درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است

درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2242 تا 2272

نام حکایت : حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

بخش : 2 از 5 ( درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

نصوح مردی بود با هیأت و قیافۀ زنانه . او در حمام های نسوان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلّاکی می کرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود . او سالیانِ متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می کرد و هم ارضای شهوت . گر چه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت او را به کام خود اندر می ساخت . روزی نصوح برای رهایی از این فعلِ قبیح نزدِ عارفی ربّانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن . آن عارف که مردی روشن بین بود . بی آنکه خواستۀ او را بپرسد به فراست دریافت که مشکل او چیست . به عبارت دیگر ضمیر او را خواند ولی چیزی به رویش نیاورد . فقط تبسّمی کرد و …

متن کامل ” حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است

ابیات 2242 الی 2272

2242) آن دعا از هفت گردون درگذشت / کارِ آن مسکین به آخر خوب گشت

2243) کان دعای شیخ نه چون هر دعاست / فانی است و گفتِ او گفتِ خداست

2244) چون خدا از خود سؤال و کَد کند / پس دعای خویش را چون رَد کند ؟

2245) یک سبب انگیخت صُنعِ ذُوالجلال / که رهانیدش ز نفرین و وَبال

2246) اندر آن حمّام پُر می کرد طشت / گوهری از گوهرِ شَه یاوه گشت

2247) گوهری از حلقه هایِ گوشِ او / یاوه گشت و ، هر زنی در جست و جو

2248) پس درِ حمّام را بستند سخت / تا بجویند اوّلش در پیچِ رخت

2249) رخت ها جُستند و آن پیدا نشد / دزدِ گوهر نیز هم رسوا نشد

2250) پس به جِد جُستن گرفتند از گِزاف / در دهان و گوش و اندر هر شکاف

2251) در شکافِ تحت و فوق و هر طرف / جست و جو کردند دُرِّ خوش صدف

2252) بانگ آمد که همه عریان شوید / هر که هستید از عجوز و گر نوید

2253) یک به یک از حاجبه جُستن گرفت / تا پدید آید گُهر دانۀ شگفت

2254) آن نصوح از ترس شد در خلوتی / روی زرد و لب کبود از خَشیَتی

2255) پیشِ چشم خویش او می دید مرگ / رفت و می لرزید او مانندِ برگ

2256) گفت یارَب بارها برگشته ام / توبه ها و عهدها بشکسته ام

2257) کرده ام آنها که از من می سزید / تا چنین سیلِ سیاهی در رسید

2258) نوبتِ جُستن اگر در من رسد / وه که جانِ من چه سختی ها کشد

2259) در جگر ، افتاده اَستم صد شَرَر / در مناجاتم ببین بویِ جگر

2260) این چنین اندوهِ کافر را مباد / دامنِ رحمت گرفتم ، داد ، داد

2261) کاشکی مادر نزادی مر مرا / یا مرا شیری بخوردی در چَرا

2262) ای خدا آن کُن که از تو می سزد / که ز هر سوراخ مارم می گزد

2263) جانِ سنگین دارم و دل آهنین / ور نه خون گشتی در این رنج و حَنین

2264) وقت تنگ آمد مرا و ، یک نفس / پادشاهی کُن ، مرا فریاد رس

2265) گر مرا این بار ستّاری کنی / توبه کردم من ز هر ناکردنی

2266) توبه ام بپذیر این بارِ دگر / تا ببندم بهرِ توبه صد کمر

2267) من اگر این بار تقصیری کنم / پس دگر مشنو دعا و گفتنم

2268) این همه زارید و ، صد قطره روان / که در افتادم به جلّاد و عَوان

2269) تا نمیرد هیچ اَفرَنگی چنین / هیچ مُلحِد را مبادا این حنین

2270) نوحه ها می کرد او بر جانِ خویش / رویِ عزرائیل دیده پیش پیش

2271) ای خدا و ای خدا چندان بگفت / کان در و دیوار با او گشت جُفت

2272) در میانِ یارب و یارب بُد او / بانگ آمد از میان جست و جو

شرح و تفسیر درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است

آن دعا از هفت گردون درگذشت / کارِ آن مسکین به آخر خوب گشت


دعای آن عارف از هفت آسمان گذشت و سرانجام کارِ آن درمانده سامان یافت .

کان دعای شیخ نه چون هر دعاست / فانی است و گفتِ او گفتِ خداست


زیرا دعای پیر مانند هر دعای دیگری نیست . او فانی است و گفتۀ او گفتۀ خداوند است . [ انسان کامل چون انانیّتی ندارد سراپا نور الهی است و قهراََ هر چه او گوید . گفتۀ حق است . در آیه 3 و 4 سورۀ نجم آمده است « و (محمّد) از سرِ هوی سخنی نگوید . بلکه سخن او نیست مگر وحیی که بدو رسد » ]

چون خدا از خود سؤال و کَد کند / پس دعای خویش را چون رَد کند ؟


اگر خدا چیزی از خود بخواهد و طلب کند . چگونه ممکن است که دعای خود را رَد کند . [ کَد = سماجت در گدایی ، در اینجا به معنی طلب ]

یک سبب انگیخت صُنعِ ذُوالجلال / که رهانیدش ز نفرین و وَبال


خلاصۀ مطلب خلاقیّت خداوندِ صاحب جلال ، سببی ساخت تا نصوح را از لعن و گناه برهاند .

اندر آن حمّام پُر می کرد طشت / گوهری از گوهرِ شَه یاوه گشت


در آن حمّام ، نصوح مشغولِ پُر کردن طشت بود که جواهر دختر شاه گم شد . [ یاوه گشت = گم شد ]

گوهری از حلقه هایِ گوشِ او / یاوه گشت و ، هر زنی در جست و جو


یکی از حلقه های جواهراتِ گوشِ او گم شد و همۀ زنان به جستجو پرداختند .

پس درِ حمّام را بستند سخت / تا بجویند اوّلش در پیچِ رخت


درِ حمّام را محکم بستند تا در وهلۀ اوّل جواهر گم شده را لابلای جامه های افراد حاضر در حمّام بجویند . [ پیچ رخت = مراد لابلای اسباب و البسۀ حمّامیان است که در سربینه و رختکن حمّام می نهادند . ]

رخت ها جُستند و آن پیدا نشد / دزدِ گوهر نیز هم رسوا نشد


با آنکه همۀ لباس ها را گشتند ولی دزد جواهر نه پیدا شد و نه رسوا .

پس به جِد جُستن گرفتند از گِزاف / در دهان و گوش و اندر هر شکاف


پس به جدیّت تمام دهان و گوش و هر شکافی را فراوان گشتند . [ گِزاف = هرزه ، بیهوده ، بسیار ، بی اندازه ، بی حد . در بین این معانی سه معنی آخر با این بیت سازگار است . ]

در شکافِ تحت و فوق و هر طرف / جست و جو کردند دُرِّ خوش صدف


آن مروارید مرغوب را در شکاف های پایین و بالا و هر قسمت گشتند .

بانگ آمد که همه عریان شوید / هر که هستید از عجوز و گر نوید


یکی از آن جمع فریاد زد که ای زنان حاضر در حمّام باید بکُلّی برهنه شوید . هر که هستید باشید چه پیر و چه جوان ، فرقی نمی کند .

یک به یک از حاجبه جُستن گرفت / تا پدید آید گُهر دانۀ شگفت


ندیمۀ آن بزرگزاده یکی یکی زنان را وارسی کرد تا آن جواهرِ مرغوب و جالب را پیدا کند . [ حاجبه = زنی که پرده دار و دربان سرای ملکه باشد ، در اینجا به معنی ندیمه ]

آن نصوح از ترس شد در خلوتی / روی زرد و لب کبود از خَشیَتی


نصوح از شدّتِ ترس به گوشه ای خلوت رفت . در حالی که از ترس ، رنگ چهره اش زرد و لبش کبود شده بود . [ خَشیَت = ترس ]

پیشِ چشم خویش او می دید مرگ / رفت و می لرزید او مانندِ برگ


زیرا نصوح ، مرگ را پیش چشم خود می دید . پس تنهایی به جای خلوت حمّام رفت و مانندِ برگِ درخت می لرزید .

گفت یارَب بارها برگشته ام / توبه ها و عهدها بشکسته ام


نصوح در آن خلوت رو به حضرت حق کرد و گفت : پروردگارا بارها توبه کرده ام اما توبه ها و پیمان های خود را شکسته ام .

کرده ام آنها که از من می سزید / تا چنین سیلِ سیاهی در رسید


نصوح گفت : پروردگارا تا کنون کارهی زشتی کرده ام که شایستۀ من بود . در نتیجه چنین سیلِ سیاهی به سراغم آمد .

نوبتِ جُستن اگر در من رسد / وه که جانِ من چه سختی ها کشد


اگر نوبت وارسی من برسد . وای بر من که دچار چه سختی هایی خواهم شد .

در جگر ، افتاده اَستم صد شَرَر / در مناجاتم ببین بویِ جگر


صد شعله بر جگرم افتاده است یعنی از ترس و هیجان دارم آتش می گیرم . خداوندا ، بوی جگرم را از راز و نیازم ببین .

این چنین اندوهِ کافر را مباد / دامنِ رحمت گرفتم ، داد ، داد


الهی که چنین اندوهی دامنگیر هیچ کافری نشود . خداوندا ، دامن رحمتت را گرفته ام فریاد ، فریاد ، یعنی به فریادم رس ، به فریادم رس .

کاشکی مادر نزادی مر مرا / یا مرا شیری بخوردی در چَرا


ای کاش مادر مرا نزاده بود .و یا شیری درنده مرا در چراگاهی خورده بود .

ای خدا آن کُن که از تو می سزد / که ز هر سوراخ مارم می گزد


خداوندا کاری کن که زیبندۀ توست . زیرا از هر سوراخی ماری سر بُرون کرده و مرا می گزد .

جانِ سنگین دارم و دل آهنین / ور نه خون گشتی در این رنج و حَنین


من سخت جان و آهنین دلم . یعنی خیلی پوست کلفتم . و اِلّا دل و جانم از شدّت این رنج و فغان خون می شد .

وقت تنگ آمد مرا و ، یک نفس / پادشاهی کُن ، مرا فریاد رس


خداوندا فرصت اندک است . فقط یک لحظه بر من پادشاهی کن و به فریادم رس . [ معنی این بیت با توجه با این است که «یک نفس» به مصراع دوم مربوط باشد . ]

گر مرا این بار ستّاری کنی / توبه کردم من ز هر ناکردنی


خداوندا اگر این بار ستّاری بفرمایی . یعنی به اقتضای اسم ستّار ( = بسیار پوشاننده ) لغزش مرا بپوشانی زین پس از هر کار ناروا توبه می کنم .

توبه ام بپذیر این بارِ دگر / تا ببندم بهرِ توبه صد کمر


این دفعه هم توبه ام را قبول کن تا برای توبه صد کمر ببندم . یعنی این بار واقعاََ کمر همّت می بندم تا توبه ام شکسته نشود .

من اگر این بار تقصیری کنم / پس دگر مشنو دعا و گفتنم


اگر این دفعه گناهی مرتکب شدم . دیگر دعایم را قبول نکن و حرفم را گوش مده .

این همه زارید و ، صد قطره روان / که در افتادم به جلّاد و عَوان


نصوح پیوسته گریه می کرد و اشکِ فراوانی از چشمانش جاری شد و پیشِ خود می گفت : اسیرِ جلّادان و مأموران خشونت کار شدم .

تا نمیرد هیچ اَفرَنگی چنین / هیچ مُلحِد را مبادا این حنین


مبادا که هیچ نامسلمانی بدینصورت بمیرد . و مبادا که هیچ مُلحدی دچار این فغان و زاری شود . [ اَفرَنگ = فرنگ ، فرنگستان ، در ادبیات قدیم فارسی معادل کافر و نامسلمان است . ]

نوحه ها می کرد او بر جانِ خویش / رویِ عزرائیل دیده پیش پیش


نصوح بر جان خود شیون ها می کرد و گویی که عزرائیل را مقابل خود دیده است .

ای خدا و ای خدا چندان بگفت / کان در و دیوار با او گشت جُفت


نصوح آنقدر خدا خدا گفت که در و دیوار با او همنوا شدند .

در میانِ یارب و یارب بُد او / بانگ آمد از میان جست و جو


نصوح در حال یارب یارب گفتن بود که ناگهان از میان مأموران تفتیش صدایی بلند سد .

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه درخواست عارف از حق همچو درخواست حق است

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟