شرح و تفسیر سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة

شرح و تفسیر سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2482 تا 2508

نام حکایت : خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت

بخش : 13 از 32

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و …

متن کامل حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2482 الی 2508

2482) چون حکیمک اعتقادی کرده است / کاسمان بیضه ، زمین چون زرده است

2483) گفت سائل : چون بماند این خاکدان / در میانِ این محیطِ آسمان ؟

2484) همچو قِندیلی معلّق در هوا / نَی به اَسفَل می رود ، نَی بر عُلا

2485) آن حکیمش گفت کز جذب سما / از جهاتِ شش بماند اندر هوا

2486) چون ز مغناطیس قبّۀ ریخته / در میان ماند آهنی آویخته

2487) آن دگر گفت : آسمانِ با صفا / کی کَشَد در خود زمینِ تیره را ؟

2488) بلکه دفعش می کند از شش جِهات / ز آن بماند اندر میانِ عاصفات

2489) پس ز دفعِ خاطرِ اهلِ کمال / جانِ فرعونان بماند اندر ضلال

2490) پس ز دفعِ این جهان و آن جهان / مانده اند این بی رَهان ، بی این و آن

2491) سرکشی از بندگانِ ذوالجلال / دانکه دارند از وجودِ تو ملال

2492) کهربا دارند چون پنهان کنند / کاهِ هستیِ تو را شیدا کنند

2493) کهربایِ خویش چون پنهان کنند / زود تسلیمِ تو را طغیان کنند

2494) آن چنانکه مرتبۀ حیوانی است / کو اسیر و سُغبۀ انسانی است

2495) مرتبۀ انسان به دستِ اولیا / سُغبه چون حیوان شناسش ، ای کیا

2496) بندۀ خود خواند احمد در رَشاد / جمله عالم را ، بخوان قُل یا عِباد

2497) عقلِ تو همچون شتربان ، تو شتر / می کشانَد هر طرف در حکمِ مُر

2498) عقلِ عقلند اولیاء و ، عقل ها / بر مثالِ اُشتران تا انتها

2499) اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار / یک قلاووزست جانِ صد هزار

2500) چه قلاووز و چه اُشتربان ؟ بیاب / دیده ای ، کان دیده بیند آفتاب

2501) نک جهان در شب بمانده میخ دوز / منتظر ، موقوفِ خورشید است روز

2502) اینت خورشیدی نهان در ذره ای / شیرِ نر در پوستینِ بره ای

2503) اینت دریایِ نهان در زیر کاه / پا بر این کَه هین مَنِه در اشتباه

2504) اشتباهی و گمانی در درون / رحمتِ حق است بهرِ رهنمون

2505) هر پیمبر فرد آمد در جهان / فرد بود و صد جهانش در نهان

2506) عالمِ کُبرا به قدرت ، سِحر کرد / کرد خود را در کِهین نقشی نَوَرد

2507) ابلهانش فرد دیدند و ضعیف / کی ضعیف است هر که با شَه شد حریف ؟

2508) ابلهان گفتند : مردی بیش نیست / وایِ آن ، کو عاقبت اندیش نیست 

 

شرح و تفسیر سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة

چون حکیمک اعتقادی کرده است / کاسمان بیضه ، زمین چون زرده است


مانند آن حکیمی که معتقد بوده است . آسمان مانند تخم مرغ و زمین ، زرده آن است . [ گویا مقصود از حکیمک ، بطلمیوس و اعوان اوست که عقیده داشتند آسمان و زمین مانند تخم مرغ و زرده آن است که در میان آن قرار دارد . ( بیضه = تخم و تخم مرغ ) ]

گفت سائل : چون بماند این خاکدان / در میان، این محیطِ آسمان ؟


یکی از سوال کنندگان پرسید که : این خاکدان چگونه در میان این آسمان که محیط بر آن است مانده است . ( خاکدان = زمین )

همچو قِندیلی معلّق در هوا / نَی به اَسفُل می رود ، نَی بر عُلا


زمین مانند چراغِ آویزی است که در هوا آویزان باشد . نه پایین می رود و نه بالا . بلکه در میان آسمان آویزان مانده است . سبب این امر چیست ؟ [ این چند بیت معتقدات حکمای باستان را در مورد وضع زمین و افلاک بیان می دارد . آنها معتقد بودند که زمین در وسط آسمانهای نه گانه قرار دارد و مرکز حجم آن ، بر مرکز عالم منطبق است . زمین را ساکن و بی حرکت فرض می کردند و برای سکون زمین به دو نظر مختلف قائل شده بودند . برخی از آنان می گفتند که افلاک زمین را به نحو مساوی از همه سو به خود می کَشند و جذبش می کنند و چون نیروی جاذبه از همه سو برابر است . زمین در وسط قرار گرفته و ساکن مانده است . درست مانند بتِ آهنین سومَنات که در خانه ای از مغناطیس قرار داشت و آن بت به سبب تساوی جذب از شش جهت در هوا معلق بود . گروهی دیگر عقیده داشتند که افلاک زمین را به نحو مساوی می رانند و چون نیروها مساوی است . زمین در یک نقطه ، ساکن قرار می گیرد . ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1061 ) ( قندیل = چراغ آویز . اَسفَل = پایین تر . عُلا = بزرگی و شرف ) ]

آن حکیمش گفت کز جذبِ سما / از جِهاتِ شش بماند اندر هوا 


آن حکیم به آن سوال کننده گفت : آسمان از شش جهت زمین را جذب می کند . برای همین زمین در آسمان معلق مانده است . [ برای تفهیم این موضوع ، آسمان را بر گونه یک گنبد مغناطیسی و زمی را بر گونه کره آهنی مَثَل می زند . و این اشاره است به بتی آهنین که در شهر سومَنات بود که بدون هیچ ستون و پایه ای در هوا معلق بود . محمود غزنوی پس از فتح سومنات کوشید علت آنرا بیابد . سرانجام نیزه ای آوردند و اطراف بت گرداندند تا شاید به رشته هایی نامریی برخورد کند ولی چنین نشد . بالاخره پی بردند که این بُتکده را با محاسبۀ دقیق از مغناظیس بنا کرده اند به گونه ای که بتِ آهنین در میان جاذبه این خانه به نحو متعادل در فضا قرار داشت . ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1061 ) ( سما = مخفف سماء به معنی آسمان ) ]

چون ز مغناطیس قبّۀ ریخته/ در میان ماند آهنی آویحته


ابرای مثال ، آسمان همانند گنبدی است مغناطیسی و آویخته و آهنی در میانش قرار گرفته است . یعنی زمین همانند یک گوی آهنین و آسمان همچو گنبدی مغناطیسی است و از هر طرف زمین را جذب می کند . ( قبّه = گنبد )

آن دگر گفت : آسمانِ با صفا / کی کَشَد در خود زمینِ تیره را ؟


حکیم دیگر گفت : آسمان با صفا و پاکیزه کی زمین تیره و مکدّر را در خود می کَشَد ؟ یعنی در واقع نمی کَشَد .

بلکه دفعش می کند از شش جِهات / ز آن بماند اندر میانِ عاصفات


بلکه آسمان ، زمین را از شش جهت دفع می کند . به همین دلیل زمین در میان تندبادها مانده است . [ عاصفات = جمع عاصفه به معنی تند باد . در آیه 1 سوره مرسلات آمده است . « فَالعاصِفاتِ عَصفا . سوگند به فرشتگانی که بسان تندباد در انجام امر حق می شتابند »

پس ز دفعِ خاطرِ اهلِ کمال / جانِ فرعونان بماند اندر ضلال


حال که این مقدمه معلومت شد و دانستی که آسمان ، زمین را از هر سو به نحو مساوی رد می کند . پس آن اولیاء بزرگ که اهلِ کمال هستند . فرعون صفتان سیاه دل را می رانند . به همین لحاظ در گمراهی غوطه ورند و منکر اهلِ کمال اند و از صحبت و همنشینی اولیاء دوری می گزینند .

پس ز دفعِ این جهان و آن جهان / مانده اند این بی رَهان ، بی این و آن 


پس چون گمراهان و بی ادبان از این جهان و آن جهان رانده شده اند . راه به جایی نمی برند . [ اشاره است به آیه 11 سوره حج که می فرماید : « آنانکه خدا را به ظاهر پرستند نه به حقیقت ، در دنیا و آخرت زیانکار خواهند بود و این (نفاق) زیانی آشکار است » ( بی رَهان = گمراهان ، کسی که راه را گم کند ) ]

سرکشی از بندگانِ ذوالجلال / دانکه دارند از وجودِ تو ملال


اگر از بندگان خداوند صاحبِ شوکت سرکشی کنی . بدانکه آنان از وجود تو دلتنگی پیدا می کنند . ( ذوالجلال = دارنده شکوه )

کهربا دارند چون پیدا کنند / کاهِ هستیِ تو را شیدا کنند


اولیاءالله ، کهربای جذبه ای دارند که اگر ظاهرش کنند . وجود چون کاهِ تو را شیدا و سرگشته می نمایند . یعنی جاذبه روشن بینان ، دلها را به سوی خود جذب می کند .

کهربایِ خویش چون پنهان کنند / زود تسلیمِ تو را طغیان کنند


هر گاه اولیاءالله کهربای روحی خود را پنهان کنند . فوراََ تو را تسلیم طغیانگری ها خواهند کرد . [ اولیاءالله به وسیله قدرتی که از خدا گرفته اند . نیروی جذب و کشش دارند . مستعدان را به سوی خود جذب می کنند و نااهلان را می رانند ]

آن چنانکه مرتبۀ حیوانی است / کو اسیر و سُغبۀ انسانی است


همانطور که مرتبه حیوانی ، اسیر و مغلوب مقام والای انسانی است . [ زیرا که انسان با نیروی عقل بر همه حیوانات تنومند غالب و چیره است . ( سُغبه = فریفته و مغلوب ) ]

مرتبۀ انسان به دستِ اولیا / سُغبه چون حیوان شناسش ، ای کیا


ای بزرگوار ، مرتبه انسانیت در دستِ اولیای عظام ، مانند مرتبه حیوانی ، زبون و خوار است . یعنی همانطور که مرتبه حیوانی در برابر مرتبه انسانی ، زبون و خوار است . مرتبه انسانیت نیز نسبت به مرتبه اولیاء خوار و بی مقدار است .

بندۀ خود خواند احمد در رَشاد / جمله عالَم را ، بخوان قُل یا عِباد


حضرت محمد (ص) همه جهان را بنده خود در امر هدایت می دانست . چنانچه در آیه 10 سوره زمَر فرماید : « بگو ای بندگان گرویده من از خدای خود بترسید » [ عبودیت دارای دو معنی است . یکی عبودیت به معنی پرستش که جز در مورد خدای تعالی روا نیست . دوم به معنی فرمانبرداری و طاعت که نسبت به مظاهر امر حق استعمال آن جایر است و مومنان به اعتبار بندگی حق «عبد عبادت»اند و به لحاظ لزوم طاعت از انبیا و اولیاء «عبد طاعت» زیرا مظاهر امر الهی به سبب فناء از اوصاف خود و فنا در اوصاف حق تعالی ، خلفاء او هستند و اطاعت آنان عین اطاعت خداست و به همین دلیل در قرآن کریم گاهی مَظهَر به جای مُظهِر و ظاهر می نشیند و فعل او به خدا و بالعکس نسبت داده می شود . ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1067 و 1068 ) ]

عقلِ تو همچون شُتربان ، تو شُتر / می کشانَد هر طرف در حکمِ مُر


عقل تو مانند شتربان است و تو مانند شتری ، به هر طرف که بخواهد تو را می کشاند . حتی تو را به سوی اوامری می برد که برای تو تلخ است و ناگوار . [ در این بیت نیز جسم انسان به شتر تشبیه شده و عقل او به شتربان . جسم تابع عقل و روح است ]

عقلِ عقلند اولیا و ، عقل ها / بر مثالِ اُشتران تا انتها


اولیاءالله عقلِ عقول هستند و سایر عقل های بشری مانند شتران ، تابع سابان اند و محکوم و مطیع عقلِ کُل .

اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار / یک قلاووزست جانِ صد هزار


تو باید با دیدۀ عبرت به آنان درنگری و آنگه خواهی دید که صد هزار جان را فقط یک تن پیشوایی و هدایت می کند . [ باز اولیاءالله مانند آن راهنمای بیابانها و راههای ناشناخته هستند و مردم همانند کاروان که به دنبال آنان روانند . ( قلاووز = راهنما و پیشاهنگ ) ]

چه قلاووز و چه اُشتربان ؟ بیاب / دیده ای ، کان دیده بیند آفتاب


مولانا در ابیات اخیر برای اولیاءالله ، دو مثال آورد . ولی هر دو مثال را در باره آنان ، ناقص می شمرد . یکی مثال شتربان و دیگری راهنما و بلد بیابان که عده ای از مردم را به دنبال خود می برد تا از بیراهه ها نجات دهد و به آبادی رساند . پس می گوید : اگر با دیدۀ خودبینی بنگری ، آن اولیاء نه طلایه دارند و نه شتربان ، بلکه « دیده ای بجوی که آفتاب را تواند دید » ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1069 )

نک جهان در شب بمانده میخ دوز / منتظر ، موقوفِ خورشید است روز 


اینک جهان در شب جهالت فرو رفته و میخکوب شده است و منتظر خورشید هدایت و روز ولایت گشته است . [ همچنانکه شب هنگام ، مردم چشم انتظار دمیدن تابش خورشید و برآمدن روز هستند . جهانیان که غرق تاریکی های نادانی و غفلت هستند . منتظرند که آفتاب حقیقت بتابد و پردۀ سیاه نادانی را از هم بدرد . ( میخ دوز = دوخته به میخ ، میخکوب ) ]

اینت خورشیدی نهان در ذرّه ای / شیرِ نَر در پوستینِ برهّ ای


این است خورشیدی که در ذره وجود آدمی پنهان شده و او مظهر عقل اکبر است . مانند اینکه شیر نری در پوستین بره فرو رفته است . [ مردم ظاهراندیش ، اولیاء را نیز همچون خود می پندارند . در حالیکه آن مردان بزرگ ، به ظاهر در کالبد انسانی تجسّد یافته اند . اما روحی بس والا دارند . درست مانند اینکه خورشیدی را در ذره ای و شیر نری را در پوستین بره ای قرار دهند ]

اینت دریایِ نهان در زیرِ کاه / پا بر این کَه هین مَنِه در اشتباه


این دریایی است که در زیر کاه نهان شده . بهوش باش مبادا از روی اشتباه و غلط ، پایت را روی این کاه بگذاری . [ اولیاءالله در ظاهر مانند دیگرانند ولی دریایی از حقایق در درون خود دارند . حال باید مواظب بود که از سر جهل و نادانی اهانت و تخفیفی نسبت به شأن آنان وارد نیاید . انسان کامل به در یا تشبیه شده و ظاهر او به کاه . ( شرح اسرار ، ص 70 ) ]

اشتباهی و گمانی در درون / رحمتِ حق است بهرِ رهنمون


اشتباهات و گمانهای ناصوابی که در درون آدمی است . در واقع رحمتِ حق است زیرا موجب بیداری و تنبّه انسان می شود و این گمانها و لغزشها . محرک آدمی در جستجو و کشف حقیقت می شود .

هر پیمبر فرد آمد در جهان / فرد بود و صد جهانش در نهان


هر پیامبری در زمان خود ، تک و تنها بود . البته در ظاهر ، تنها بود ولی در معنا ، حامل صد جهان بود . [ یعنی هر پیامبر جامع جمیع مراتب عالم وجود است و جهانی در وجود او منطوی است ]

عالم کُبرا به قدرت ، سِحر کرد / کرد خود را در کِهین نقشی نَوَرد


هر پیامبر گرچه به ظاهر خرد و تنها بود ولی جهان اکبر را تحت تصرف خود می گرفت . ولی در عین حال بر حسب ظاهر ، خود را کوچک نشان می داد . [ نیکلسون می گوید : اگر چه پیامبر در جهان به طور فرد ظاهر می شود ولی طبیعت ذاتی او همان طبیعت انسان کامل است که در او کلیّت خدا منعکس شده است . ( مقدمه رومی و تفسیر مثنوی معنوی ، ص 320 ) ( کِهین = کوچک و کوچکتر ) ] توضیح بیشتر در مورد انسان کامل در شرح بیت شماره 1 همین دفتر  آمده است .

ابلهانش فرد دیدند و ضعیف / کی ضعیف است آنکه با شَه شد حریف ؟


نابخردان و نادانان ، پیامبر را تنها و ناتوان گمان می کردند . کسی که با شاهِ حقیقت . همراه و مصاحب باشد کی ناتوان است ؟ یعنی هرگز ناتوان نیست .

ابلهان گفتند : مردی بیش نیست / وایِ آن ، کو عاقبت اندیش نیست


نابخردان در حق پیامبر مدعی شدند که او شخصیتی فوق العاده نیست . وای به حالِ کسی که مآل اندیش نباشد و عاقبت را نبیند .

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة

دکلمه سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسرالدنیا و الآخرة

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟