آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند

آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2228 تا 2241

نام حکایت : حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

بخش : 1 از 5 ( آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

نصوح مردی بود با هیأت و قیافۀ زنانه . او در حمام های نسوان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلّاکی می کرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود . او سالیانِ متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می کرد و هم ارضای شهوت . گر چه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت او را به کام خود اندر می ساخت . روزی نصوح برای رهایی از این فعلِ قبیح نزدِ عارفی ربّانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن . آن عارف که مردی روشن بین بود . بی آنکه خواستۀ او را بپرسد به فراست دریافت که مشکل او چیست . به عبارت دیگر ضمیر او را خواند ولی چیزی به رویش نیاورد . فقط تبسّمی کرد و …

متن کامل ” حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند

ابیات 2228 الی 2241

2228) یود مردی پیش از این ، نامش نصوح / بُد ز دلاکیِّ زن او را فتوح

2229) بود رویِ او چو رخسارِ زنان / مردیِ خود را همی کرد او نهان

2230) او به حمّامِ زنان دلّاک بود / در دَغا و حیله بس چالاک بود

2231) سال ها می کرد دلّاکی و کس / بُو نَبُرد از حال و سِرِّ آن هوس

2232) زآنکه آواز و رُخش زن وار بود / لیک شهوت کامل و بیدار بود

2233) چادر و سَربَند پوشیده و نقاب / مردِ شَهوانی و در غُرّۀ شباب

2234) دخترانِ خسروان را زین طریق / خوش همی مالید می شُست آن عشیق

2235) توبه ها می کرد و پا در می کشید / نَفسِ کافر توبه اش را می درید

2236) رفت پیشِ عارفی آن زشت کار / گفت : ما را در دعایی یاد دار

2237) سِرِّ او دانست آن آزاد مرد / لیک چون حِلمِ خدا پیدا نکرد

2238) بر لبش قفل ست و ، در دل رازها / لب خموش و ، دل پُر از آوازها

2239) عارفان که جامِ حق نوشیده اند / رازها دانسته و پوشیده اند

2240) هر که را اسرارِ کار آموختند / مُهر کردند و دهانش دوختند

2241) سست خندید و بگفت : ای بَدنهاد / زآنکه دانی ایزدت توبه دهاد

شرح و تفسیر آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند

یود مردی پیش از این ، نامش نصوح / بُد ز دلاکیِّ زن او را فتوح


پیش از این مردی بود به اسم نُصوح که از طریق دلاکی کردن زنان امرار معاش می کرد . [ فُتوح = در اینجا به معنی دستمزدی که مایۀ امرار معاش شود / نُصوح = صیغه مبالغه به معنی بسیار نصیحت کننده ، نصیحتگر ]

بود رویِ او چو رخسارِ زنان / مردیِ خود را همی کرد او نهان


هیأت ظاهری او مانند صورت زنان بود از اینرو مرد بودن خود را از دیگران مخفی داشت .

او به حمّامِ زنان دلّاک بود / در دَغا و حیله بس چالاک بود


او در حمّام های زنانه دلاکی می کرد و در حیله و تزویر بسیار ماهر بود . [ دَغا = حیله گری ، نیرنبازی ]

سال ها می کرد دلّاکی و کس / بُو نَبُرد از حال و سِرِّ آن هوس


سال های متمادی در حمّام های زنانه دلّاکی می کرد در حالی که هیچکس از احوال و اسرار او آگاه نشد .

زآنکه آواز و رُخش زن وار بود / لیک شهوت کامل و بیدار بود


زیرا هم صدایش زنانه بود و هم صورتش . ولی شهوت مردانه اش کامل و فعّال بود .

چادر و سَربَند پوشیده و نقاب / مردِ شَهوانی و در غُرّۀ شباب


نصوح چادر بر سر می کرد و پوشینه و مقتعه می گذاشت . در حالی که مردی بود حَشَری و در عنفوان جوانی . [ سَربند = پوشینه ، آنچه سر و صورت را با آن ببندند / غُرّۀ شَباب = آغاز جوانی ، عنفوان جوانی ]

دخترانِ خسروان را زین طریق / خوش همی مالید می شُست آن عشیق


آن جوان هوس پیشه از این راه دختران اعیان را خوب می مالید و می شُست . [ عشیق = عاشق ، معشوق ، در اینجا به معنی هوسکار و هوس پیشه ]

توبه ها می کرد و پا در می کشید / نَفسِ کافر توبه اش را می درید


او چندین بار از این کار توبه کرد و از آن منصرف شد . امّا نَفسِ امّارۀ حق ستیز او توبه اش را می شکست .

رفت پیشِ عارفی آن زشت کار / گفت : ما را در دعایی یاد دار


تا اینکه روزی آن بَکار (نصوح) به حضور یکی از عارفان رفت و بدو گفت : مرا نیز ضمنِ دعایت یاد کن . یعنی در حق ما دعایی کن باشد که از این فعلِ قبیح خلاص شوم .

سِرِّ او دانست آن آزاد مرد / لیک چون حِلمِ خدا پیدا نکرد


آن عارف وارسته به رازِ کارِ او آگاه شد . یعنی از طریق خوانده ضمیر او مشکلش را دریافت بی آنکه چیزی از او بشنود . ولی چون از صفت حِلمِ الهی برخوردار بود آن راز را فاش نکرد یعنی قباحت کار او را به رویش نیاورد .

بر لبش قفل ست و ، در دل رازها / لب خموش و ، دل پُر از آوازها


عارف حقیقی بر لبانش قفل زده شده است . یعنی ساکت است . در حالی که اسرار بسیاری از امور را در دل دارد . لبانش خموش است و دلش پُر از نداهای غیبی .

عارفان که جامِ حق نوشیده اند / رازها دانسته و پوشیده اند


عارفانی که جامِ اسرار حضرت حق را در کشیده اند . به اسراری واقف شده اند . ولی آن امور را از اغیار پوشیده داشته اند . [ یکی از خصایل پسندیدۀ عارفان صاحبدل ، تجاهل و تغافل به موقع است . یعنی در عین وقوف بر امری تا مصلحت اقتضا نکند چیزی بُروز ندهند . بر عکسِ کوته بینان متظاهری که در هر امری خود را بحرالعلوم می نمایانند . ]

هر که را اسرارِ کار آموختند / مُهر کردند و دهانش دوختند


زیرا اسرار کار را به هر کسی یاد دهند . بر لبانش مُهر خاموشی زنند و دهانش را بدوزند . یعنی هر کس به شرفِ اسرار الهی مشرّف شود و بدان حریم باقی درآید از طرف خداوند اجازه ندارد که هر چه را مکاشفه کرده به دیگران بگوید مگر به اهلان .

سست خندید و بگفت : ای بَدنهاد / زآنکه دانی ایزدت توبه دهاد


آن عارفِ وارسته تبسمی کرد و به طریق دعا به نصوح گفت : ای بدطینت ، خداوند از فعلِ قبیحی که مرتکب می شوی توبه ات دهد . [ دهاد = دهد ، بدهد ، فعل دعایی است ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه آنکه توبه نصوحی کرد باید هرگز از آن گناه یاد نکند

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟