر جُست / رنجِ کوشش ها ز بی صبریِّ توست
هر کس صبر کند روزی اش می رسد . رنجِ تکاپوهای انسان از بی صبری او ناشی می شود . [ از حضرت علی (ع) سؤال شد : اگر درِ خانۀ کسی مسدود باشد و او در آنجا تنها بماند از کجا رزقش می رسد ؟ فرمود : « از همانجا که اجلش فرا می رسد » ]
جواب گفتن روبه به خر
گفت روبه : آن توکّل نادر است / کم کسی اندر توکّل ماهر است
روباه در جواب خر گفت : آن توکلی که تو می گویی . موردش کم پیش می آید . و کم اند کسانی که در توکل تا این درجه مهارت داشته باشند .
گِردِ نادر گشتن از نادانی است / هر کسی را کی رَهِ سلطانی است ؟
پیرامون پدیده های نادر و استثنایی گشتن ناشی از جهلِ آدمی است . برای مثال برای هر کس چگونه میسّر است که به سلطنت برسد ؟ یعنی همانطور که رسیدن به پادشاهی برای کمی از مردم پیش می آید . نیل به مقامِ شامخ توکل نیز ندرتاََ اتفاق می افتد .
چون قناعت را پیمبر گنج گفت / هر کسی را کی رسد گنجِ نهفت
چون پیامبر (ص) قناعت را «گنج» نامید . هر کسی کی می تواند به گنجِ باطنیِ قناعت دسترسی پیدا کند ؟ [ حدیثی از پیامبر (ص) منقول است که « قناعت گنجی است تمام نشدنی » ( احادیث مثنوی ، ص 22 ) این فرمایش از امیر مومنان نیز نقل شده است . ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، حکمت 54 و 467 ) ]
حدِّ خود بشناس و بر بالا مَپَر / تا نیفتی در نشیبِ شور و شر
خلاصه اینکه حدِّ خود را بشناس و اینقدر بلند پروازی مکن . تا به حفیضِ فتنه و فساد نیفتی . ( شور و شر = فتنه و فساد ) [ مولانا از زبان روباه می گوید مقامِ عالی توکّل نصیب هر کس نمی شود زیرا این مقام با لقلقۀ لسان حاصل نگردد . بسیارند کسانی که دائماََ دَم از توکّل می زنند در حالی که عملاََ بر اسباب و ابواب چشم دوخته اند نه بر مسبب الاسباب و مُفتّح الابواب . عرفا گفته اند کسی که به مقامی از مقامات عرفانی تظاهر کند خداوند او را از آن مقام محروم سازد . پس مقام عالی توکّل خاصِ خواص است . امام محمد غزالی گوید : اجتناب از ذخیره کردن توشه فقط برای کسی رواست که به مرتبۀ عالی توکّل رسیده باشد اما افرادی که بدین ایمان نرسیده اند و می دانند که اگر ذخیره نکنند خاطرشان پریشان و دلشان مضطرب شود باید توشه ذخیره کنند زیرا فسادِ این کار از صلاحش بیشتر است ( کتاب الاربعین ، ص 237 ) ]
منظور بیت : ای خر صفت اگر حدِّ خود نشناسی و کارِ پاکان را قیاس از خود بگیری و به گزاف تکیه بر جای بزرگان بزنی خاسر و رسوا خواهی شد .
جواب گفتن خر به روباه
گفت : این معکوس می گویی ، بدان / شور و شر از طمع آید سویِ جان
خر در جواب روباه گفت : بدان که تو قضیّه را وارونه بازگو می کنی . زیرا فتنه و فساد به سبب طمع بر جانِ آدمی عارض می شود . [ امام علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) سفارش می کنند « مباد که شترهای طمع تو را شتابان به آبشخور تباهی درآورند » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، نامه 31 ) ]
از قناعت هیچ کس بی جان نشد / از حریصی هیچ کس سلطان نشد
تا به حال هیچکس از قناعت هلاک نشده است و هیچکس از روی حرص و آز پادشاه نشده است . [ در اینجا مراد از سلطان ( پادشاه ) بی نیازی و استغناست . و اِلّا همۀ شاهان و سلاطین و قدرت مداران با نزعۀ حرص و آز بر اریکۀ حکومت تکیه زده اند . ]
نان ز خوکان و سگان نَبوَد دریغ / کسبِ مردم نیست این باران و میغ
برای مثال ، نان حتّی از حیواناتی مانندِ خوک و سگ نیز دریغ نمی شود و این باران و ابر از کار و تلاش مردم پدید نیامده است . ( میغ = ابر ) [ پس کار و تلاش ، شرطِ مرزوق شدن نیست . ]
آنچنانکه عاشقی بر رزق ، زار / هست عاشق رزق هم بر رزق خوار
همانطور که تو عاشقِ خوار و زبون روزی هستی . روزی نیز عاشق خورندۀ روزی است . [ پیامبر (ص) می فرماید : « روزی از اجل بیشتر بنده را طلب می کند » ( کنز العمّال ، ص 507 ) . امام علی (ع) نیز می فرمایند : « و بدان ای پسرکم ، رزق دو نوع است . رزقی که تو آن را می طلبی و رزقی که خود ، تو را می طلبد » ( نهج البلاغۀ فیض الاسلام ، نامۀ 31 ) . مولانا در حکایت بعدی ( بخش بعدی ) سخنانی را که از زبان «خر» در بیان و تقریر توکّل گفته بسط می دهد . ]
دکلمه ناپسندیدن روباه گفتن خر را که راضی ام به قسمت
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات