جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد

جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 3553 تا 3562

نام حکایت : حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد

بخش : 6 از 14 ( جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد

در دوران گذشته امیری بود میگسار . شبی ناگهان بر او مهمان سر رسید . امیر به غلامش گفت : کوزه ای بردار و نزدِ فلان عیسوی برو و شرابی ناب بخر و به اینجا بیاور . غلام شتابان رفت شراب را خرید و به سوی خانۀ امیر بازگشت . در راه زاهدی به غلام برخورد کرد و به او ظنین شد . گفت : ای غلام در کوزه چه داری ؟ غلام گفت : شرابی خریده ام و برای فلان امیر می برم . زاهد گفت : مگر مردِ خدا شراب هم می خورد ؟ پس سنگی برداشت و بر کوزه زد و شراب بر زمین ریخت و غلام ترسان و دست خالی به خانۀ امیر دوید . امیر با تعجب …

متن کامل ” حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد

ابیات 3553 الی 3562

3553) میر گفت : او کیست کو سنگی زند / بر سبویِ ما ؟ سبو را بشکند ؟

3554) چون گذر سازد ز کویم شیرِ نَر / ترس ترسان بگذرد با صد حَذَر

3555) بندۀ ما را چرا آزرد دل ؟ / کرد ما را پیشِ مهمانان خَجل

3556) شربتی که بَه ز خونِ اوست ، ریخت / این زمان همچون زنان از ما گریخت

3557) لیک جان از دستِ من او کی بَرَد ؟ / گیر همچون مرغ بالا بَر پَرَد

3558) تیرِ قهرِ خویش بر پَرّش زنم / پَرّ و بالِ مُرده ریگش برکنَم

3559) گر رود در سنگِ سخت ، از کوششم / از دلِ سنگش کنون بیرون کشَم

3560) من بِرانم بر تنِ او ضربتی / که بُوَد قوّادکان را عبرتی

3561) با همه سالوس با ما نیز هم / دادِ او و صد چو او این دَم دهم

3562) خشمِ خونخوارش شده بُد سرکشی / از دهانش می برآمد آتشی

شرح و تفسیر جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد

میر گفت : او کیست کو سنگی زند / بر سبویِ ما ؟ سبو را بشکند ؟


امیر به جمع شفاعت کننده گفت : آن زاهد کیست که سنگی بر کوزۀ شراب ما بزند . و آن را بشکند ؟

چون گذر سازد ز کویم شیرِ نَر / ترس ترسان بگذرد با صد حَذَر


اگر شیرِ نَر از محلّۀ ما عبور کند با ترس و احتیاط فراوان می گذرد .

بندۀ ما را چرا آزرد دل ؟ / کرد ما را پیشِ مهمانان خَجل


چرا زاهد غلامِ ما را آزرده خاطر کرد و ما را نزدِ مهمانانمان شرمگین ساخت ؟

شربتی که بَه ز خونِ اوست ، ریخت / این زمان همچون زنان از ما گریخت


شرابی را که از خون او (زاهد) بهتر است زد و بر زمین ریخت و اکنون مانند زنان از دست ما گریخته است .

لیک جان از دستِ من او کی بَرَد ؟ / گیر همچون مرغ بالا بَر پَرَد


اما کی ممکن است که از دستم جان بدر بَرَد ؟ اگر فرضاََ او مانند پرنده به اوج آسمان پرواز کند . [ ادامه معنا در بیت بعد ]

تیرِ قهرِ خویش بر پَرّش زنم / پَرّ و بالِ مُرده ریگش برکنَم


تیرِ قهرِ خود را بر بال و پَر او فرود آورم . و بال و پَر حقیرش را می کنَم . [ مُرده ریگ = چیزهایی که از مرده باقی می ماند که به عربی میراث گویند . و به معنی زبون و سقط و کم بها نیز آمده است ]

گر رود در سنگِ سخت ، از کوششم / از دلِ سنگش کنون بیرون کشَم


اگر فرضاََ از خطر سعی و کوشش فراوانم به درون سنگ خارا رود . همین الآن از دل سنگ بیرونش می آورم .

من بِرانم بر تنِ او ضربتی / که بُوَد قوّادکان را عبرتی


چنان ضرب شستی به او نشان دهم که مایۀ عبرت همۀ دَیّوثانِ حقیر باشد . [ قوّادکان = دَیّوثان حقیر و فرومایه ]

با همه سالوس با ما نیز هم / دادِ او و صد چو او این دَم دهم


یا همه حقه بازی ، با ما هم بله ؟ مزد او و صد نفر مثل او را کفِ دستشان می گذارم .

خشمِ خونخوارش شده بُد سرکشی / از دهانش می برآمد آتشی


خشمِ کُشندۀ امیر ، خروشیده بود و از دهانش آتش می بارید .

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه جواب گفتن امیر به شفیعان و همسایگان زاهد

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟