در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا | شرح و تفسیر

در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3093 تا 3109

نام حکایت : حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت

بخش : 3 از 4 ( در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت

در زمانهای پیشین ، امیری از بزرگان ، غلامی به نامِ سُنقُر داشت . در یکی از سحرگاهان ، امیر قصدِ رفتن به گرمابه می کند و غلامِ خود را صدا می زند که : ای سنقر بیدار شو و اسباب و لوازم را فراهم کن که می خواهم به گرمابه بروم . سنقر بی درنگ طاس و حوله ای تهیه کرد و به راه افتادند . در سرِ راهِ خود مسجدی دیدند که بانگِ اذان از گُلدستۀ آن به گوش می رسید . سنقر چون نسبت به نماز و نیایش ، سخت شیفته و …

متن کامل « حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود و انس عظیم داشت » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا

ابیات 3093 الی 3109

3093) داعیِ هر پیشه ، اومید است و بُوک / گر چه گردنشان ز کوشش شد چو دوک

3094) بامدادان چون سویِ دکّان روند / بر امید و بُوکِ روزی می دود

3095) بوک ، روزی نبوَدَت چون می روی ؟ / خوفِ حرمان هست ، تو چو نی قوی ؟

3096) خوفِ حرمانِ ازل در کسبِ لوت / چون نکردت سست اندر جُست و جُوت ؟

3097) گویی : گر چه خوفِ حرمان هست پیش / هست اندر کاهلی ، این خوف بیش

3098) هست در کوشش امیدم بیشتر / دارم اندر کاهلی افزون خطر

3099) پس چرا در کارِ دین ای بَد گمان / دامنت می گیرد این خوفِ زیان ؟

3100) یا ندیدی کاهلِ این بازارِ ما / در چه سودند انبیا و اولیا ؟

3101) زین دکّان رفتن ، چه کانشان رو نمود ؟ / اندرین بازار چون بستند سود ؟

3102) آتش آن را رام چون خلخال شد / بحر ، آن را رام شد ، حَمّال شد

3103) آهن آن را ، رام شد ، چون موم شد / باد ، آن را ، بنده و محکوم شد

3104) قومِ دیگر سخت پنهان می روند / شهرۀ خلقانِ ظاهر کی شوند ؟

3105) این همه دارند و ، چشمِ هیچکس / بر نیفتد بر کیاشان یک نفس

3106) هم کرامتشان هم ایشان در حرم / نامشان را نشنوند اَبدال هم

3107) یا نمی دانی کرم هایِ خدا / کو تو را می خوانَد آن سو که : بیا

3108) شش جهت عالم همه اکرامِ اوست / هر طرف که بنگری اِعلامِ اوست

3109) چون کریمی گویدت ، آتش درآ / اندرآ زود و ، مگو : سوزد مرا

شرح و تفسیر در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا

داعیِ هر پیشه ، اومید است و بُوک / گر چه گردنشان ز کوشش شد چو دوک


انگیزۀ هر کار و پیشه ای ، امید و آرزوست . هر چند که گردنِ پیشه وران و کوشندگان مانندِ دوکِ نخ ریسی ، لاغر و باریک شده است . [ در اینجا مولانا مقلّد را و کاسب و پیشه ور تشبیه می کند و می گوید : ]

بامدادان چون سویِ دکّان روند / بر امید و بُوکِ روزی می دود


برای مثال ، هر کاسبی که صبح به سوی مغازۀ خود می رود به امید و آرزوی کسبِ روزی و به دست آوردن رزق می شتابد .

بوک ، روزی نبوَدَت چون می روی ؟ / خوفِ حرمان هست ، تو چو نی قوی ؟


ای کاسب ، شاید تو به رزق دست نیابی . پس چرا برای دست یابی به رزق و روزی این همه می کوشی ؟ با این که بیمِ این هست که تو بدان دست نیازی پس چگونه با قوّتِ قلب در کسبِ معاش فعالیت می کنی ؟

خوفِ حرمانِ ازل در کسبِ لوت / چون نکردت سست اندر جُست و جُوت ؟


چرا ترس از اینکه مبادا روزیِ مقدّر و مقسومی که از ازل معیّن شده نصیبِ تو نشود . باعث نمی گردد که دست از کار و تلاش برداری ؟ ( لوت = انواع خوردنی ها ) [ خوارزمی گوید : ای عزیز ، از برای کسبِ معیشت ، عمرِ گرانمایه صرف می نمایی و لحظه ای از کسب و تجارت نمی آسایی . و با وجودِ آنکه خوفِ حرمان داری هرگز خیالِ خُسران در خاطر نمی آری . و اگر کسی گوید در سلوکِ این مَسلک و انتهاجِ این مناهج ، هزار گونه آفت است و صد هزار نوع مخافت ، نصایحِ مُشفقانۀ او هرگز درنگیرد و عزیمتِ مُستحکمۀ تو سستی نپذیرد . بلکه گویی در تکاهل و توانی ، حرمان از نیل آمال و اَمانی محقق است و در ترکِ طریقِ اکتساب ، خُسرانِ مآل و دستگاه و خوفِ قوّتِ عزّت و جاه ، مقرر ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 620 ) ]

گویی : گر چه خوفِ حرمان هست پیش / هست اندر کاهلی ، این خوف بیش


تو در جواب می گویی : اگر چه بیمِ آن می رود که من با سعی و تلاش به رزقِ مطلوبم دست نیابم . ولی مسلماََ با تنبلی و بیکاری ، این بیم شدّتِ بیشتری دارد . [ از این گذشته احتمال دارد که آن روزی مقسوم ، موکول به سعی و تلاش من باشد . در اینصورت بیکاری و تنبلی باعث می شود که آن رزق به من نرسد . ]

هست در کوشش امیدم بیشتر / دارم اندر کاهلی افزون خطر


و در ادمه می گویی : در سعی و تلاش ، امیدوارترم . امّا در تنبلی و سستی ، بیمِ محرومیت از رزق و روزی ، بیشتر است .

پس چرا در کارِ دین ای بَد گمان / دامنت می گیرد این خوفِ زیان ؟


ای کژاندیش حالا که این مقدماتِ بدیهی را دانستی بگو ببینم چرا تو در مسائلِ دینی ، بیمِ محرومیت دامنت را می گیرد ؟ عینی تا وقتی که پای مسائلِ دنیوی در میان است ، فعّل و چابکی ، ولی همینکه صحبت از هدایت دینی می شود می گویی : من از ازل از هدایتِ دینی محروم شده ام . بنابراین سعی و تلاش در این راه بیهوده است . [ مولانا این حالت را ( جبر عامهشرح ابیات 1463 و  1465 دفتر اوّل ) نامیده است =

یا ندیدی کاهلِ این بازارِ ما / در چه سودند انبیا و اولیا ؟


یا شاید علتِ سستی تو در راهِ هدایتِ دینی این باشد که هنوز ساکنان بازارِ معنویِ ما را ندیده ای و متوجه نشده ای که انبیاء و اولیاء چه سودهای کلانی در این بازار برده اند ؟ [ در مصراع اوّل « کاهل » به معنی تنبل و سست نیست بلکه در اصل ( که + اَهل ) است که با کاهل تجنیس خطی دارد ( شرح اسرار ، ص 229 ) خوارزمی گوید : ندیده ای که اهلِ تجارتِ آخرتچه سودها کرده اند و از مجاهدۀ این سودا چه سرمایه ها به وطنِ اصلی برده ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 620 ) ]

زین دکّان رفتن ، چه کانشان رو نمود ؟ / اندرین بازار چون بستند سود ؟


آنان ( انبیاء و اولیاء ) از ترک کردن دکّانِ دنیا به چه معدنِ سرشاری دست یافتند ؟ مسلماََ به کانِ ارزشمند الهی و کشفِ اسرارِ ربّانی دست یازیدند و در بازارِ الهی چه سودهایی به دست آوردند ؟ [ در ابیات زیر نوعِ این سود را نشان می دهد . تجارتِ با خدا تجارتِ پُر سود و منفعتی است چرا که سرای ناپایدار را با سرای پایدار معاوضه می کنی ]

آتش آن را رام چون خلخال شد / بحر ، آن را رام شد ، حَمّال شد


آتشِ قهّار به امرِ خدا برای حضرت ابراهیم (ع) مانندِ حلقۀ پا ، رام و مطیع شد و نیز دریا برای حضرتِ نوح (ع) و حضرت موسی (ع) رام شد و آن دو را بر پشتِ خود حمل کرد . [ اشاره است به آیه 69 سورۀ انبیا که توضیح آن در شرح بیت 790 دفتر اوّل آمده است . مصراع دوم اشاره است به آیه 42 سورۀ هود که ماجرای نجاتِ نوح و نوحیان را بیان می کند و توضیح آن در شرح بیت 1309 دفتر سوم آمده است و نیز آیاتی نظیر آیه 50 سورۀ بقره و آیه 138 سورۀ اعراف و آیه 90 سورۀ یونس اشاره دارد که ماجرای نجات موسی (ع) و موسویان را حکایت می کند . ]

آهن آن را ، رام شد ، چون موم شد / باد ، آن را ، بنده و محکوم شد


آهن برای حضرت داود (ع) رام شد و مانندِ موم ، نرم گشت و باد نیز برای حضرت سلیمان (ع) رام و مسخّر شد . مصراع اوّل اشاره است به آیه 10 و 11 سورۀ سبا که توضیح آن در شرح بیت 703 دفتر سوم آمده است و مصراع دوم اشاره است به آیه 81 سورۀ انبیا « و تندباد را در تسخیر سلیمان قرار دادیم که به فرمان او به سوی سرزمینی که آن را پُر برکت کرده بودیم حرکت می کرد و ما بر هر چیز داناییم » ]

قومِ دیگر سخت پنهان می روند / شهرۀ خلقانِ ظاهر کی شوند ؟


قوم دیگری هست که بسیار پنهان می زیند و تا آنجا که امکان داشته باشد خود را از انظار می پوشانند . با این وصف چگونه ممکن است که در میان مردم ، شهرتی بدست آرند ؟ [ این بیت و ابیات بعد مبتنی است بر حدیث « همانا خداوند ، دوست می دارد پرواپیشگان مستور را که اگر غایب شوند کسی در جستجوی ایشان برنیاید و اگر در جایی حاضر باشند کسی آنان را نشناسد . دلهاشان چراغِ هدایت است . آنان از هر جای تیره و تار برون شوند » ( احادیث مثنوی ، ص 91 ) نظیر این روایت در خطبۀ 101 نهج البلاغه آمده است . ]

در این بیت و ابیات بعد ، مولانا مجدداََ بحث اولیای مستور را پیش می کشد . توضیح اولیای مستور در شرح بیت 932 دفتر دوم آمده است .

این همه دارند و ، چشمِ هیچکس / بر نیفتد بر کیاشان یک نفس


اولیای مستور با همۀ شکوه و جلالِ روحی و کشف و کراماتی که دارند . چشمِ هیچکس حتی برای لحظه ای نمی تواند آنان را مشاهده کند .

هم کرامتشان هم ایشان در حرم / نامشان را نشنوند اَبدال هم


هم کراماتِ این بزرگان در حریم الهی پوشیده است و هم خودشان . اسم و رسمِ این اولیاء آنقدر پوشیده است که حتی ابدال هم آن را نشنیده اند تا چه رسد به عوام الناس . [ ابدال = شرح بیت 264 دفتر اوّل ]

یا نمی دانی کرم هایِ خدا / کو تو را می خوانَد آن سو که : بیا


یا کرامات و بخشش های الهی که تو را دائماََ به سوی جهان معنویت می خواند درک نمی کنی ؟ [ در آیه 25 سورۀ یونس آمده است « و خداوند ، شما را می خواند به سرای سلامتی ، و راه راست بنماید هر که را خواهد » ]

شش جهت عالم همه اکرامِ اوست / هر طرف که بنگری اِعلامِ اوست


شش طرفِ جهانِ هستی یعنی سراسرِ جهان ، نتیجۀ کرَمِ الهی است و این کرم در همۀ ذرّاتِ جهان تجلّی دارد یعنی هر موجودی ، مظهرِ یک یا چند اسم از اسماء الهی است و به هر سمت که نگاه کنی آگاهی و آگاه سازی او را خواهی دید . [ اِعلام = با همزۀ مکسور طبق قاعدۀ ابن عربی به معنی معلم و آگاه کننده است . با توجه به این نکته معنی مصراعِ دوم اینست : به هر سمت نگاه کنی ، عوامل و اسباب آگاه سازنده را خواهی دید / اَعلام = با همزۀ مفتوح ، جمع عَلَم به معنی نشانه ، پرچم ، کوه و غیره است . و در این صورت معنی مصراع دوم اینست : به هر سمت نگاه کنی ، آیات حق تعالی را خواهی دید . ]

چون کریمی گویدت ، آتش درآ / اندرآ زود و ، مگو : سوزد مرا


اگر شخصی بزرگوار به تو گفت : داخلِ آتش شو ، تو باید بیدرنگ به آتش درآیی و نگویی : آتش مرا می سوزاند . [ همینطور هر گاه اولیای خدا شما را به سوی آتش عشق و ریاضت فراخواندند . فوراََ اجابت کنید و از آن حذر نکنید و مگویید که وادیّ عشق ، وادی آتشین است و ما در آن می سوزیم . شیخ عطار می فرماید :

بعد از آن ، وادیّ عشق آمد پدید / غرقِ آتش شد کسی کآنجا رسید

چرا که عشقِ حقیقی ظاهراََ می سوزاند و به فنا می برد . امّا واقعاََ به گُلزارِ نعیم می برد و به بقا می رساند . « ظاهرش مرگ و به باطن زندگی است » حکایتی که در بخش بعد آمده در بیان همین نکته است . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه در بیان آنکه ایمان مقلّد ، خوف است و رجا

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟