شرح و تفسیر غزل شماره 93 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 93 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 93 دیوان سعدی شیرازی
1) یار من آن که لطف خداوند یار اوست / بیداد و داد و ردّ و قبول اختیار اوست
2) دریای عشق را به حقیقت کنار نیست / ور هست ، پیش اهل حقیقت کنار اوست
3) در عهد لیلی این همه مجنون نبوده اند / وِاین فتنه برنخاست که در روزگار اوست
4) صاحب دلی نماند در این فصل نوبهار / الّا که عاشق گل و مجروح خار اوست
5) دانی کدام خاک بر او رشک می بَرم ؟ / آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست
6) باور مکن که صورت او عقل من ببُرد / عقل من آن ببُرد که صورت نگار اوست
7) گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند / ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
8) اینم قبول بس که ببینم در آستان / تا نسبتم کنند که خدمتگزار اوست
9) بر جَور و بی مرادی و درویشی و هلاک / آن را که صبر نیست ، محبّت نه کار اوست
10) سعدی ، رضای دوست طلب کن نه خطّ خویش / عبد ، آن کند که رای خداوندگار اوست
یار من آن که لطف خداوند یار اوست / بیداد و داد و ردّ و قبول اختیار اوست
محبوب من کسی است که خداوند یار و نگه دار اوست . او مختار است که با من به دادگری رفتار کند ، یا ستمگری پیشه سازد . برانَد یا بپذیرد .
دریای عشق را به حقیقت کنار نیست / ور هست ، پیش اهل حقیقت کنار اوست
عشق مانند دریایی بی کران است ، چنانچه بتوان بر آن ساحلی تصوّر کرد ، این ساحل در نظر حقیقت بینان در کنار محبوب است . [ کنار = ساحل / اهل حقیقت = اهل معرفت ، عارفان ]
در عهد لیلی این همه مجنون نبوده اند / وِاین فتنه برنخاست که در روزگار اوست
در روزگار لیلی شیفته گانی که بدو عشق ورزند زیاد نبودند و چنین آشوبی که در روزگار یار ما بر پا شده ، در عهد لیلی وجود نداشته است . [ عهد = زمان ، روزگار / فتنه = آشوب و غوغا ]
_ لیلی و مجنون = لیلی ، دختر مهدی بن سعد یا مهدی بن ربیعه بود که مجنون بن قیس بن ملوّح عاشق او شد و در عشق او سر به بیابانها نهاد و در فراق معشوقه شعرها گفت و خاک ها بر سر ریخت . در ادب عرفانی فارسی ، لیلی مظهر عشق ربّانی و الوهیت و مجنون مظهر روحِ ناآرامِ بشری که بر اثر دردها و رنج ها ی جانکاه ، دیوانه شده و در صحرای جنون و دلدادگی سرگردان است و در جستجویِ وصالِ حق به وادی عشق درافتاده و می خواهد به مقامِ قربِ حضرتِ لایزال واصل شود اما بدین مقام نمی رسد ، مگر آن روزی که از قفسِ تن رها شود . از داستان عشقِ لیلی و مجنون شاید بیش از هر داستانِ عشقی دیگری در ادب فارسی سخن گفته شده است . ادب غنایی فارسی و ترکی مملوّ است از داستان این دو دلداده که سرآغاز آن تقریباََ از « لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی » است . این اثر بعدها موردِ توجه و تقلید شعرای متعدد قرار گرفته است . ( فرهنگ اساطیر )
صاحب دلی نماند در این فصل نوبهار / الّا که عاشق گل و مجروح خار اوست
در این دورۀ آغاز بهار هیچ عارفی یافت نمی شود که شیفتۀ گل روی محبوب و آزردۀ خار دوری او نباشد . [ صاحب دل = کنایه از بینا و آگاه ]
دانی کدام خاک بر او رشک می بَرم ؟ / آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست
آیا می دانی که به کدام خاک حسادت می ورزم ؟ آن خاک نیکبختی که یار بر آن گام می نهد و از روی آن عبور می کند . [ رشک = حسد / رهگذار = راه عبور ]
باور مکن که صورت او عقل من ببُرد / عقل من آن ببُرد که صورت نگار اوست
باور مکن که چهرۀ او دل از من ربوده و عقل مرا زایل کرده است . بلکه آن کسی که چنین صورتی را نقش کرد و آفرید ، عقل از من ربوده است . [ صورت نگار = نقاش و صورتگر ، کنایه از خداوند است ، در آیه 24 سورۀ حشر ، به مُصوّر بودن خداوند اشاره شده است . ]
گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند / ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
اگر کسانی به چهرۀ زیبای یار نظر می افکنند ، نظر و توجّه ما به توانایی کسی است که پرورندۀ اوست . [ منظر = نظرگاه ، چهره و رو / نظر = نگاه ]
اینم قبول بس که ببینم در آستان / تا نسبتم کنند که خدمتگزار اوست
برای پذیرفته شدنم همین کافی است که بر درگاه یار جان دهم تا مرا جزو خدمتگزاران او منظور نمایند . [ آستان = درگاه و پیشگاه / نسبت کردن = نسبت دادن ]
بر جَور و بی مرادی و درویشی و هلاک / آن را که صبر نیست ، محبّت نه کار اوست
کسی که بر ستم و ناکامی و فقر و نابودی در راه عشق شکیبا نباشد . عشق ورزی کار او نیست . [ درویشی = فقر و تنگدستی ]
سعدی ، رضای دوست طلب کن نه خطّ خویش / عبد ، آن کند که رای خداوندگار اوست
ای سعدی ، خشنودی دوست را آرزو کن نه لذّت جویی خود را . برای آن که بنده کاری را انجام می دهد که تدبیر صاحب اوست . [ رضا = رضایت و خشنودی / حظّ = نصیب و بهره / رای = خواست و تدبیر ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار