درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 3641 تا 3658
نام حکایت : پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد
بخش : 1 از 6 ( درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد )
خلاصه حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد
مردی حکیم با زبان رمز و استعاره به دوستان خود می گوید : در هندوستان درختی هست که هر کس از میوۀ آن بخورد ، نه پیر شود و نه بمیرد . این مطلب به گوشِ پادشاهی می رسد و سخت شیفتۀ آن درخت می شود . از اینرو قاصدی می فرستد تا به هر صورتی که هست آن درخت را پیدا کند . قاصد ، سال ها در سرزمینِ هندوستان می گردد و جستجو می کند ولی اثری از آن درخت نمی یابد . حتی موردِ تمسخر و ریشخند بسیاری از مردم نیز قرار می گیرد . سرانجام از یافتن آن نومید می شود و …
متن کامل « حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
متن کامل اشعار درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد
ابیات 3641 الی 3658
3641) گفت دانایی برایِ داستان / که درختی هست در هندوستان
3642) هر کسی کز میوۀ او خورد و بُرد / نَه شود او پیر ، نَه هرگز بمُرد
3643) پادشاهی این شنید از صادقی / بر درخت و میوه اش شد عاشقی
3644) قاصدی دانا ز دیوانِ ادب / سویِ هندوستان روان کرد از طلب
3645) سال ها می گشت آن قاصد از او / گِردِ هندوستان برای جُست و جُو
3646) شهر ، شهر از بهرِ این مطلوب گشت / نه جزیره ماند و ، نه کوه و ، نه دشت
3647) هر که را پرسید ، کردش ریشخند / کین که جوید جز مگر مجنونِ بَد ؟
3648) بس کسان صَفع اش زدند اندر مزاح / بس کسان گفتند : ای صاحب فَلاح
3649) جُست و جوی چون تو زیرک سینه صاف / کی تهی باشد ؟ کجا باشد گزاف ؟
3650) وین مراعاتش یکی صَفعی دگر / وین ، ز صَفعِ آشکارا سخت تر
3651) می ستودندش به تَسخُر کِای بزرگ / در فلان جایی درختی بس ستُرگ
3652) در فلان بیشه ، درختی هست سبز / بس بلند و پهن و هر شاخیش گَبز
3653) قاصدِ شَه بسته در جُستن کمر / می شنید از هر کسی نوعی خبر
3654) پس سیاحت کرد آنجا سال ها / می فرستادش شهنشه مال ها
3655) چون بسی دید اندر آن غربت تَعب / عاجز آمد آخِرالامر از طلب
3656) هیچ از مقصود ، اثر پیدا نشد / ز آن غَرَض غیرِ خبر پیدا نشد
3657) رشتۀ اومیدِ او بُگسسته شد / جُستۀ او عاقبت ناجُسته شد
3658) کرد عزمِ بازگشتن سویِ شاه / اشک می بارید و می بُرّید راه
شرح و تفسیر درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد
گفت دانایی برایِ داستان / که درختی هست در هندوستان
یکی از دانایان به طریق داستان گفت : درختی در هندوستان وجود دارد .
هر کسی کز میوۀ او خورد و بُرد / نَه شود او پیر ، نَه هرگز بمُرد
هر کی از میوۀ آن درخت بخورد و ببرد ، نه پیر می شود و نه هرگز می میرد .
پادشاهی این شنید از صادقی / بر درخت و میوه اش شد عاشقی
پادشاهی این ماجرا را از شخصِ راستگویی شنید . و شیفته آن درخت و میوه آن شد .
قاصدی دانا ز دیوانِ ادب / سویِ هندوستان روان کرد از طلب
پادشاه در طلب آن درخت ، فرستاده ای دانا از دیوانِ فرهنگ به سوی هندوستان گسیل داشت . [ دیوانِ ادب = یکی از معانی دیوان ، ادارۀ دولتی و وزارتخانه است ، ادارۀ دولتی یا وزارتخانۀ علوم . نیکلسون آن را دیوان فرهنگ و یکی از دبیرخانه های رسمی مملکتی معنی کرده است ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 4 ، ص 629 ) ]
سال ها می گشت آن قاصد از او / گِردِ هندوستان برای جُست و جُو
آن فرستاده سال های چندی برای یافتن آن درخت در سرزمینِ هندوستان به جستجو پرداخت .
شهر ، شهر از بهرِ این مطلوب گشت / نه جزیره ماند و ، نه کوه و ، نه دشت
او شهر به شهر به دنبالِ یافتن درختِ موردِ نظر همه جا را زیر پا گذاشت . به طوری که هیچ جزیره و کوه و دشتی نبود مگر آنکه موردِ بازدید او قرار گرفت .
هر که را پرسید ، کردش ریشخند / کین که جوید جز مگر مجنونِ بَد ؟
سراغِ آن درخت را از هر کس که گرفت . او را موردِ تمسخر قرار داد و گفت : چه کسی جز دیوانه به دنبالِ این درخت می آید ؟
بس کسان صَفع اش زدند اندر مزاح / بس کسان گفتند : ای صاحب فَلاح
بسیاری از آنها برای شوخی به او سیلی زدند و به او گفتند : ای مردِ رستگار . ( صَفع = سیلی ، سیلی زدن ) [ آنها به روشِ ذَمِ شبیه مدح به او گفتند : ]
جُست و جوی چون تو زیرک سینه صاف / کی تهی باشد ؟ کجا باشد گزاف ؟
جستجو و تکاپوی آدمِ هوشمند . پاکدلی مثلِ تو ، ممکن است بی نتیجه باشد ؟ و چگونه می تواند بی ثمر باشد ؟
وین مراعاتش یکی صَفعی دگر / وین ، ز صَفعِ آشکارا سخت تر
این مدحِ ساختگی و تمسخرآمیز از آن سیلی های آبدار ، سوزنده تر بود و این مدح ، سخت تر از آن سیلی ها بود .
می ستودندش به تَسخُر کِای بزرگ / در فلان جایی درختی بس ستُرگ
آنها از روی تمسخر همّتِ او را موردِ ستایش قرار دادند و گفتند : ای بزرگمرد در فلان جا ، یک درختِ تناور وجود دارد . [ مسخره کنندگان کنایه از مدعیانِ علوم و معارف و ارشادِ خلایق است که طالبان حقیقت را به بیراهه می کشند . ]
در فلان بیشه ، درختی هست سبز / بس بلند و پهن و هر شاخیش گَبز
در فلان جنگل ، درختی سبز وجود دارد که بسیار بلند و پهناور است و برگهای ستبری نیز دارد . [ گَبز = ستبر ]
قاصدِ شَه بسته در جُستن کمر / می شنید از هر کسی نوعی خبر
فرستادۀ پادشاه در طلب آن درخت کمرِ همّت بسته بود و در این طریق از هر کسی چیزی در بارۀ آن درخت می شنید .
پس سیاحت کرد آنجا سال ها / می فرستادش شهنشه مال ها
سالیان سال در آن دیار به گردش پرداخت و پادشاه نیز برای او اموالِ بسیاری می فرستاد .
چون بسی دید اندر آن غربت تَعب / عاجز آمد آخِرالامر از طلب
از آنرو که در دیار غربت رنجِ فراوان برده بود ، سرانجام در طلبِ آن درمانده شد . [ تَعب = رنج و سستی ]
هیچ از مقصود ، اثر پیدا نشد / ز آن غَرَض غیرِ خبر پیدا نشد
هیچ ردِ پایی از آنچه می جُست پیدا نشد . و از آن مقصود چیزی جز حرف و خبر به دست نیامد .
رشتۀ اومیدِ او بُگسسته شد / جُستۀ او عاقبت ناجُسته شد
بالاخره ، رشتۀ امیدِ او گسسته شد . و سرانجام آنچه را می جُست نتوانست پیدا کند .
کرد عزمِ بازگشتن سویِ شاه / اشک می بارید و می بُرّید راه
به همین سبب آهنگ بازگشت به سویِ پادشاه را کرد و اشک ریزان راهها را درمی نوردید .
دکلمه درختی در هندوستان که خوردن میوه آن عمر می بخشد
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات