شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی
شاعر : جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای از تو خندان باغ ها
2) ای بادهای خوش نَفَس ، عُشّاق را فریادرس / ای پاک تر از جان و جا ، آخِر کجا بودی ؟ کجا ؟
3) ای فتنۀ روم و حَبَش ، حیران شدم کاین بویِ خَوش / پیراهن یوسف بُوَد ، یا خود روان مصطفی ؟
4) ای جویبارِ راستی ، از جویِ یارِ ماستی / بر سینه ها سیناستی ، بر جان هایی جان فزا
5) ای قیل و ای قالِ تو خوش ، و ای جمله اَشکالِ تو خوش / ماهِ تو خوش ، سالِ تو خوش ، ای سال و مَه ، چاکر تو را
ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای از تو خندان باغ ها
ای بهارِ نو رسیده ، آیا از معشوق ما خبر داری ؟ ای که چمنزار از لطافت تو بارور شده ، و بوستان ها به واسطۀ تو شکوفا و سرسبز شده اند . [ مولانا در اینجا از بهار طبیعت ، نقبی می زند به حضرت معشوق ، همان سان که بهار ، طبیعت را حیات می بخشد ، معشوق ازل و ابد نیز طبیعت دل و جان را شکوفا می کند . چمن و باغ در اینجا بر کُلِّ موجودات و کائنات دلالت دارد . یعنی همۀ موجودات فیض وجود و بقا و رشد و کمال را از حضرت معشوق می گیرند . نیز همۀ سالکان باروریِ معنوی و شکوفایی روحانی را از آن یار حقیقی دریافت می کنند . ]
نوبها = بهار نو رسیده / آبستن شدن چمن = بارور شدن گیاهان و گلزاران / باغ خندان = باغ سرسبز و پُر شکوفه ]
ای بادهای خوش نَفَس ، عُشّاق را فریادرس / ای پاک تر از جان و جا ، آخِر کجا بودی ؟ کجا ؟
ای بادهایی که دَمی خوشبو و حیات انگیز دارید . برسید به دادِ این عاشقان . و ای معشوقی که حتّی از روح نیز لطیف تری و از مکان و زمان منزّهی . آخر بگو بدانم کجایی ؟ کجا ؟
بادهای خوش نفس = بادهای بهاری شهر سرسبز قونیه با آن کوچه باغ های باصفا و دشت های پوشیده از سبزه های مخملین . امّا به نحو تأویل ، نفحات ربّانی است . زیرا به نظر مولانا هر محسوسی در طبیعت به نامحسوسی در ماوراء طبیعت بازمی گردد . در دفتر اوّل مثنوی ، بیت 2035 فرماید :
غیب را ابریّ و آبی دیگر است / آسمان و آفتابی دیگر است
ای فتنۀ روم و حَبَش ، حیران شدم کاین بویِ خَوش / پیراهن یوسف بُوَد ، یا خود روان مصطفی ؟
ای معشوقی که همۀ خلایق را با همۀ تفاوت هایی که دارند شیفته و مفتون خود کرده ای . از این نفحات تو حیران و سرمست شدم . نمی دانم این نفحات حیات بخش و بوی دلاویز از پیراهن یوسف (ع) است یا روح پُر فتوح پیامبر (ص) .
فتنۀ روم و حَبَش = از نمادهای مثنوی و دیوان غزلیات است . روم یا رومیان مردمی سفید پوست اند و حَبَش (زنگیان) مردمی سیاه پوست اند . لیکن در این بیت مراد پدیده های متضاد در جهان هستی . امّا سایر مصادیق این دو نماد : «روم» بر شادی ، جهان عقل ، رخ معشوق و انسان های نیک نفس دلالت دارد . و «حبش» بر غم ، جهان طبع ، گیسوان سیاه معشوق و افراد بدکردار دلالت دارد .
بوی خوش = نفحات ربّانی .
پیراهن یوسف = به گفتۀ مفسران فاصلۀ مصر (محل اقامت یوسف) تا کنعان (فلسطین ، محل اقامت یعقوب) هشتاد فرسنگ بوده است (مجمع البیان ، ج 5 ، ص 262) . همینکه کاروان پسران یعقوب همراه پیراهن یوسف از مصر به سوی کنعان حرکت کرد . یعقوب در کنعان از طریق شامۀ باطنی ، بوی آن را شمید و به اطرافیان خود گفت : بوی پیراهن یوسف به مشامم می رسد . و چون کاروان به کنعان رسید و پیراهن یوسف را بر چهرۀ یعقوب افکندند . بی درنگ بینا شد و کوری ناشی از از غم فراق یوسف از میان رفت . در سوره یوسف ، آیه 96 آمده است « پس آن گاه که مژده ور آمد ، آن پیراهن را بر چهرۀ یعقوب افکند و بی درنگ بینایی اش از سر گرفته شد … » .
روان مصطفی = روح بلند مرتبۀ حضرت ختمی مرتبت (ص) که همۀ بیماری های اخلاقی و روانی را درمان می کند و بینش و بصیرت می دهد .
ای جویبارِ راستی ، از جویِ یارِ ماستی / بر سینه ها سیناستی ، بر جان هایی جان فزا
ای که صدق تو همچون جویبار زلال ، جاری و بر دوام است . بدان که همۀ زیبایی ها و کمالات تو از حضرت معشوق سرچشمه گرفته است . پس هر چه در جهان ، زیبایی و کمال دیده می شود انعکاسی است از آن جمیل مطلق . تویی که سبب می شوی سینۀ افراد مستعد همچون کوه سینا محل اشراقات ربّانی گردد و تویی که جان مستعدّان سلوک را در این وادی تقویت می کنی .
جویبار راستی = اگر شمس تبریزی بگیریم بیراه نرفته ایم . چرا که شمس در نگاه مولانا مظهر حق و آینۀ تمام نمای او بوده است و لذا همو سالکان و اولیای مستعد را تحت تربیت معنوی خود قرار می داد و درونشان را به سوی واردات غیبی و اشراقات ربّانی گشوده می داشت . خود می گوید : « مرا در این عالم با عوام هیچ کاری نیست ، برای ایشان نیامده ام . این کسانی که رهنمای عالم اند به حق ، انگشت بر رگ ایشان می نهم (مقالات شمس ، نسخۀ احمد خوشنویس ، ص 25 و نسخۀ محمدعلی موحّد ، بخش اول ، ص 82 ) .
سیناء = سیناء کوهی است در شبه جزیره سیناء میان دریای مدیترانه در شمال شرقی مصر و کانال سوئز در غرب این صحرا و خلیج عقبه در شرق آن . این همان کوهی است که حق تعالی برای نخستین بار موسی (ع) را مورد خطاب قرار داد .
بر سینه ها سیناستی = تویی که با تربیت های معنوی خود سینه های مستعدّان سیر و سلوک را همچون کوه طور محلّ اشراقات الهی می کنی .
ای قیل و ای قالِ تو خوش ، و ای جمله اَشکالِ تو خوش / ماهِ تو خوش ، سالِ تو خوش ، ای سال و مَه ، چاکر تو را
ای معشوقی که قیل و قالت نیز دلنشین است و جمیع تجلّیاتت زیباست . ماه تو زیباست ، سال تو زیباست . یعنی همۀ زمان هایی که مقرر فرموده ای زیباست . چرا که از جمیل ، جز جمیل در ظهور نمی آید . ای آن کسی که همۀ زمان ها ، غلام حلقه به گوش توست . یعنی تویی متصرّف در زمان ها و در عین حال منزّه از آن .
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
غزلیات مولانا ثبت لحظه های سُکر و بی خویشی های اوست .
من خَمُش کردم و در جوی تو افکندم خویش / که ز جوی تو بُوَد رونقِ شعرِ ترِ من
به گفتۀ یکی از اقدامِ تذکره ها : « اکثر کلمات مولانا در حالت سُکر در بیان آمده است » ( زندگی نامه مولانا ، سپهسالار ، ص 46 ) . این غزلیات از حیث موسیقیایی و اُرکستراسیونِ واژگان در سراسر تاریخ ادبیات ایران ، همتا ندارد و گویی رقص و سماع مولانا و یارانش با تمام شور و شکوه در غزلیات او تابش یافته است . در این غزلیات معنی چنان بر لفظ ، پیشی گرفته که گاه بی هیچ حذری مرزهای سنّتی و کلیشه ای غزل را درمی نوردد و قواعد کهنه عروض و قافیه را در هم می ریزد و نوآوری می کند …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان غزلیات شمس تبریزی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح دیوان شمس تبریزی از مولانا جلال الدین محمد بلخی – جلد اوّل – نوشته کریم زمانی