حکایت نظر کردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
حکایت نظر کردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن
پیامبر (ص) دسته ای از اسیران را که دست بسته می بُردند تبسّم کنان تماشا می کرد . اسیران آهسته با خود می گفتند : این دیگر چه پیامبری است که از اسارت ما شادمان می شود ؟ و چرا ما را می کشد ؟ و از این قبیل جملات می گفتند و به فعلِ مسلمانان اعتراض می کردند . حضرت رسول اکرم (ص) با عنایت الهی و علو غیبی سخنان آنان را شنید و به آنان خطاب کرد . تبسّمِ من تبسّمِ فاتحانه نیست بلکه خندۀ من بدین خاطر است که شما را از تاریکی گمراهی به سوی روشنایی هدایت می کشانم .
برخی از شارحان مثنوی چنین واقعه ای را مربوط به غزوۀ بدر می دانند در حالی که این حقیر هر چه در مأخذِ معتبر تاریخی نظیر سیرۀ ابن اسحاق ، سیرۀ ابن هشام ، تاریخ طبری و … تفحص کردم نیافتم . برخی نیز آن را با گفتگوی کعب بن اسد ( از سران یهود ) با قبیلۀ یهودی بنب قُریظه مناسب شمرده اند در حالی که موضوع آن گفتگو هیچ ارتباطی با این حکایت ندارد . محور گفتگوی طرفین بر این مبنا استوار بوده که آیا تسلیم محمد (ص) شویم و یا با او پیکار کنیم . این گفتگو در منابع معتبر تاریخی نظیر تاریخ طبری در ذیل غزوۀ بنی قُریظه نقل شده است .
***
شرح و تفسیر اشعار ” حکایت نظر کردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
شرح و تفسیر تماشای همراه باتبسّم پیامبر به اسیران
شرح و تفسیر تفسیر این خبر که مصطفی فرمود
شرح و تفسیر آگاه شدن پیغامبر از ظنِ ایشان