شرح و تفسیر غزل شماره 108 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 108 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 108 دیوان سعدی شیرازی
1) مرا خود با تو چیزی در میان هست / وگرنه روی زیبا در جهان هست
2) وجودی دارم از مِهرت گدازان / وجودم رفت و ، مِهرت همچنان هست
3) مبر ظن کز سرم سَودای عشقت / رود تا بر زمینم استخوان هست
4) اگر پیشم نِشینی ، دل نشانی / وگر غایب شوی ، در دل نشان هست
5) به گفتن راست ناید شرح حُسنت / ولیکن گفت خواهم تا زبان هست
6) ندانم قامت است آن یا قیامت ؟ / که می گوید چنین سرو روان هست
7) توان گفتن به مَه مانی ، ولی ماه / نپندارم چنین شیرین دهان هست
8) به جز پیشت نخواهم سر نهادن / اگر بالین نباشد ، آستان هست
9) برو سعدی که کوی وصل جانان / نه بازاری است کآنجا قدر جان هست
مرا خود با تو چیزی در میان هست / وگرنه روی زیبا در جهان هست
در میان من و تو چیزی دیگر و پیوندی دیگر ورای عشق های عادی وجود دارد و الّا چهرۀ زیبا در جهان بسیار پیدا می شود .
وجودی دارم از مِهرت گدازان / وجودم رفت و ، مِهرت همچنان هست
وجودی دارم که در اثر عشق سوزان تو گداخته می شود . با آنکه وجود من گداخت و نابود شد ، امّا مهر تو همچنان باقی است . [ مهر = عشق و محبّت / گدازان = سوزان و ذوب کنان ]
مبر ظن کز سرم سَودای عشقت / رود تا بر زمینم استخوان هست
گمان مکن که تا زنده هستم و رمقی دارم و دو پارۀ استخوان از من باقی است ، خیال عشق تو را از سر به در می کنم . [ ظن بردن = گمان بردن / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود / استخوان بر زمین بودن = کنایه از زنده بودن ]
اگر پیشم نِشینی ، دل نشانی / وگر غایب شوی ، در دل نشان هست
اگر در کنارم نشینی ، به من آرامش می بخشی و چنانجه از نظرم غایب کردی ، نشان تو در قلبم موجود است و با آن سرخوشم . [ نشاندن دل = کنایه از آرام گرفتن دل ]
به گفتن راست ناید شرح حُسنت / ولیکن گفت خواهم تا زبان هست
گر چه نمی توان حقّ شرح زیبایی تو را با بیان کردن آن ادا کرد ، امّا تا هنگامی که زبان وجود دارد ، از آن حُسن و ملاحت سخن خواهم گفت . [ حُسن = جمال و زیبایی / راست آمدن = کنایه از قابل وصف بودن ]
ندانم قامت است آن یا قیامت ؟ / که می گوید چنین سرو روان هست
نمی دانم این قامت بلند معشوق است یا با برخاستن او قیامتی به پای گشته است ؟ چه کسی می تواند بگوید که سرو روانی چون او وجود دارد ؟ [ قیامت = رستاخیز / سرو روان = سرو رونده و خرامان ، سروی که به ناز تکان خورد ]
توان گفتن به مَه مانی ، ولی ماه / نپندارم چنین شیرین دهان هست
می توان گفت که تو مثل ماه هستی . امّا گمان نمی کنم که ماه دهانی به شیرینی دهان تو داشته باشد ، پس تو از ماه برتری . [ شیرین دهان = لب شیرین ، لب لطیف و با طراوت ، لبی که در آن شادی و نشاط باشد ، لبی که سخنان فصیح و بلیغ می گوید ]
به جز پیشت نخواهم سر نهادن / اگر بالین نباشد ، آستان هست
جز در مقابل تو سر تسلیم بر زمین نخواهم گذاشت ، اگر نتوانم سر بر بالین تو نهم . می توانم بر آستانت که به نرمی بالین است سر گذارم . [ آستان = درگاه و پیشگاه / سر نهادن = کنایه از تسلیم و مطیع گشتن ]
برو سعدی که کوی وصل جانان / نه بازاری است کآنجا قدر جان هست
ای سعدی از این سودا دست بردار و برو . زیرا کوی وصال معشوق از آن بازارهایی است که در آن متاع جان عاشقان بهایی ندارد . [ جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز / قدر = بها و ارزش ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار