حکایت دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست روزی

حکایت دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست روزی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست روزی

یکی از صاحبدلان می گوید در عالم رویا گروهی از مشایخ را دیدم و از ایشان رزقِ حلال خواستم . آنان مرا به سوی جنگلی در نواحی کوهستانی هدایت کردند و من در آن ناحیه از میوه های شیرین ارتزاق می کردم . بر اثرِ خوردن آن میوه ها چشمه های حکمت و معرفت در قلبم جوشیدن گرفت و هر گاه آن معارف بر زبانم جاری می شد افهام و عقول از شنیدن آن معارفِ بدیع و بِکر واله و حیران می شدند . در این حالت بود که دیدم این کرامتِ الهی در میان خلق الله فاش شد و از افشای آن بیمِ فتنه می رفت . از اینرو از خداوند درخواست کردم که این کرامت را از من بگیرد و در عوض ذوقِ روحانی مرا افزون کند . و خداوند دعای مرا اجابت کرد و چنان ذوقی یافتم که پیشِ خود می گفتم بهشت نیز چیزی فراتر از این ذوقِ معنوی نیست . تا اینکه روزی در آن حوالی درویشی هیزم شکن را دیدم که خسته م کوفته پُشتۀ هیزمی را بر دوش می کشید . با خود گفتم من که غمِ روزی ندارم . پس بهتر است چند دیناری را که در ایّامِ پیشین بدست آورده و در گوشۀ جامه ام دوخته ام بدو دهم تا چند روزی از غمِ معاش آسوده خاطر شود . امّا غافل از آنکه آن درویش ، عارفی روشن بین بود و اندیشه ها و نیّاتِ باطنی افراد را می خواند . من در این فکر بودم که دیدم او زیرِ لب جملاتی نامهموم گفت که چیزی از آن سر در نیاوردم . در آن لحظه بود که آن درویشِ روشن بین با پُشتۀ هیزم به سوی من آمد و ناگهان برقِ هیبتِ او تمام وجودم را تکان داد . پشتۀ هیزم را جلوی پای من بر زمین نهاد و دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا ! هر چند تو اولیای خاصی داری که دعاشان مستجاب است . امّا به حقِ لطف و کرمت این پشتۀ هیزم را به طلا مبدّل کن . در این هنگام دیدم که پشتۀ هیزم به طلا تبدیل شد . من واقعاََ از حیرت و بهت میخکوب شده بودم . سپس آن درویش روشن بین دوباره از خدا استدعا کرد که این طلا را به پشتۀ هیزم مبدّل کند و بیدرنگ چنین شد و آن درویش هیزم را برداشت و شتابان به راه افتاد و به سوی شهر روان شد تا آن را بفروشد . خواستم دنبالِ او بروم و مسائلِ خود را از او سؤال کنم . امّا هیبتِ روحی او پاهایم را از رفتن باز نگه داشت .

استاد فروزانفر حکایتی نظیر حکاین فوق را از کشف المحجوب هُجویری نقل می کند ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 134 ) : حسن بصری رحمة الله روایت می کند که به عُبّادان ، سیاهی بود که در خرابه ها بودی . روزی من از بازار چیزی بخریدم و بدو بردم . مرا گفت : این چه چیز است ؟ گفتم : طعامی است که آورده ام ، بدانکه مگر تو بدان محتاجی . به دست اشارتی کرد و در من خندید . من سنگ و کلوخِ دیوارهای آن خرابه را جمله زر دیدم . از کردۀ خود تشویر خوردم و آنچه بُرده بودم بگذاشتم و خود بگریختم از هیبتِ او .

مولانا این حکایت را در تبیین بیت 677 بخش قبل آورده است و ضمن آن به چند نکته اشارت دارد . یکی وجودِ اولیای مستور ( = شرح بیت 932 دفتر دوم ) که به دفعات در مثنوی و دیگر آثار مولانا آمده است . دیگر کرامات اولیاء الله که از جملۀ آنها ، وقوف بر ضمیرِ آدمیان و تأثیر در پدیده های عالَم و تبدیل آنها به یکدیگر است .

حکما گویند معجزه و کرامت هر دو قوه ای است الهی که در نَفس پدید می آید و بر هیولایِ عالَم تأثیر می گذارد و صورتی را از مادّه محو می کند و صورتِ دیگری را جایگزین می کند . زیرا هیولا مطیعِ نفوس است . چنانکه در این حکایت دیدیم که آن عارفِ روشن بین با تکیه بر کرامت خود ، پُشتۀ هیزم را به پُشتۀ زر مبدّل کرد و دوباره به هیأتِ اولیّه خود بازآورد . [ هیولا = منظور از هیولا در حکمت قدیم مادّۀ اولیّه جهان است که متصوّر به صُوَر و متقلّب به احوال مختلف و اشکالِ گوناگون می گردد . ملاصدرا ثابت کرد که هیولا همان استعداد حدوث و قابلیّتِ تحوّل به اَشکالِ مختلف است . ]

***


شرح و تفسیر اشعار ” حکایت دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست روزی ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

شرح و تفسیر درخواست روزی حلال از جماعت مشایخ

شرح و تفسیر نیت کردن او که این زر بدهم بدان هیزم کش

شرح و تفسیر تحریض سلیمان مر رسولان را

شرح و تفسیر سبب هجرت ابراهیم ادهم و ترک ملکِ خراسان

شرح و تفسیر تشنه ای که از سرِ جوزبُن جوز می ریخت در آب

شرح و تفسیر تهدید فرستادن سلیمان سوی بلقیس

شرح و تفسیر گفتن سلیمان به بلقیس که مرا جهد است در ایمان تو

شرح و تفسیر باقی قصه ابراهیم ادهم

شرح و تفسیر باقی قصه اهل سبا و نصیحت و ارشاد سلیمان

شرح و تفسیر آزاد شدن بلقیس از مُلک

شرح و تفسیر چاره کردن سلیمان در احضار تخت بلقیس از سبا

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟