رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد

رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 3495 تا 3506

نام حکایت : حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد

بخش : 3 از 14 ( رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد

در دوران گذشته امیری بود میگسار . شبی ناگهان بر او مهمان سر رسید . امیر به غلامش گفت : کوزه ای بردار و نزدِ فلان عیسوی برو و شرابی ناب بخر و به اینجا بیاور . غلام شتابان رفت شراب را خرید و به سوی خانۀ امیر بازگشت . در راه زاهدی به غلام برخورد کرد و به او ظنین شد . گفت : ای غلام در کوزه چه داری ؟ غلام گفت : شرابی خریده ام و برای فلان امیر می برم . زاهد گفت : مگر مردِ خدا شراب هم می خورد ؟ پس سنگی برداشت و بر کوزه زد و شراب بر زمین ریخت و غلام ترسان و دست خالی به خانۀ امیر دوید . امیر با تعجب …

متن کامل ” حکایت آن امیر که به غلام گفت مَی بیآر رفت و سبوی مَی آورد را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد

ابیات 3495 الی 3506

3495) میر چون آتش شد و برجَست راست / گفت : بنما خانۀ زاهد کجاست ؟

3496) تا بدین گُرزِ گران کوبم سرش / آن سرِ بی دانشِ مادرغَرَش

3497) او چه داند امرِ معروف از سگی / طالبِ معروفی است و شُهرگی

3498) تا بدین سالوس خود را جا کند / تا به چیزی خویشتن پیدا کند

3499) کو ندارد خود هنر اِلّا همان / که تسلّس می کند با این و آن

3500) او اگر دیوانه است و فتنه کاو / دارویِ دیوانه باشد کیرِ گاو

3501) تا که شیطان از سرش بیرون رود / بی لتِ خربندگان ، خر چون رود ؟

3502) میر بیرون جَست ، دَبّوسی به دست / نیم شب آمد به زاهد نیم مست

3503) خواست کُشتن مردِ زاهد را ز خَشم / مردِ زاهد گشت پنهان زیرِ پَشم

3504) مردِ زاهد می شنید از میر ، آن / زیرِ پشمِ آن رَسَن تابان نهان

3505) گفت : در رُو گفتنِ زشتیِّ مرد / آینه تاند ، که رُو را سخت کرد

3506) روی باید آینه وار آهنین / تات گوید : رویِ زشتِ خود ببین

شرح و تفسیر رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد

میر چون آتش شد و برجَست راست / گفت : بنما خانۀ زاهد کجاست ؟


امیر از شدّت غضب یکپارچه آتش شد از جا پرید و به غلام گفت : بگو ببینم خانۀ آن زاهد کجاست ؟

تا بدین گُرزِ گران کوبم سرش / آن سرِ بی دانشِ مادرغَرَش


تا با این گُرزِ سنگین بر سرش بکوبم . همان سرِ بی معرفت مادر فلانش را . [ غَر = فاحشه ، قحبه ]

او چه داند امرِ معروف از سگی / طالبِ معروفی است و شُهرگی


آن زاهد چه می داند امر به معروف یعنی چه . بلکه او به سببِ خبائثِ درونی ، خواهان آوازه و شهرت است .

تا بدین سالوس خود را جا کند / تا به چیزی خویشتن پیدا کند


زاهد می خواهد با این حیله خود را مقبولِ همگان سازد . و بدین وسیله انگشت نمای خاص و عام شود . [ ضرب المثل عرب می گوید « مخالفت کن تا مشهور شوی » شاید آن زاهد به این قاعده پایبند بوده است . ]

کو ندارد خود هنر اِلّا همان / که تسلّس می کند با این و آن


زیرا او هنری جز این کار ندارد که با این و آن مکر ورزد . [ تسلُّس = سالوسی و مکّاری ]

او اگر دیوانه است و فتنه کاو / دارویِ دیوانه باشد کیرِ گاو


اگر او (زاهد) دیوانه و فتنه جوست . داروی دیوانگی تازیانه است . ( فتنه کاو = فتنه جو ) [ آلت تناسلی گاو در مصراع دوم کنایه از تازیانه است . بحرالعلوم می گوید : در ماوراء النهر آلتِ تناسلی گاو را خشک می کردند و مجرم را با آن تعزیر می کردند ( مثنوی مولوی معنوی ، ج 6 ، ص 298 ) . این بیت از نظر تاریخ طب می گوید : که در ادوار پیشین علاج دیوانگان را ضرب و شتم می دانستند . زیرا عقیده داشتند که جنون ناشی از حُلولِ اَجنّه و پریان در کالبد بیمار است . پس باید بیمار را آنقدر مضروب ساخت تا ارواح خبیثه از تن او خارج شوند . ]

تا که شیطان از سرش بیرون رود / بی لتِ خربندگان ، خر چون رود ؟


تا بر اثر ضربات تازیانه شیطان از کالبدش بیرون آید . مثلاََ تا خر از دستِ خرکچی ها کتک نخورد چگونه هموار راه می رود ؟ [ لَت = سیلی ، در اینجا یعنی کتک / خَربنده = خرکچی ، مهتر خر ، آنکه خر را کرایه می دهد ]

میر بیرون جَست ، دَبّوسی به دست / نیم شب آمد به زاهد نیم مست


امیر گُرزی به دست گرفت و از خانه بیرون پرید . و نیمه های شب بود که با حالی نیمه مست به درِ خانۀ زاهد رسید . [ دَبّوس = گُرز آهنین ، چوبدستی ستبر ]

خواست کُشتن مردِ زاهد را ز خَشم / مردِ زاهد گشت پنهان زیرِ پَشم


امیر خواست از شدّت عصبانیت مرد زاهد را بکشد . ولی زاهد چون از قصد امیر اطلاع داشت . خود را زیر پُشته ای از پَشم پنهان کرد .

مردِ زاهد می شنید از میر ، آن / زیرِ پشمِ آن رَسَن تابان نهان


مرد زاهد در حالی که خود را زیر پشمِ ریسمان بافان پنهان کرده بود سخنان امیر را می شنید .

گفت : در رُو گفتنِ زشتیِّ مرد / آینه تاند ، که رُو را سخت کرد


زاهد با خو گفت : آینه می تواند عیب شخص را جلو او بگوید . زیرا که آینه روی خود را سفت و سخت کرده است . [ آینه ها را در قدیم از لوح های آهنین می ساختند . بدین ترتیب که موادِ جلا دهنده را آنقدر روی آن می مالیدند که صاف و درخشان شود و به صورت آینه درآید . نکته این بیت اینست : برای اظهار حق باید هم استوار بود و هم قلبی زدوده از زنگار نفسانیات داشت و اِلّا آدمی حق گو نمی شود . ]

روی باید آینه وار آهنین / تات گوید : رویِ زشتِ خود ببین


باید مانندِ آینه رویی آهنین داشته باشی تا به تو بگوید : صورت زشت خود را تماشا کن .

منظور دوبیت فوق : زاهد پیش خود گفت که من نمی توانم عیب امیر را در مقابل او بگویم . بر عکسِ آینه که عیب هر کس را علناََ به او نشان می دهد . پس من همچون آینه نقادِ در حضور نیستم از اینرو خود را زیر پشته های پشم پنهان کرده ام . حکایت بعد که در بخش بعدی آمده در بسط همین مطلب است .

شرح و تفسیر بخش قبل                          شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه رفتن امیر خشم آلود برای گوشمالی دادن زاهد

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟