شرح و تفسیر در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

شرح و تفسیر در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 1529 تا 1546

نام حکایت : آمدن رسول روم تا امیرالمومنین (رض) و دیدن او ، کرامات عمر

بخش : 8 از 8

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

فرستاده ای از سوی امپراطور روم به سوی عمر ( خلیفه دوم ) روانه شد . این شخص راههای پر پیچ و خم و دور و دراز را درنوردید و به سرزمین مسلمانان گام نهاد و از جایگاه و قصر عمر پرسیدن گرفت . به او پاسخ دادند که عمر قصری ندارد . تنها قصر او ، جان روشنن اوست . او در خانه ای ساده و محقر می زید . ای فرستاده تو چه سان می خواهی قصر باطنی او را مشاهده کنی در حالی که دیدگان تو را حجابی پوشانده که مانع از دیدن آن است ؟ فرستاده دولت روم ، عمر را جستجو کرد تا اینکه سرانجام زنی صحرا نشین بدو گفت : عمر در زیر خرمابنی آرمیده است . فرستاده نزدیک محل او رسید ولی پیشتر نتوانست رفتن ، زیرا هیبتی از عمر در دلش پدیدار آمده بود . و …

متن کامل حکایت آمدن رسول روم تا امیرالمومنین (رض) و دیدن او ، کرامات عمر را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات 1529 الی 1546

1529) آن رسول از خود بشد زین یک دو جام / نی رسالت یاد ماندش نه پیام

1530) واله اندر قدرت الله شد / آن رسول اینجا رسید و شاه شد

1531) سیل ، چون آمد به دریا ، بحر گشت / دانه چون آمد به مزرع ، کشت شد

1532) چون تعلق یافت نان با جانور / نان مرده زنده گشت و با خبر

1533) موم و هیزم ، چون فدای نار شد / ذات ظلمانی او انوار شد

1534) سنگ سرمه ، چونکه شد در دیدگان / گشت بینانی ، شد آنجا دیدبان

1535) ای خنک آن مرد کز خود رسته شد / در وجود زندۀ پاینده شد

1536) وای آن زِنده که با مُرده نشست / مُرده گشت و زِندگی از وی بِجَست 

1537) چونکه در قرآنِ حق بگریخت / با روانِ انبیا آمیختی

1538) هست قرآن ، حال هایِ انبیا / ماهیانِ بحرِ پاکِ کبریا

1539) ور بخوانی و ، نِه ای قرآن پذیر / انبیا و اولیا را دیده گیر

1540) ور پذیرایی ، چو بر خوانی قَصَص / مرغ ِ جانت تنگ آید در قَفَص

1541) مرغ ، کو اندر قفص زندانی است / می نجوید رَستن از نادانی است

1542) روح هایی کز قفص ها رَسته اند / انبیایِ رهبرِ شایسته اند

1543) از برون ، آوازشان آید ز دین / که رهِ رَستن ، تو را این است این

1544) ما به دین رَستیم ، زین تنگین قفص / جُز که این رَه نیست چارۀ این قفص

1545) خویش را رنجور سازی ، زار زار / تا تو را بیرون کنند از اِشتهار

1546) که اشتهارِ خلق ، بندِ مُحکَم است / در ره ، این از بندِ آهن کی کم است ؟

شرح و تفسیر در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

آن رسول از خود بشد زین یک دو جام / نی رسالت یاد ماندش نه پیام


فرستاده روم یکی دو جام از بادۀ معارف عُمَر در نوشید و از خود بی خود شد . در نتیجه این مطلب را که او مامور ابلاغ پیام قیصر روم بوده ، همه را از یاد بُرد . [ ترجمه عبارت عربی مطلع این بخش : ” هر که خواهد که با خدا نشیند باید که با اهل تصوف نشیند ” در کتب صوفیه آنرا از احادیث نبوی شمرده اند ولی در جوامع روایی دیده نیامد و مولانا نیز اشارتی به حدیث بودن آن ندارد . ]

– مولانا در این بخش جلیل به تاثیر همنشینی و مصاحبت با انسان کامل و ولی خدا پرداخته است . هر گاه مرید ، صادق باشد و ولی نیز ولی راستین ، مصاحبت با او تدریجا صفات زشت را به صفات نیک مبدل سازد تا بدانجا که باطن سالک به باطن پیرِ خود شود و یک روح در دو کالبد شوند .

والِه اندر قدرتِ اَلله شد / آن رسول اینجا رسید و شاه شد


فرستاده روم در قدرت خداوند ، سرگشته و حیران ماند . و آن فرستاده وقتی که بدین مرتبه روحی رسید ، شاه معنوی شد . ” واله = حیران و سرگشته “

سیل ، چون آمد به دریا ، بحر گشت / دانه چون آمد به مَزرع ، کِشت شد


برای مثال ، وقتی که سیل به دریا رسد دیگر وجود جزیی خود را از دست می دهد و به ذات دریا مبدل می شود و نیز دانه گیاه وقتی به کشتزار رسد به کشتزار بدل گردد . [ این بیت و ابیات بعدی ناظر است بر فنای سالک در شیخ و پیر . ]

چون تعلّق یافت نان با جانور / نانِ مُرده زِنده گشت و با خبر


مثال دیگر ، وقتی که نان جامد توسط جانداری خورده شود و جزء وجود او گردد . این نان فاقد حیات به مقام حیات و هوشیاری ارتقاء یابد .

موم و هیزم ، چون فِدایِ نار شد / ذاتِ ظلمانیِ او انوار شد


مثال دیگر ، همینکه موم (شمع) و هیزم در کام آتش قرار گیرد و در ذات آتش فانی شوند . بر اثر این اتصال و پیوستگی ، ذات تیره و تاریکشان به نور مبدل شود .

سنگِ سُرمه ، چونکه شد در دیدگان / گشت بینایی ، شد آنجا دیدبان


مثال دیگر ، سنگ سرمه چون که به چشم کشیده شود ، نیروی بینایی آنرا افزایش می دهد . [ سرمه = گردی است که از سنگ براق اَثمَه تهیه کنند و آنرا به چشم کشند تا نیروی بینایی چشم افزایش یابد ]

ای خُنک آن مرد کز خود رَسته شد / در وجودِ زِندۀ پاینده شد


خوشا به حال کسی که از وجود موهوم و کاذب خود ( منِ غریزی و حیوانی ) رهید و به وجود زنده حقیقی و معنوی انسان کامل پیوست .

وایِ آن زِنده که با مُرده نشست / مُرده گشت و زِندگی از وی بِجَست


اما وای به حال آن زنده ای که با مرده دلان نشست و برخاست کند . زیرا همنشینی و مجانست با افراد دلمرده ، انسان را دلمرده و افسرده سازد . [ در ابیات پیشین ، اهمیت همنشینی با کاملان مکمل بیان شد مبتدیان و ناقصان در صورت صدق طلب ، می توانند با مصاحبت کاملان ، نقایص خود را جبران کنند . مولانا در اهمیت صحبت فرماید : دوستان را در دل ، رنج ها باشد که آن به هیچ داروی ، خوش نشود . نه به خفتن ، نه به گشتن ، و نه به خوردن اِلّا به دیدار دوست . که ” دیدار دوست درمان بیمار است ” تا حدی که اگر منافقی میان مومنان بنشیند از تاثیر ایشان ، آن لحظه مومن می شود …  بنگر که آن پشم از مجاورت عاقلی چنین بساط منقش شد و این خاک به مجاورت عاقل ، چنین سرایی خوب شد . صحبت عاقل در جمادات چنین اثر کرد . بنگر که صحبت مومنی در مومن چه اثر کند . (فیه ما فیه ، ص 223) ]

چونکه در قرآنِ حق بگریختی / با روانِ انبیا آمیختی


همینکه تو از دلمردگان بگریزی و به قرآن درآویزی . با روان پیامبر درآمیزی .

هست قرآن ، حال هایِ انبیا / ماهیانِ بحرِ پاکِ کبریا


زیرا قرآن کریم باز گو کنندۀ احوال پیامبران عظام است و پیامبران ، ماهیان دریای ذات کبریایی خداوند هستند . [ پس قرآن ، کتاب ذکر است و آدمی با خواندن آن باید متنبه شود . نه آنکه این کتاب جلیل القدر و هر کتاب آسمانی دیگر را وسیله اغراض دنیوی و مکاسب بهیمی خود کند . ]

ور بخوانی و ، نِه ای قرآن پذیر / انبیا و اولیا را دیده گیر


اگر قرآن را بخوانی و حقیقت آن را نپذیری . مانند این است که انبیا و اولیا را دیده باشی ولی از این دیدار هیچ سودی معنوی عاید تو نشده باشد . [ گیرم که پیامبر را دیدی . وقتی روح خود را تابع حقیقت او نکرده ای . چه فایده ؟ مگر ابوجهل ، پیامبر را ندیده بود . ]

ور پذیرایی ، چو برخوانی قَصَص / مرغِ جانت تنگ آید در قَفَص


اگر حقیقت قرآن را بپذیری و سپس به مطالعه در احوال انبیا بپردازی . پرنده جانت به قدری شیفته پیوستن به آنان می گردد که گویی کالبد عنصری ، همچون قفس تنگی است که آن پرنده مدام در آن بی تابی می کند و هر لحظه منتظر است که درِ قفس گشوده گردد و او به پرندگان عرشی در پیوندد .

مرغ ، کو اندر قفص زندانی است / می نجوید رَستن ، از نادانی است


مثلا پرنده ای که در قفس زندانی شود و آنگاه راه رهایی نجوید . از نادانی و غفلت اوست . [ احوال و اوصاف انبیا در قرآن کریم آمده است . هر کس بدان اوصاف ، متصف و بدان اخلاق متخلق گردد . گویی که با آنان نشسته است . و اگر کسی جسما انبیا را دیده باشد و به اوصاف آنان درنیابد گویی که از آنان غایب است و اصلا ایشان را ندیده است . اویس قرنی و ابوجهل ، نمونه بارز این دو نوع آدمی است . ]

روح هایی کز قفص ها رَسته اند / انبیایِ رهبرِ شایسته اند


آن روان هایی که از قفس های کالبد عنصری ، رهیده اند . پیروان حقیقی پیامبران هستند . همان برگزیدگانی که رهبران شایسته مردمانند .

از برون ، آوازشان آید ز دین / که رَهِ رَستن ، تو را اینست ، این


پیامبران که خود در عالم معنا به سر می برند . از ماورای این جهان و از متن حقیقت دین ندایشان به گوش می رسد که به طالبان حقیقت می گویند : راه رستگاری شما فقط همین است . یعنی با حقیقت ایمان و ایقان می توانی به فلاح رسی و لاغیر .

ما به دین رَستیم زین تنگین قفص / جُز که این رَه نیست چارۀ این قفص


پیامبران گویند : ما به وسیله دین و ایمان راستین ( نه ریاکارانه و رندانه ) از تنگنای قفس کالبد عنصری و جهان مادی رهیده ایم . و تنها راه رهایی نیز همین است و بس . [ با زندگانِ حیات طیبه درآمیز تا راه رهایی از قفس مادی را نشانت دهند . ]

خویش را رنجور سازی ، زار زار / تا تو را بیرون کنند از اِشتهار


خود را رنجور و ناتوان کن تا در نظر ظاهربینان و دنیاطالبان ، معیوب و بی قدر آیی و از نظرشان بیفتی و از شهرت و آوازه بر کنار شوی . [ مراد از این «رنجوری» بیماری جسمانی نیست بلکه مراد این است که آدمی بر خلاف قواعد نفسانی رایج حرکت کند به نحوی که از انظار صاحبان نفس بیفتد . مولانا در این بیت و بیت بعدی بر مشرب ملامتی سخن گفته است . ” اشتهار = شهرت و آوازه ” ]

که اشتهارِ خلق ، بندِ مُحکَم است / در ره ، این از بندِ آهن کی کم است ؟ 


زیرا که شهرت و آوازه به هم رسانیدن در میان مردمان . زنجیر محکمی است بر دست و پای روح . و در عرصه سلوک راه حق ، این بند گران از زنجیرهای آهنین کی کمتر است ؟ [ خلاصه مطلب نمی توانی با داشتن بیماری شهرت طلبی و خودنمایی راه شریعت و طریقت را در نوردی و به حقیقت رسی . ]

دکلمه در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

دکلمه در سر آنکه من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
یک دیدگاه 
  1. منصور محمدی 3 سال پیش

    سلام…اولا کتاب شما بسیار زیبا و مجمل نوشته و در برگیرنده نیاز خواننده برای پی بردن به مفاهیم و معانی ابیات مولاناست.اما یه عیب داره که بعضی از ابیات رو با توجه به کتابی که من دارم .ننوشته و بعضا جای مصراع اول و دوم عوض شده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟