خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2326 تا 2338
نام حکایت : حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
بخش : 1 از 13 ( خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد )
خلاصه حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند
گازُری خَری نحیف و لاغر داشت که کمرش در زیرِ سنگینی بار زخمی شده بود . و در آن وادی چیزی جز آب پیدا نمی شد که بخورد . و اتفاقاََ در آن حوالی بیشه ای قرار داشت و در آن شیری زندگی می کرد . روزی میان آن شیر و فیلی نیرومند جنگی رُخ داد و شیر در اثنای این جنگ مجروح شد و زآن پس از شکار جانوران فروماند . چون گرسنگی بر او غالب شد به روباهی امر کرد که به حومۀ بیشه برود و در صورتی که خری را دید او را با حیله نزدِ او آورد تا به اصطلاح دلی از عزا درآورد . روباه به شیر گفت : شاها ، خیالت راحتِ راحت باشد که حیله گری کارِ اصلی من است . روباه این را گفت و …
متن کامل ” حکایت کسی که توبه کند و پشیمان شود و باز فراموش کند “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد
ابیات 2326 الی 2338
2326) گازری بود و مر او را یک خری / پشت ریش ، اِشکم تهی و لاغری
2327) در میانِ سنگلاخِ بی گیاه / روز تا شب بی نوا و بی پناه
2328) بهرِ خوردن جز که آب آنجا نبود / روز و شب بُد خر در آن کور و کبود
2329) آن حوالی نَیِستان و بیشه بود / شیر بود آنجا ، که صیدش پیشه بود
2330) شیر را با پیلِ نَر جنگ اوفتاد / خسته شد آن شیر و ماند از اِصطیاد
2331) مدّتی واماند ز آن ضعف از شکار / بی نوا ماندند دَد از چاشت خوار
2332) زآنکه باقی خوارِ شیر ایشان بُدند / شیر چون رنجور شد ، تنگ آمدند
2333) شیر یک روباه را فرمود : رَو / مر خری را بهرِ من صیّاد شو
2334) گر خری یابی به گِردِ مرغزار / رَو فسونش خوان ، فریبانَش ، بیار
2335) چون بیابم قوّتی از گوشتِ خر / پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر
2336) اندکی من می خورم ، باقی شما / من سبب باشم شما را در نوا
2337) یا خری ، یا گاو ، بهرِ من بجوی / ز آن فسون هایی که می دانی ، بگوی
2338) از فسون و از سخن هایِ خوشش / از سَرش بیرون کن و ، اینجا کشش
شرح و تفسیر خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد
گازری بود و مر او را یک خری / پشت ریش ، اِشکم تهی و لاغری
یک نفر رختشوی ، خری لاغر و شکم خالی داشت و کمرِ آن حیوان نیز زخمی شده بود . [ گازر = رختشو / ریش = زخم ]
در میانِ سنگلاخِ بی گیاه / روز تا شب بی نوا و بی پناه
آن زبان بسته روز تا شب در میانِ سنگلاخِ بی علف ، بیچاره و بی پناه به سر می برد .
بهرِ خوردن جز که آب آنجا نبود / روز و شب بُد خر در آن کور و کبود
در آن وادی بجز آب ، چیز دیگری برای خوردن یافت نمی شد و آن خر ، شب و روز در آن محل به صورت خوار و زبون سر می کرد .
آن حوالی نَیِستان و بیشه بود / شیر بود آنجا ، که صیدش پیشه بود
در آن نزدیکی ها نیزار و بیشه ای قرار داشت و در آن شیری زندگی می کرد که کارش شکارِ حیوانات بود .
شیر را با پیلِ نَر جنگ اوفتاد / خسته شد آن شیر و ماند از اِصطیاد
روزی میان آن شیر و فیلی نَر جنگی بر پا شد و شیر در اثنای این جنگ زخمی شد و زآن پس از شکارِ جانوران عاجز ماند . [ اِصطیاد = شکار کردن ]
مدّتی واماند ز آن ضعف از شکار / بی نوا ماندند دَد از چاشت خوار
شیر به سببِ ضعفی که پیدا کرده بود مدّتی نتوانست شکار کند . و جانوران درنده نیز از غذا محروم ماندند . ( دَد = جانور درنده ) [ وقتی شیر صیدی می گیرد تا حدِّ سیر شدن از آن می خورد و بازماندۀ لاشۀ صید نصیب جانوران وحشی دیگر نظیر کرکس ، کفتار ، روباه و … می شود . ]
زآنکه باقی خوارِ شیر ایشان بُدند / شیر چون رنجور شد ، تنگ آمدند
زیرا آن جانوران ، باقی ماندۀ طُعمۀ شیر را می خوردند و چون شیر ناتوان شد آنها نیز دچارِ مضیقۀ غذایی شدند .
شیر یک روباه را فرمود : رَو / مر خری را بهرِ من صیّاد شو
تا اینکه روزی شیر به روباهی امر کرد که برو برای من خری شکار کن .
گر خری یابی به گِردِ مرغزار / رَو فسونش خوان ، فریبانَش ، بیار
اگر خری در حوالی چمنزار دیدی . نیرنگی بکار گیر و فریبش بده و به حضور ما بیاورش . [ فریبانَش = او را فریب بده ]
چون بیابم قوّتی از گوشتِ خر / پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر
اگر از خوردن گوشت خر نیرویی بگیرم . زآن پس به شکارهای دیگر می پردازم .
اندکی من می خورم ، باقی شما / من سبب باشم شما را در نوا
من مقدارِ کمی از گوشتِ خر می خورم و بقیه را نیز شما می خورید و من باعث ارتزاق شما می شوم .
یا خری ، یا گاو ، بهرِ من بجوی / ز آن فسون هایی که می دانی ، بگوی
ای روباه برو با آن حیله هایی که بلدی برای من یا یک خر بیاور و یا یک گاو .
از فسون و از سخن هایِ خوشش / از سَرش بیرون کن و ، اینجا کشش
با حیله ها و سخنان جذّاب و دلنشین ، عقل از سرش بیرون کن و بدینجا کشانش .
دکلمه خری که فریب روباه را خورد و اسیر شیر شد
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات