تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی

تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 4075 تا 4087

نام حکایت : حکایت دادن شاه گوهر را در میان دیوان و مجمع به دست وزیر

بخش : 3 از 6 ( تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی )

مثنوی معنوی مولوی

حکایت دادن شاه گوهر را در میان دیوان و مجمع به دست وزیر

روزی سلطان محمود غزنوی به دیوان حکومتی رفت در حالیکه همۀ ارکان دولت در آنجا حضور داشتند . سلطان گوهری گرانبها از جیبِ خود درآورد و به وزیر گفت : قیمت این گوهر چقدر است ؟ وزیر گفت : بیش از صد خروار طلا . در این لحظه سلطان بدو گفت : این گوهر را بشکن . وزیر که شکستن گوهر را حیف می دانست از شکستن آن امتناع کرد . سلطان به آن وزیر آفرین گفت و خلعتی بخشید . سپس به فراشباشی گفت : این گوهر را بشکن . او نیز به دلیل حیف دانستن آن ، از این کار تن زد . و سلطان بدو نیز خلعت بخشید . سلطان بر همین منوال نیز همۀ شخصیت های برجستۀ حکومتی را امتحان کرد . تا آنکه نوبت به ایاز رسید . ایاز گفت قیمت این گوهر را نمی توانم وصف کنم ولی چون سلطان امر به شکستن آن می کند . آنرا می شکنم . در این لحظه دو قطعه سنگ از آستین خود درآورد و …

متن کامل ” حکایت دادن شاه گوهر را در میان دیوان و مجمع به دست وزیر را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی

ابیات 4075 الی 4087

4075) گفت ایاز : ای مهترانِ نامور / امرِ شَه بهتر به قیمت یا گهر

4076) امرِ سلطان بِه بُوَد پیشِ شما / یا که این نیکو گُهر ؟ بهرِ خدا

4077) ای نظرتان بر گُهَر بر شاه نَه / قبله تان غول است و جادۀ راه نَه

4078) من ز شَه برمی نگردانم نظر / من چو مُشرِک روی نآرم با حَجَر

4079) بی گُهر جانی که رنگین سنگ را / برگزیند ، پس نَهَد شاهِ مرا

4080) پشت سویِ لُعبتِ گلرنگ کُن / عقل در رنگ آورنده دَنگ کُن

4081) اندر آ در جُو سبو بر سنگ زن / آتش اندر بو و اندر رنگ زن

4082) گر نه یی در راهِ دین از ره زنان / رنگ و بو مَپرَست مانند زنان

4083) سر فرو انداختند آن مهتران / عذر جویان گشته زآن نِسیان به جان

4084) از دلِ هر یک دو صد آه آن زمان / همچو دودی می شدی تا آسمان

4085) کرد اشارت شَه به جلّادِ کُهُن / که ز صدرم این خَسان را دور کُن

4086) این خَسان چه لایقِ صدرِ من اند ؟ / کز پی سنگ امرِ ما را بشکنند

4087) امرِ ما پیشِ چنین اهلِ فَساد / بهرِ رنگین سنگ شد خوار و کساد

شرح و تفسیر تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی

گفت ایاز : ای مهترانِ نامور / امرِ شَه بهتر به قیمت یا گهر


ایاز گفت : ای امیران نامدار آیا فرمان شاه گرانبهاتر است یا جواهر ؟

امرِ سلطان بِه بُوَد پیشِ شما / یا که این نیکو گُهر ؟ بهرِ خدا


محضِ رضای خدا بگویید آیا به نظر شما امر شاه بهتر است یا این جواهر ؟

ای نظرتان بر گُهَر بر شاه نَه / قبله تان غول است و جادۀ راه نَه


ای کسانی که به جواهر توجه دارید و به شاه توجه ندارید . قبلۀ شما غولِ راهزن است نه راهِ حقیقی . [ زیرا امر سلطان را فدای چیز دیگر کردید . مولانا در این ابیات صورت گرایی را نقد می کند . مراد از «قبله» ، محلِ توجه است یعنی محلِ توجه شما شاهراهِ عشق حقیقی نیست . ]

من ز شَه برمی نگردانم نظر / من چو مُشرِک روی نآرم با حَجَر


من چشم از سلطان برنمی دارم و مانندِ مُشرکان به سنگ روی نمی آورم .

بی گُهر جانی که رنگین سنگ را / برگزیند ، پس نَهَد شاهِ مرا


جانی که سنگِ رنگارنگ را بگیرد و امر سلطان را فرو نهد . اصالتی ندارد . [ کسی که به ظواهر دنیوی توجه کند و حقیقت را ترک گوید فاقد اصالت است . ]

پشت سویِ لُعبتِ گلرنگ کُن / عقل در رنگ آورنده دَنگ کُن


به بتِ رنگین پشت کن . یعنی به دنیا که همچون بتِ رنگین است بی توجه باش . و عقل خود را مبهوت آفرینندۀ رنگ کن . یعنی عاشق حضرت حق باش که دنیا نیز جلوه ای از اوست . [ لُعبت = پیکر ، تمثال ، عروسک / دَنگ = احمق ، ابله ]

اندر آ در جُو سبو بر سنگ زن / آتش اندر بو و اندر رنگ زن


داخل جوی آب شو و کوزه را بر سنگ بزن و بشکن . و رنگ و بو را به آتش بکش . [ به جویبار عران و ایقان درآی و سبوی جسم را با سنگِ ریاضت و عبادت بشکن و اوصافِ نفسانی را محو کن و ظواهر دنیوی را در آتش عشق الهی بسوزان . مراد از «رنگ و بو» در مثنوی ظواهر دنیوی است . ]

گر نه یی در راهِ دین از ره زنان / رنگ و بو مَپرَست مانند زنان


اگر در راهِ دین و ایمان جزو راهزنان نیستی . مانندِ زنان ، رنگ و بو را پرستش مکن . [ اگر جزو گمراه کنندگان نیستی بر ظواهر دنیوی مفتون مشو . ]

سر فرو انداختند آن مهتران / عذر جویان گشته زآن نِسیان به جان


آن امیران (از خجالت) سرشان را به زیر انداختند و به خاطر فراموشی و غفلتی که از ایشان سر زده بود پوزش طلبیدند .

از دلِ هر یک دو صد آه آن زمان / همچو دودی می شدی تا آسمان


همان وقت از درون دلِ هر یک از آنان صدها آه و حسرت همچون دود به آسمان بلند می شد .

کرد اشارت شَه به جلّادِ کُهُن / که ز صدرم این خَسان را دور کُن


سلطان محمود به میر غضبِ کهنه کارِ خود اشاره کرد که این فرومایگان را از صدر مجلسم دور کُن . [ خَسان = فرومایگان ]

منظور بیت : حضرت حق در روزِ قیامت به فرشتگان می گوید آنانی را که مفتون دنیا شدند و فرمانم را فرونهادند از مقامِ قُربِ من دور کنید .

این خَسان چه لایقِ صدرِ من اند ؟ / کز پی سنگ امرِ ما را بشکنند


این فرومایگان که به خاطر سنگی فرمانم را نقض می کنند . چه لیاقتی برای صدرنشینی در مجلس مرا دارند ؟ [ دنیا طلبان که به حطام دنیوی فرمانِ خدا را اطاعت نمی کنند لیاقت حضور در مقام قُرب را ندارند . ]

امرِ ما پیشِ چنین اهلِ فَساد / بهرِ رنگین سنگ شد خوار و کساد


فرمان ما در نزدِ این تباهکاران به خاطر سنگی رنگین ، خوار و بی رونق شد . یعنی اهل دنیا به خاطر مطامع دنیوی امر الهی را نادیده می گیرند .

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه تشنیع زدن امیران بر اَیاز که چرا گوهر را شکستی

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟