شرح و تفسیر غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 8

1) سینه از آتشِ دل در غمِ جانانه بسوخت / آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

2) تنم از واسطۀ دوریِ دلبر بگداخت / جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت

3) سوزِ دل بین که ز بس آتشِ اشکم دلِ شمع / دوش بر من ز سرِ مهر چو پروانه بسوخت

4) آشنایی نه غریب است که دلسوزِ منست / چون من از خویش برفتم دلِ بیگانه بسوخت

5) خرقه زهدِ مرا آبِ خرابات ببرد / خانۀ عقلِ مرا آتشِ میخانه بسوخت

6) چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست / همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

7) ماجرا کم کُن و بازآ که مرا مَردُمِ چشم / خرقه از سر بدر آورد و به شکرانه بسوخت

8) ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دَمی / که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

 

 

 

 

 

شرح و تفسیر غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

سینه از آتشِ دل در غمِ جانانه بسوخت / آتشی بود در خانه که کاشانه بسوخت


در غم جانان از آتشِ دل ، سینۀ سوزانم بسوخت . زیرا دز این خانه آتشی بود که کاشانه را سوزاند و یا کاشانه از آن آتش سوخت . مراد از خانهِ دل و کاشانه ، سینه است . ( کاشانه = خانه زمستانی را گویند )

تنم از واسطۀ دوریِ دلبر بگداخت / جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت


تنم از دوری دلبر آب شد یعنی خیلی ضعیف و نحیف و لاغر شده ام . و جانم هم از آتش عشق جانان سوخت و یا از آتش خورشیدِ رُخَش ، جانم آتش گرفت . ( واسطه = سبب . دوری = بُعد . بگداخت = بی نهایت ضعیف و لاغر . مهر = به دو معنا قابل تعبیر است یکی محبت و دیگری خورشید )

سوزِ دل بین که ز بس آتشِ اشکم دلِ شمع / دوش بر من ز سرِ مهر چو پروانه بسوخت


سوزش دل مرا ببین که تا چه حد است که دیشب از حرارت زیادِ اشک چشمم ، دل شمع از سر مهر چون پروانه بر من سوخت . حاصل اینکه ، سوزش دل مرا ببین که از اثر حرارت اشکِ چشمم ، دلِ شمع چون پروانه به حال من سوخت . ( مراد از آتش در اینجا حرارت است )

آشنایی نه غریب است که دلسوزِ منست / چون من از خویش برفتم دلِ بیگانه بسوخت


دلسوزی آشنایان به حال من عجیب و غریب نیست . زیرا وقتی من از حال رفتم یعنی از خود بی خود و بی قرار شددم دل یار به رحم آمد و به حال من سوخت . حاصل سخن اینکه ، دیدن آشنایان این حال مرا و دلسوزیشان از روی ترحم ، غریب نیست . غرابت در سوختن دلِ بیگانگان به حال من است .

خرقه زهدِ مرا آبِ خرابات ببُرد / خانۀ عقلِ مرا آتش میخانه بسوخت


خرقه زهد مرا ، باده از بین برد یعنی به سبب باده نوشی ، زهد را ترک کردم و خانه عقلم را هم باده سرخ ، آتش زد یعنی به سبب باده نوشی عقلم را از دست دادم و مست و لایعقل شدم . ( مراد از آب خرابات ، شراب است و مراد از آتش خمخانه ، شراب قرمز است )

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست / همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت


از توبه ای که کردم دلم چون پیاله بشکست . یعنی بسیار نادم و پشیمان شدم و جگرم چون باده بی می و میخانه بسوخت . یعنی در آرزو و فراق می و میخانه ، جگرم چون باده جوشید و پخت . ( جوشیدن و پختن نسبت به باده مناسب است اما سوختن مناسب نیست ) ( باده = شرابی که جوش خورده باشد را باده گویند )

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مَردُمِ چشم / خرقه از سر بدر آورد و به شکرانه بسوخت


خطاب به جانان می فرماید : ماجرا را ترک کن و بیا که مردمک چشم من ، خرقه خود را از سر درآورده و آتش زد . یعنی ما دیگر با هم صلح کردیم و از این به بعد از گذشته ها بگذر . ( در اینجا مراد از خرقه ، جبۀ جلو بسته است به قرینه از سر بدر آوردن )

– یکی از آداب و رسوم باده نوشان اعجام است که وقتی بین دو دوست شکرآب شود یعنی کدورتی بین شان پیدا شود . آنکه طالب صلح است پیراهن خود را درآورده به شکرانه صلح آتش می زند .

ترکِ افسانه بگو حافظ و می نوش دَمی / که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت


ای حافظ بگو که افسانه را ترک کردم و یک نفس باده بنوش زیرا شب نخسبیدیم و شمع به افسانه بسوخت . ( مراد از شمع به افسانه سوخت یعنی شمع بیهوده و بی جا سوخت )

دکلمه غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 17 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟