باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 2487 تا 2508
نام حکایت : حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور
بخش : 11 از 11 ( باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را )
خلاصه حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور
سه ماهی در آبگیری می زیستند . روزی سه ماهیگیر از آن ناحیه می گذشتند که چشمشان به آن سه ماهی افتاد و بلافاصله رفتند که دام های خود را فراهم کنند . یکی از ماهیان که عاقل بود از این حرکت دریافت که خطری در کمین است و عزمِ ترکِ آن آبگیر کرد . ابتدا خواست که با آن دو رفیق خود در این باره مشورت کند امّا دید که آن دو به قدری از قضیّه دور و بیگانه اند که نه تنها با او هم رأی و همراه نمی شوند بلکه او را در این تصمیم سُست و منفعل می سازند از اینرو یکه و تنها راهِ دریا را پیش گرفت و …
متن کامل ” حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را
ابیات 2487 الی 2508
2487) ز آهنِ تیره به قدرت می نمود / واقعاتی که در آخِر خواست بود
2488) تا کنی کمتر تو آن ظلم و بَدی / آن همی دیدی و بَتّر می شدی
2489) نقش های زشت ، خوابت می نمود / می رمیدی ز آن و ، آن نقشِ تو بود
2490) همچو آن زنگی که در آیینه دید / رویِ خود را زشت و ، بر آیینه رید
2491) که چه زشتی لایقِ اینی و بس / زشتیم آنِ تو است ای کورِ خس
2492) این حَدَث بر رویِ زشتت می کنی / نیست بر من ، ز آنکه هستم روشنی
2493) گاه می دیدی لباست سوخته / گه دهان و چشمِ تو بر دوخته
2494) گاه حیوان قاصدِ خونت شده / گه سَرِ خود را به دندانِ دَده
2495) گه نگون اندر میانِ آب ریز / گه غریقِ سیلِ خون آمیزِ تیز
2496) گه نِدات آمد ازین چرخِ نقی / که شَقییّ و شَقییّ و شَقی
2497) گه نِدات آمد صریحاََ از جِبال / که بِرّو ، هستی ز آصحابِ الشّمال
2498) گه نِدا می آمدت از هر جماد / تا اَبد فرعون در دوزخ فتاد
2499) زین بَتَرها که نمی گویم ز شَرم / تا نگردد طبعِ معکوس تو گرم
2500) اندکی گفتم به تو ای ناپذیر / ز اندکی دانی که هستم من خبیر
2501) خویشتن را کور می کردی و مات / تا نیندیشی ز خواب و واقعات
2502) چند بگریزی ؟ نَک آمد پیشِ تو / کوریِ اِدراکِ مکراندیشِ تو
2503) هین مکن زین پس فراگیر احتراز / که ز بخشایش درِ توبه ست باز
2504) توبه را از جانبِ مغرب دَری / باز باشد تا قیامت ، بر وَری
2405) تا ز مَغرب بر زَنَد سَر آفتاب / باز باشد آن دَر و ، از وی رُو متاب
2506) هست جنّت را ز رحمت هشت در / یک درِ توبه ست ز آن هشت ، ای پسر
2507) آن همه ، گه باز باشد گه فراز / و آن درِ توبه ، نباشد جز که باز
2508) هین غنیمت دار ، در باز است ، زود / رَخت آنجا کش ، به کوریِّ حسود
شرح و تفسیر باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را
ز آهنِ تیره به قدرت می نمود / واقعاتی که در آخِر خواست بود
حضرت حق با کمالِ قدرت در آهنِ تیرۀ قلبِ فرعون حقایق را به صورت رویا نشان داد .
مولانا در این بخش از زبانِ حضرت موسی (ع) رویاهای رازآمیزِ فرعون را تعبیر و تأویل می کند تا او را به علیم بودن و خبیر بودن حضرت حق مؤمن سازد . مولانا رویاهایی از فرعون را بازگو می کند که در اصطلاحِ عالِمانِ خوابگزار و معبّران دو گونه است . یکی آن دست از رویاهایی که به صورت کشف مجرّد دیده می شود و دیگر رویاهایی که به نحو کشف مخیّل رویت می گردد . منظور از کشف مجرّد اینست که شخص هر چه را در خواب بیند عیناََ در عالَمِ واقع تحقق یابد . و مراد از کشف مخیّل اینست که نَفسِ آدمی حقایقی را در قالبِ صُوَر خیالیّه ببیند و معبّر آن صُوَرِ مخیّل را تعبیر کند . مثلاََ دیدن دریا نشانِ شاه یا فردی عالِم است و دیدن کشتی علامتِ غم است . و … غالب رویاها در صورتی که از نوعِ پریشان نباشد از نوعِ کشفِ مخیّل است . مولانا از بیت 2493 به بعد چند نمونه از رویاهای مخیّل می آورد و سپس چند نمونه از رویاهای مجرّد .
تا کنی کمتر تو آن ظلم و بَدی / آن همی دیدی و بَتّر می شدی
آن رویاها را به تو نشان می داد تا تو ظلم و فساد نکنی . امّا تو با اینکه آن رویاها را دیدی باز هم بدتر و ظالم تر شدی .
نقش های زشت ، خوابت می نمود / می رمیدی ز آن و ، آن نقشِ تو بود
ای فرعون ، خدا در عالَمِ رویا صورت های زشتی به تو نشان داد . امّا تو از آن صورت های رویایی نفرت می کردی در حالی که آن ها همه هویّتِ حقیقی تو بود .
همچو آن زنگی که در آیینه دید / رویِ خود را زشت و ، بر آیینه رید
درست مانندِ آن سیاهِ زنگی که چون چهرۀ خود را در آینه ، زشت و سیاه دید . روی آن نشست و رید .
که چه زشتی لایقِ اینی و بس / زشتیم آنِ تو است ای کورِ خس
و به آینه گفت : تو چقدر زشتی ، تو فقط لایقِ همین کاری که با تو کردم . آینه به او جواب داد : ای کور دلِ حقیر ، زشتی و بَدقوارگیِ من متعلّق به خود توست .
این حَدَث بر رویِ زشتت می کنی / نیست بر من ، ز آنکه هستم روشنی
پس تو این مدفوع را به روی خود کردی نه من . زیرا من سراپا درخشش و روشنی هستم .
گاه می دیدی لباست سوخته / گه دهان و چشمِ تو بر دوخته
ای فرعون ، گاهی جامه ات را سوخته می دیدی . و گاهی نیز می دیدی که دهان و چشمِ تو را دوخته اند . [ اگر کسی در خواب ببیند که لباسش سوخته است . تعبیرش اینست که لباسِ ایمان و تقوا یا لباس عرض و آبروی او سوخته است ( شرح کبیر انقروی ، ج 11 ، ص 802 ) . ابن سیرین گوید : بسته شدن دهان دلیل بر هلاک و بسته شدن چشم دلیل بر اتلافِ مال است ( کامل التعبیر ، ص 245 و 319 ) ]
گاه حیوان قاصدِ خونت شده / گه سَرِ خود را به دندانِ دَده
گاهی در خواب می دیدی که حیوانی می خواهد خونِ تو را بریزد . و گاهی نیز می دیدی که سَرت در دندانِ حیوانی درنده است . دَدَه = دد ، جانور درنده مانندِ شیر و پلنگ ) [ اگر کسی در خواب ببیند که حیوانی قصدِ ریختن خونِ او را دارد تعبیرش اینست که صفتِ حیوانی بر او غلبه کرده است . و اگر کسی در خواب ببیند که سَرش به دندانِ حیوانی درنده است . اشاره به اینست که مقهورِ نَفسِ امّاره شده است ( شرح کبیر انقروی ، ج 11 ، ص 802 ) ]
گه نگون اندر میانِ آب ریز / گه غریقِ سیلِ خون آمیزِ تیز
گاهی نیز در رویا می دیدی که درونِ مستراحی افتاده ای . و گاهی نیز می دیدی که در سیلابِ سرکِش و خونین غرق شده ای . [ اگر کسی خواب ببیند که در یک مستراح سقوط کرده است . تعبیرش اینست که در پلیدی ها و نجاساتِ دنیوی و نفسانی غوطه ور است . و اگر کسی خود را در میانِ سیلابِ سرکِش ببیند تعبیرش اینست که عصیان حق کند و خونِ ناحق ریزد ( شرح کبیر انقروی ، ج 11 ، ص 802 ) . ابن سیرین ، سیل را در خواب علامتِ دشمنی بزرگ دانسته است ( کامل التعبیر ، ص 442 ) . این چند مورد نمونه هایی از کشفِ مخیّل در رویاهاست . ]
گه نِدات آمد ازین چرخِ نقی / که شَقییّ و شَقییّ و شَقی
گاهی از این آسمانِ پاک و مقدّس در عالَمِ رویا به سوی تو ندا می رسید که تو ای فرعون ، بدبختی و بدبختی و بدبخت . ( نَقی = پاک ) [ این بیت و ابیاتِ بعدی نمونه هایی از کشفِ مجرّد است . ]
گه نِدات آمد صریحاََ از جِبال / که بِرّو ، هستی ز آصحابِ الشّمال
گاهی از کوه ها آشکارا ندا می رسید که برو پی کارت که تو از دوزخیانی . [ اَصحاب الشمال = لفظاََ به معنی یاران چپ است . و اطلاقِ آن بر دوزخیان از آنروست که به تعبیر آیه 25 سورۀ حاقّه ، نامۀ اعمالشان را به دستِ چپ شان دهند و یا بواسطۀ اینست که دوزخیان روحاََ شوم و ناخجسته اند . و این مطلب از آیه 9 سورۀ واقعه مستفاد می شود . ]
گه نِدا می آمدت از هر جماد / تا اَبد فرعون در دوزخ فتاد
گاهی از طرفِ جمادات به تو ندا می رسید که فرعون تا اَبد در دوزخ افتاد .
زین بَتَرها که نمی گویم ز شَرم / تا نگردد طبعِ معکوس تو گرم
بسیاری از خواب های بدتر از این هم دیده ای امّا من خجالت می کشم که آنها را بازگو کنم . تا مبادا خُلق و خُویِ وارونۀ تو خشمگین و غضبناک گردد . [ شیوۀ تربیتی و ارشادی انبیاء و اولیاء و مصلحانِ راستین این بود که معایبِ شخص را غیر مستقیم و در قالبِ حکایت و مَثَل بیان کنند تا او رنجیده نشود و گاه نیز خود را خطاب می کردند . ]
اندکی گفتم به تو ای ناپذیر / ز اندکی دانی که هستم من خبیر
ای نصیحت ناپذیر من تنها اندکی به تو گفتم تا از این مقدارِ اندک دریابی که من از خواب های پوشیدۀ تو آگاهم . [ من لازم نمی دانم همۀ اسرارِ تو را بازگو کنم . بلکه مقداری را به اشارت گفتم تا بدانی که من بر احوالِ تو وقوف دارم . ]
خویشتن را کور می کردی و مات / تا نیندیشی ز خواب و واقعات
ای فرعون برای آنکه پیرامونِ رویاها و خواب هایت اندیشه نکنی خود را به کوری و گیجی و نادانی می زدی .
چند بگریزی ؟ نَک آمد پیشِ تو / کوریِ اِدراکِ مکراندیشِ تو
تا کی می خواهی فرار کنی ؟ اینک به کوریِ ادراکِ تو که پیوسته حیله سازی می کرد حقایق عیناََ بر تو معلوم گشت . [ وجه دیگر مصراع دوم : اینک به کوری ادراکِ مکر سازِ تو ، خواب هایت به واقعیت پیوست ( شرح کبیر انقروی ، ج 11 ، ص 805 ) ]
بیانِ آنکه درِ توبه باز است
هین مکن زین پس فراگیر احتراز / که ز بخشایش درِ توبه ست باز
ای فرعون بهوش باش و از کفر و عصیان پرهیز کن زیرا به اقتضای صفتِ رحمانیّتِ حق ، درِ توبه باز است . [ احتراز = خویشتن داری ، پرهیز کردن ]
توبه را از جانبِ مغرب دَری / باز باشد تا قیامت ، بر وَری
توبه از جانبِ باختر دری دارد و آن در تا به روزِ رستاخیز به روی مخلوقات باز است . [ اشاره به حدیث « همانا در جانب باختر دری است که مسافت آن ( پهنای آن ) هفتاد سال و بسته نگردد تا اینکه خورشید از جانبِ آن در بتابد » ( احادیث مثنوی ، ص 128 ) ]
تا ز مَغرب بر زَنَد سَر آفتاب / باز باشد آن دَر و ، از وی رُو متاب
تا وقتی که آفتاب از مغرب طلوع کند . آن در باز است . پس از آن در ، رُخ بر متاب .
هست جنّت را ز رحمت هشت در / یک درِ توبه ست ز آن هشت ، ای پسر
ای پسر ، به اقتضای رحمتِ الهی ، بهشت هشت در دارد که یکی از آن هشت در ، درِ توبه است .
آن همه ، گه باز باشد گه فراز / و آن درِ توبه ، نباشد جز که باز
درهای دیگرِ بهشت گاهی باز است و گاهی بسته . امّا درِ توبه همواره باز است .
دکلمه بیان باز گفتن موسی علیه السلام اسرار فرعون را
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات