حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد

حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد

مردی حکیم با زبان رمز و استعاره به دوستان خود می گوید : در هندوستان درختی هست که هر کس از میوۀ آن بخورد ، نه پیر شود و نه بمیرد . این مطلب به گوشِ پادشاهی می رسد و سخت شیفتۀ آن درخت می شود . از اینرو قاصدی می فرستد تا به هر صورتی که هست آن درخت را پیدا کند . قاصد ، سال ها در سرزمینِ هندوستان می گردد و جستجو می کند ولی اثری از آن درخت نمی یابد . حتی موردِ تمسخر و ریشخند بسیاری از مردم نیز قرار می گیرد . سرانجام از یافتن آن نومید می شود و با چشمی اشکبار و دلی شکسته راهِ دیار شاه را در پیش می گیرد . در یکی از منازل بین راه فرود می آید تا استراحتی کند . ناگهان با عارفی ربّانی روبرو می شود . تصمیم می گیرد ماجرا را به او بگوید تا چاره ای پیدا شود . آن عارفِ ربّانی پس از استماعِ سخنان او می گوید : ای ساده دل ، اصلاََ چنین درختی در باغ و بوستان طبیعت وجود ندارد . بدان که منظور آن حکیم از این درخت ، درختِ علم و معرفتِ الهی است و بس .

مأخذ آن حکایتی است که در شاهنامۀ فردوسی ، دفتر چهارم ، داستان آوردن کلیله و در دیباچه کلیله و دِمنه بهرامشاهی ( چاپ قریب ، ص 7 ) و نیز در عجایب نامه و در کتاب فرائد السلوک ، باب هفتم نقل شده . اصل حکایت اینست :

به روزگار نوشیروان در کتاب یافت که آفریدگار ، دارویی آفریده است که بر مُرده ریزند ، زنده گردد . و در آفاق می جست نمی یافت . وی را نشان دادند که در ولایتِ سراندیب ، مردی است بر کوه و عمرِ دراز دارد . از متقدّمان مگر او داند که این دارو چیست . نوشیروان ، مال های بسیار داد و کس فرستاد به ولایتِ سراندیب ، چون برسید احوالِ این مرد پرسید ، گفتند : شخصی است عادی ، روی ننماید . به ناگاه وی ببینند ، هیکلی سهمناک دارد بر کوه ، مردی سیاه چندانکه نیزه بالا و ناب از لبِ بالا به درآمده و بینی چندانکه یک ارش ، از وی پرسید : سخن وی فهم نمی کرد تا هندویی را ببرد و پرسید از حالِ این دارو ، گفت : من نمی دانم و این دارو نیست مگر حکمت که دل های مُرده را زنده گرداند . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 82 )

مولانا در این حکایت ، حکمت الهی و علمِ لَدّنی را به درختی تشبیه کرده که هر کس از میوۀ آن بخورد نه پیر شود و نه بمیرد .

***


شرح و تفسیر اشعار ” حکایت پیدا کردن آن درخت که هر که میوه آن خورد نمیرد ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

بخش اول : شرح و تفسیر درختی در هندوستان که میوه آن عُمر می بخشد

بخش دوم : شرح و تفسیر شرح کردن شیخ رازِ آن درخت را به طالب

بخش سوم : شرح و تفسیر منازعت چهار کس که هر کدام انگور را به نامی فهم می کردند

بخش چهارم : شرح و تفسیر برخاستن عداوت از میان انصار به برکات رسول الله

بخش پنجم : شرح و تفسیر قصۀ بط بچگان که مرغ خانگی آنها را پرورش داد

بخش ششم : شرح و تفسیر حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد تنها

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟