شرح و تفسیر غزل شماره 30 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 30 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 30 دیوان سعدی شیرازی
1) هر که خصم اندر او کمند انداخت / به مرادِ وی اش بباید ساخت
2) هر که عاشق نبود ، مرد نشد / نقره فایق نگشت تا نگُداخت
3) هیچ مصلح به کوی عشق نرفت / که نه دنیا و آخرت درباخت
4) آن چنانش به ذکر مشغولم / که ندانم به خویشتن پرداخت
5) همچنان شُکرِ عشق می گویم / که گَرم دل بسوخت ، جان بنواخت
6) سعدیا ، خوشتر از حدیثِ تو نیست / تحفۀ روزگارِ اهل شناخت
7) آفرین بر زبان شیرینت / کِاین همه شور در جهان انداخت
هر که خصم اندر او کمند انداخت / به مرادِ وی اش بباید ساخت
هر کس که دشمن بر او کمند اندازد و را اسیر سازد . ناچار باید با خواست دشمن و اسیر کننده خویش بسازد . [ [ خصم = دشمن / مراد = آرزو ]
هر که عاشق نبود ، مرد نشد / نقره فایق نگشت تا نگُداخت
هر کس عشق نورزد مردِ کامل نمی شود همچانکه نقره تا در کوره ذوب نشود و خالص نگردد ، برتری نمی یابد . [ فایق = برتر و برگزیده / مرد = آدمی و انسان / گداختن = ذوب شدن ]
هیچ مصلح به کوی عشق نرفت / که نه دنیا و آخرت درباخت
هیچ انسان اهلِ صلاحی وجود ندارد که به کوی عشق برود و دنیا و آخرت خویش را نثارِ عشق نسازد . [ مصلح = پارسا و کسی که اهل صلاح و تقوا باشد ]
آن چنانش به ذکر مشغولم / که ندانم به خویشتن پرداخت
چنان به یاد او مشغولم که نمی توانم در بند خویش باشم . [ ذکر = یاد ، دعا / دانستن = توانستن / پرداختن به خویش = به خود مشغول شدن ]
همچنان شُکرِ عشق می گویم / که گَرم دل بسوخت ، جان بنواخت
هنوز هم از عشق سپاسگزارم اگر چه دلم را در نهیبِ خویش بسوخت ، اما جانم را نوازش کرد . [ دل سوختن = کنایه از غمگین و رنجور گشتن / نواختن جان = کنایه از آرامش دادن به جان ]
سعدیا ، خوشتر از حدیثِ تو نیست / تحفۀ روزگارِ اهل شناخت
ای سعدی ، هیچ ارمغانی برای عُمر و روزگار عارفان و آگاهان ، بهتر از سخنِ تو وجود ندارد . [ حدیث = سخن و در اینجا شعر و نوشته / تحفه = هدیه و ارمغان / اهل شناخت = اهل معرفت و آگاهی ]
آفرین بر زبان شیرینت / کِاین همه شور در جهان انداخت
زبان خوش و بیان شیرینت را می ستایم که دنیا را تا این حد غرق در وجد و هیجان ساخته است . [ شور = وجد و هیجان ، غوغا ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار