شرح و تفسیر به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را

شرح و تفسیر به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2338 تا 2353

نام حکایت : رفتن مصطفی (ص) به عیادت صحابی رنجور

بخش : 9 از 14

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

یکی از صحابه بیمار شده بود . پیامبر (ص) به عیادت او رفت تا از وی دلجویی کند . همینکه بیمار نگاهش به رسول الله (ص) افتاد . درد و رنجوریش بهبود یافت و خدا را سپاس گفت و بیماری و کسالت خود را موهبتی ربّانی دانست . چه به واسطۀ این بیماری ، پیامبر (ص) را در منزل خود زیارت می کرد . پیامبر ضمن احوالپرسی ، از او سؤال کرد تو در حالت غلبۀ نَفسِ امّاره چه دعایی به زبان خود کرده ای ؟ آن بیمار ابتدا به خاطرش نیامد که چه دعایی کرده ، ولی با مدد از همّت و …

متن کامل « حکایت رفتن مصطفی (ص) به عیادت صحابی رنجور » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2338 الی 2353

2338) آن یکی می گفت خواهم عاقلی / مشورت آرم بدو در مُشکلی

2339) آن یکی گفتش که اندر شهر ما / نیست عاقل جز آن مجنون نما

2340) بر نَیئی گشته سواره نک فلان / می دواند در میانِ کودکان

2341) صاحب رأیست و آتش پاره یی / آسمان قدرست و اختر باره یی

2342) فَرّ او کرّوبیان را جان شده ست / او در این دیوانگی پنهان شده ست

2343) لیک هر دیوانه را جان نشمری / سَر مَنِه آن گوساله را چون سامری

2344) چون ولیّی آشکارا با تو گفت / صد هزاران غیب و اسرارِ نهفت

2345) مر تو را آن فهم و آن دانش نبود / وا ندانستی تو سِرگین را ز عُود

2346) از جنون خود را ولی چون پرده ساخت / مر وِرا ای کور ، کی خواهی شناخت ؟

2347) گر تو را بازست آن دیدۀ یقین / زیرِ هر سنگی یکی سرهنگ بین

2348) پیشِ آن چشمی که باز و رهبرست / هر گِلیمی را کَلیمی در بَرَست

2349) مر ولی را هم ، ولی شُهره کند / هر که را او خواست با بهره کند

2350) کس نداند از خِرَد او را شناخت / چون که او مر خویش را دیوانه ساخت

2351) چون بدُزدد دزد بینایی ز کور / هیچ یابد دزد را را او در عُبور ؟

2352) کور نشناسد که دزدِ او که بود / گر چه خود بر وی زند دُزدِ عَنود

2353) چون گَزَد سگ ، کورِ صاحب ژَنده را / کی شناسد آن سگِ درّنده را ؟

شرح و تفسیر به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را

آن یکی می گفت خواهم عاقلی / مشورت آرم بدو در مُشکلی


شخصی می گفت : من طالب خردمندی هستم که مشکلی را با او مورد مشورت قرار دهم .

آن یکی گفتش که اندر شهر ما / نیست عاقل جز آن مجنون نما


یکی به او گفت : در شهر ما عاقلی پیدا نمی شود مگر آن کسی که خود را به دیوانگی زده است .

بر نَیئی گشته سواره نک فلان / می دواند در میانِ کودکان


آن عاقلِ دیوانه نما ، اکنون روی یک چوبی سوار شده و در میانِ کودکان می دود . [ یعنی مانند کودکان بر چوبی سوار شده و گویی که اسب سواری می کند . ]

صاحب رأیست و آتش پاره یی / آسمان قدرست و اختر باره یی


اگر چه این شخص ظاهراََ دیوانه است ولی باطناََ خردمندی است که همچون پاره آتشی روشن و فروزان است . یعنی بسیار با هوش و زیرک است . مرتبۀ او بلند است مانند آسمان و مقام و شأنِ او نیز همچون مقام ستارگان ، بلند است . [ اختر باره = آنکه برج و باروی او سر به ستاره می ساید ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 1 ، ص 119 ) برخی اختر باره را ، به معنی اختر بارنده گرفته اند یعنی با کلام و سخن خود ، ستاره های درخشانِ معارف و اسرار را مانند باران بر دلِ مردم فرو می بارند . ( شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 798 و نثر و شرح مثنوی شریف ، دفتر دوم ، ص 287 ) ]

فَرّ او کرّوبیان را جان شده ست / او در این دیوانگی پنهان شده ست


شکوه او به فرشتگانِ مقرّب جان و حیات بخشیده است در حالیکه آن شخص در زیرِ این دیوانگی مستور و نهان شده است . [ کروبیان = جمع کروبی به معنی مهتر فرشتکان و فرشته ای که مقرّبِ درگاه خداوند است . این لفظ عبری است و در تورات نیز آمده است ( معین ، ج 1 ، ص 2958 ) همچنین در متون اسلامی فراوان بکار آمده است . از آن جمله در دعای سمات . ]

لیک هر دیوانه را جان نشمری / سَر مَنِه آن گوساله را چون سامری


ولی هر دیوانه ای را جان به شمار نیاور . یعنی هر دیوانه ای را نباید با این دیوانه ، برابر بدانی و مانند سامری در برابر گوساله سَر مگذار . [ پس تو نباید نسبت به هر شخصی که خود را در سلکِ دیوانگان حقیقی و مجذوبانِ الهی نشان می دهد ، سرِ تعظیم فرود آوری . ابیات شماره 2264 تا 2282 دفتر اوّل در شرح احوال مدعیان دروغین ولایت و ارشاد می باشد . سامری = شرح بیت 2043 همین دفتر ]

چون ولیّی آشکارا با تو گفت / صد هزاران غیب و اسرارِ نهفت


هر گاه یکی از اولیاء الله به تو صدها هزار نکته غیبی و اسرار پوشیده بگوید . [ ادامه معنا در بیت بعدی ]

مر تو را آن فهم و آن دانش نبود / وا ندانستی تو سِرگین را ز عُود


ولی تو آن فهم و علم را نداشته باشی که سخنان او را درک کنی ، مانند این است که میانِ سِرگینِ مُتُعفّن و عودِ خوشبو تفاوتی قایل نشوی . [ وقتی استعداد درکِ مطالب عالی را نداشته باشی نمی توانی دیوانۀ عشق الهی را از کسی که خود را دیوانۀ عشق الهی نشان می دهد بازشناسی . ]

از جنون خود را ولی چون پرده ساخت / مر وِرا ای کور ، کی خواهی شناخت ؟


هر گاه یکی از اولیاء حقیقی ، خود را در پرده ای از جنون و دیوانگی پنهان کند . ای کور دل ، تو کی می توانی او را بشناسی ؟ [ یعنی هر گاه یکی از اولیاء الله طبق مَشربِ ملامتیان از نام و ننگ باکی نداشت و از ذمّ مردمان نهراسید و در ظاهر به صفت دیوانگان در آمد ، تو اگر ظاهربین باشی نمی توانی حقیقتِ او را بشناسی . ]

گر تو را بازست آن دیدۀ یقین / زیرِ هر سنگی یکی سرهنگ بین


اگر چشمِ یقینِ تو گشوده است . باید زیرِ هر سنگی ، سرهنگی ببینی . یعنی اگر دیدۀ باطنِ تو باز است باید در هر مظهری ، ظاهری را ببینی .

پیشِ آن چشمی که باز و رهبرست / هر گِلیمی را کَلیمی در بَرَست


در برابر آن چشمی که گشوده و راهبرست ، هر خرقۀ پشمینه ای ، ولیّ موسی صفتی را در بر گرفته است . [ زیرا خداوند به اقتضای اسمِ ولی همواره با صفت ولایت در صالحان و گزیدگان تجلّی می کند و هیچ زمان و مکانی از اولیای حقیقی خالی نمی ماند . ]

مر ولی را هم ، ولی شُهره کند / هر که را او خواست با بهره کند


هر بک از اولیاء الله امرِ ولیِ دیگری را اشاعه می دهد و هر کس را که او بخواهد ، بهره مند می کند . [ یعنی میان اولیاء الله سنخیت برقرار است . از اینرو حقیقتِ یکدیگر را می شناسند و کمالاتِ یکدیگر را به مردم می شناسانند و از آشنایی اسرارِ خویش یکدیگر را بهره مند می سازند . ( مقتبس از شرح اسرار ، ص 151 و شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 800 ) ]

کس نداند از خِرَد او را شناخت / چون که او مر خویش را دیوانه ساخت


هیچ کس نمی تواند آن ولی را با عقل و خِردِ خود بشناسد ، زیرا آن ولی ، خود را به دیوانگی می زند و موجبِ اشتباه او می گردد .

چون بدُزدد دزدِ بینایی ز کور / هیچ یابد دزد را را او در عُبور ؟


برای مثال ، اگر یک دزدِ بینا ، چیزی از یک کور به سرقت بَرد . آیا نابینا می تواند آن دزد را بشناسد ؟

کور نشناسد که دزدِ او که بود / گر چه خود بر وی زند دُزدِ عَنود


نابینا دزدِ خود را نمی شناسد ، گر چه آن دزدِ لجباز از روی عِناد به او تنه هم بزند . [ یعنی پیش بیاید و با او حرف هم بزند ( شرح کبیر انقروی ، دفتر دوم ، جزو دوم ، ص 801 ) ]

چون گَزَد سگ ، کورِ صاحب ژَنده را / کی شناسد آن سگِ درّنده را ؟


اگر سگ ، نابینای ژنده پوش را گاز بگیرد ، آن نابینا چگونه می تواند آن سگِ درنده را بشناسد ؟ [ در این سه بیت کور ، در معنای مجازی آن بکار رفته است و مراد کسی است که دیدۀ بصیرت خود را از دست داده و نتواند اولیاء الله را بشناسد . صاحب ژَنده = ژنده پوش ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را

دکلمه به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟