باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی

باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2317 تا 2325

نام حکایت : حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

بخش : 5 از 5 ( باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند

نصوح مردی بود با هیأت و قیافۀ زنانه . او در حمام های نسوان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلّاکی می کرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود . او سالیانِ متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می کرد و هم ارضای شهوت . گر چه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت او را به کام خود اندر می ساخت . روزی نصوح برای رهایی از این فعلِ قبیح نزدِ عارفی ربّانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن . آن عارف که مردی روشن بین بود . بی آنکه خواستۀ او را بپرسد به فراست دریافت که مشکل او چیست . به عبارت دیگر ضمیر او را خواند ولی چیزی به رویش نیاورد . فقط تبسّمی کرد و …

متن کامل ” حکایت توبۀ نصوح که هر که کرد هرگز از آن گناه یاد نکند را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی

ابیات 2317 الی 2325

2317) بعد از آن آمد کسی کز مرحمت / دخترِ سلطانِ ما می خواندت

2318) دخترِ شاهت همی خوانَد ، بیا / تا سَرَش شویی کنون ، ای پارسا

2319) جز تو دلّاکی نمی خواهد دلش / که بمالد یا بشوید با گِلش

2320) گفت رَو رَو ، دستِ من بیکار شد / وین نَصوحِ تو کنون بیمار شد

2321) رَو ، کسی دیگر بجو اِشتاب و تفت / که مرا وَالله دست از کار رفت

2322) با دلِ خود گفت : کز حد رفت جُرم / از دلِ من کی رود آن ترس و گُرم ؟

2323) من بمردم یک ره و ، باز آمدم / من چشیدم تلخی مرگ و عدم

2324) توبه یی کردم حقیقت با خدا / نشکنم تا جان شدن از تن جدا

2325) بعدِ آن مِحنت که را بارِ دگر / پا رود سویِ خطر ؟ اِلّا که خر

شرح و تفسیر باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی

بعد از آن آمد کسی کز مرحمت / دخترِ سلطانِ ما می خواندت


بعد از آن واقعه فرستاده ای از طرف دختر شاه آمد و گفت : دختر پادشاه ما از روی لطف و مرحمت تو را مجدداََ نزدِ تو فراخوانده است .

دخترِ شاهت همی خوانَد ، بیا / تا سَرَش شویی کنون ، ای پارسا


دختر شاه تو را نزدِ خوانده و می گوید : ای پاگدامن بیا تا سرش را بشویی .

جز تو دلّاکی نمی خواهد دلش / که بمالد یا بشوید با گِلش


دختر شاه بجز تو دلّاکِ دیگری نمی خواهد که او را مشت و مال دهد و یا سرش را با گِلِ سرشویی بشوید .

گفت رَو رَو ، دستِ من بیکار شد / وین نَصوحِ تو کنون بیمار شد


نصوح به آن فرستاده گفت : برو ، برو که دستِ من از کار افتاده است و اکنون نصوحِ تو بیمار شده است .

رَو ، کسی دیگر بجو اِشتاب و تفت / که مرا وَالله دست از کار رفت


برو با شتاب و عجله کسی دیگر را طلب کن زیرا به خدا قسم که دستم از کار افتاده است . [ تفت = شتاب ، شتابان ]

با دلِ خود گفت : کز حد رفت جُرم / از دلِ من کی رود آن ترس و گُرم ؟


نصوح در دل گفت که گناهِ من از حد گذشته است . آن بیم و اندوه کی ممکن است از دلِ من بیرون رود . [ گُرم = اندوه ، دلتنگی ]

من بمردم یک ره و ، باز آمدم / من چشیدم تلخی مرگ و عدم


من یک بار مُردم و زنده شدم . من طعمِ تلخ مرگ و نیستی را چشیدم .

توبه یی کردم حقیقت با خدا / نشکنم تا جان شدن از تن جدا


من نزدِ خداوند توبه ای راستین کرده ام و تا وقتِ مرگ ، آن توبه را نخواهم شکست .

بعدِ آن مِحنت که را بارِ دگر / پا رود سویِ خطر ؟ اِلّا که خر


بعد از تحملِ آن همه رنج و محنت چه کسی بجز الاغ به سوی آن امرِ خطرناک می رود ؟ یعنی کسی که دیدۀ عبرت بین داشته باشد دیگر گِردِ آن جُرم و جریرت نگردد . مگر کسی که مغزش مغزِ خر باشد .

شرح و تفسیر

 بخش قبل                     حکایت بعد                    بخش بعد

دکلمه باز خواندن شه زاده نَصوح را از بهرِ دلّاکی

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟