غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 12

1) سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت / تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت

2) تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی / کس دیگر نتَواند که بگیرد جایت

3) همچو مستسقی بر چشمۀ نوشین زلال / سیر نتوان شدن از دیدن مِهرافزایت

4) روزگاری است که سَودای تو در سر دارم / مگرم سر برود تا برود سَودایت

5) قدر آن خاک ندارم که بر او می گذری / که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت

6) دوستان عیب کنندم که نبودی هوشیار / تا فرو رفت به گِل پای جهان پیمانت

7) چشم در سَر به چه کار آید و جان در تن شخص / گر تأمل نکند صورت جان آسایت

8) دیگری نیست که مِهر تو در او شاید بست / هم در آیینه توان دید مگر همتایت

9) روزِ آن است که مردم ره صحرا گیرند / خیز تا سرو بماند خجل از بالایت

10) دوش در واقعه دیدم که نگارین می گفت : / سعدیا ، گوش مکن بر سخن اعدایت

11) عاشق صادق دیدار من آنگه باشی / که به دنیا و به عقبی نبُوَد پروایت

12) طالب آن است که از شیر نگردانَد روی / یا نباید که به شمشیر بگردد رایت

شرح و تفسیر غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی

سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت / تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت


سر خویش را از روی تسلیم در برابر حکم و خواست تو فرود آوردیم و در انتظار این هستیم که ببینیم فکر جهان آرای تو در مورد ما چه تصمیمی خواهد گرفت . [ رای = فکر و اندیشه ، حکم و فرمان / جهان آرای = جهان آراینده ، زینت دهندۀ جهان / سر تسلیم نهادن = کنایه از مطیع و فرمانبردار شدن ]

تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی / کس دیگر نتَواند که بگیرد جایت


تو چونان فرمانروایی هستی که به هر کجا فرود آیی و سراپرده برافرازی ، هیچ کس نمی تواند جایت را بگیرد و با تو برابری نماید . [ خیمه زدن = کنایه از جایی فرود آمدن ، مقیم شدن ]

همچو مستسقی بر چشمۀ نوشین زلال / سیر نتوان شدن از دیدن مِهرافزایت


همانگونه که بیمار آب طلب از چشمۀ آب شیرین و گوارا سیر نمی شود ، از دیدن تو که مهر را افزون می کند نمی توان سیر شد . [ مستسقی = مبتلا به بیماری استسقا ، که آن نام مرضی است که بیمار آبِ بسیار خواهد و هرچه آب می نوشد . عطشش برطرف نمی گردد و سرانجام به سبب کثرت شرب در می گذرد / نوشین = منسوب به نوش ، شیرین و گوارا / مهرافزا = آنکه مهر و محبّت می افزاید ، مهربان ]

روزگاری است که سَودای تو در سر دارم / مگرم سر برود تا برود سَودایت


روزگار درازی است که عشق تو را در اندیشه می پرورانم و قطعاََ این عشق جز با سر باختن از سرم بیرون نمی رود . [ سَودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال (مالیخولیا) می شود / در سر داشتن = کنایه از اسیر و پایبند بودن / سر رفتن = کنایه از تباه شدن ، مردن ]

قدر آن خاک ندارم که بر او می گذری / که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت


من به اندازۀ آن خاکی هم که بر آن می گذری و بر پایت بوسه می زند ، در نظر تو مقام و منزلتی ندارم . [ قدر = مقدار و ارزش / بوسه بر پای زدن = مطیع و فرمانبردار گشتن ]

دوستان عیب کنندم که نبودی هوشیار / تا فرو رفت به گِل پای جهان پیمانت


دوستان بر من خرده می گیرند که هوشیاری به خرج ندادی تا پایت که می توانست گِرد جهان  برآید ، به گِل فرو شد و اسیر و گرفتار ماندی . [ جهان پیما = جهان گرد / پای به گِل فرو رفتن = کنایه از سرگشته و گرفتار بودن ]

چشم در سَر به چه کار آید و جان در تن شخص / گر تأمل نکند صورت جان آسایت


چشم و جانی که در سر و تن من است ، اگر نتواند صورت لطیف چون جان تو را خوب بنگرد ، ارزشی نخواهند داشت . [ تأمّل = نیک نگریستن / جان آسا = آسا پسوند شباهت است ، مانند جان ]

دیگری نیست که مِهر تو در او شاید بست / هم در آیینه توان دید مگر همتایت


کس دیگری وجود ندارد که بتوانم آن سان که به تو دل بسته ام به وی عشق ورزم ، مگر اینکه بتوان نظیر و مانند تو را در آینه دید . یعنی همتایی نداری و فقط خودت مانند خودت هستی . [ شاید = از مصدر شایستن به معنی لایق و سزاوار است ]

روزِ آن است که مردم ره صحرا گیرند / خیز تا سرو بماند خجل از بالایت


امروز روزی است که مردم باید برای سیر و تفرّج به صحرا روند ، برخیز تا سرو از قد و بالایت شرمسار گردد . [ بالا = قد و قامت ]

دوش در واقعه دیدم که نگارین می گفت : / سعدیا ، گوش مکن بر سخن اعدایت


دیشب در خواب معشوق زیباروی خود را دیدم که می گفت : ای سعدی ، به سخن دشمنانت توجّهی نکن . [ دوش = دیشب / واقعه = حالتی است بین خواب و بیداری که مکاشفه هم نامند و نیز آنچه در دل فرود آید / نگارین = منسوب به نگار ، زیبا چون نگار / نگار = معشوق ، یار زیباروی ، از آن جهت که معشوق خود را آرایش می کند و زینت می دهد ، به او نگار گفته اند / اعدا = جمع عدو به معنی دشمنان ]

عاشق صادق دیدار من آنگه باشی / که به دنیا و به عقبی نبُوَد پروایت


زیرا وقتی می توانی برای دیدار من عاشقی راستین به شمار آیی که به دنیا و آخرت بی توجّه باشی . [ دیدار = ملاقات ، چهره / عقبی = آخرت / پروا = توجّه و التفات ]

طالب آن است که از شیر نگردانَد روی / یا نباید که به شمشیر بگردد رایت


طالب و خواهان معشوق کسی است که از شیر درنده هم روی نگرداند ، یا اینکه شمشیر هم باعث تغییر او نشود .[ طالب = طلب کننده / رای = فکر و اندیشه ، عزم و اندیشه ]

شرح و تفسیر غزل 152                     شرح و تفسیر غزل 154

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 153 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟