غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

متن کامل ابیات غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی

ابیات 1 الی 7

1) کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت / من و شرابِ فرح بخش و یارِ حور سرشت

2) گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز / که خیمه سایه ابر است و بزمگه لبِ کشت

3) چمن حکایتِ اُردیبهشت میگوید / نه عاقلست که نسیه خرید و نقد بهشت

4) به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب / بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت

5) وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد / چو شمعِ صومعه افروزی از چراغِ کُنشت

6) مکن به نامه سیاهی ملامتِ منِ مست / که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت

7) قدم دریغ مدار از جنازۀ حافظ / که گرچه غرقِ گناه است میرود به بهشت

شرح و تفسیر غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی

کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت / من و شرابِ فرح بخش و یارِ حور سرشت


اکنون که از بوستان نسیمِ معطر بهشتی می وزد یعنی ایامِ بهار است و از بوستان ها بادهای ملایم و خوش عطر می وزد . و در این موسم ، منم و شراب فرح بخش و یار حور سرشت . خلاصه فصل بهار را با یار و باده نوشی می گذرانم . یعنی مصاحب من باده است و یار و از این دو جدا نمی شوم . [ کنون = مخفف اکنون به معنی حالا / می دمد = در اینجا به معنی می وزد / نسیم = باد ملایم و معطر / بهشت = جنّت / فرح بخش = آنچه باعثِ شادی می گردد ]

گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز / که خیمه سایه ابر است و بزمگه لبِ کشت


گدا چرا امروز لافِ سلطنت نزند و ادعای پادشاهی نکند که سایۀ ابر برایش به منزلۀ چتر و چادر است و لب کِشت ، صحبت گاه او . سابقاََ هم اشاره شده بود که : کنار جویبار و کشت و سایه ابر برای تشکیل مجلسِ عیش در نزدشان بسیار پسندیده است . [ گدا = فقیر / خیمه = چادر / لب کشت = کنار مزرعه ]

چمن حکایتِ اُردیبهشت میگوید / نه عاقلست که نسیه خرید و نقد بهشت


چمن از ماهِ اردیبهشت خبر می دهد یعنی اواسط فصلِ بهار است . زیرا تمام فعالیت چمن در این ماه است . پس حالا کسی که نقد را به نسیه بفروشد عارف نیست . یعنی به امیدِ جنّت در چنین فصلی ذوق و صفای دنیا را ترک نماید .

به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب / بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت


با نوشیدن باده خاطرات را معمور کن . یعنی خوشحل و شادمان باش چر که این جهانِ خراب به هوای آن است که از خاکِ وجودِ ما خشت بسازد . یعنی ما را فنا کند و تبدیل به خاک نماید و از خاک مان خشت بسازد . خلاصه وقتی مقرر شد که عاقبت ، فنا است و امری حتمی . پس همین امروز را با باده خوش بگذرانیم .

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد / چو شمعِ صومعه افروزی از چراغِ کُنشت


از دشمن وفا مخواه زیرا اگر بخواهی که شمعِ صومعه را از چراغِ کلیسا روشن نمایی ، نور نمی دهد . یعنی از دشمن انتظار وفا داشتن ، چون طلب کردن فیض و نور اصحابِ صومعه از اهلِ دیر و کُنشت می باشد . خلاصه همانطور که نور و فیضِ اهل صومعه از اهلِ دیر استفاده نمی شود از دشمن هم وفا دیده نمی شود . [ افروزی = در اینجا یعنی اگر بخواهی روشن نمایی / پرتو = ضیا و روشنایی / کُنشت = کلیسا ]

مکن به نامه سیاهی ملامتِ منِ مست / که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت


منِ مست را با نامه سیاهی ملامت مکن یعنی به سبب گناهکار بودن طعنه ام مزن . زیرا که خبر دارد که قلمِ تقدیر بر سرش چه نوشته است . یعنی ممکن است که به سبب توبه مغفور گردم . امّا تو به واسطۀ غرورِ عبادت و طاعت مبتلا و گرفتار شوی . پس جایز نیست کسی را طعنه بزنید و تشنیع نمایید . [ نامه سیاه = کنایه از گناهکار است / آگه = مخفف آگاه به معنی مطلع ]

قدم دریغ مدار از جنازۀ حافظ / که گرچه غرقِ گناه است میرود به بهشت


ای زاهد از جنازۀ حافظ قدم دریغ مدار یعنی به تشییع جنازۀ حافظ بیا . جرا که اکر چه حافظ غرقِ دریای گناه است امّا به بهشت می رود . [ قدم = در اینجا یعنی پا / دریغ مدار = مضایقه مکن ]

حکایت می شود که : شخصی مخالفِ خواجه بوده است یعنی منکر وی بوده است که همیشه به خواجه طعنه می زده و از وی بدگویی می کرده . همین که خواجه وفات می کند این شخص علاوه بر اینکه خودش برای تشییع جنازۀ حافظ حاضر نمی شود دیگران را هم از شرکت در آن منع می کند . مگر یکی از دوستان حافظ که در آن مجلس حاضر بوده و می گوید : خواجه ادعا می کرد که دیوان من به هر نیت فتح و کشف گردد . پس بیایید از دیوانِ خواجه تفأل بزنیم ببینیم چه می گوید : همین که دیوان شاعر را باز می کنند به امر خداوند بیت فوق می آید . پس آن شخصِ مغرض توبه می کند و به اتفاقِ جماعتِ حاضر در تشییع جنازه خواجه شرکت می کند .

شرح و تفسیر غزل 78                      شرح و تفسیر غزل 80

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 79 دیوان خواجه حافظ شیرازی

خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟