قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند | شرح و تفسیر

قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 2738 تا 2753

نام حکایت : اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را

بخش : 6 از 8 ( قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را

مردم سبا ، بَد گوهر بودند و از راهِ حق به دور . با اینحال در ناز و نعمتِ فراوان به سر می بردند . سیزده پیامبر به سوی آن قوم گسیل شد تا آنان را به خود آورند . پس از اندرزهای فراوان ، قومِ سبا از سرِ عِناد و نه از راهِ حق طلبی از آنان معجزه خواستند . پیامبران دوباره آنان را متوجّه حقیقت کردند امّا آنان سخنان آن بزرگان را مکر و افسون خواندند و رسالت ایشان را فریب شمردند و ضمن آن به حکایت خرگوش و …

متن کامل « حکایت اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند

ابیات 2738 الی 2753

2738) این بدان مانَد که خرگوشی بگفت : / من رسولِ ماهم و ، با ماه جُفت

2739) کز رمۀ پیلان بر آن چشمۀ زلال / جمله نخچیران بُدند اندر وَبال

2740) جمله محروم و ز خوف از چشمه دور / حیله ای کردند چون کم بود زور

2741) از سَرِ کُه بانگ زد خرگوشِ زال / سویِ پیلان در شب غُرّۀ هِلال

2742) که بیا رابع عشر ای شاه پیل / تا درونِ چشمه یابی این دلیل

2743) شاه پیلا ، من رسولم ، پیش بیست / بر رسولان بند و زجر و خشم نیست

2744) ماه می گوید که : ای پیلان روید / چشمه آنِ ماست ، زین یکسو شوید

2745) ور نه ، من تان کور گردانم ، ستم / گفتم ، از گردن برون انداختم

2746) ترکِ این چشمه بگویید و روید / تا ز زخمِ تیغِ مَه ، ایمن شوید

2747) نک نشان آن است کاندر چشمه ماه / مضطرب گردد ز پیلِ آب خواه

2748) آن فلان شب حاضر آ ای شاه پیل / تا درونِ چشمه یابی زین دلیل

2749) چونکه هفت و هشت از مَه بگذرید / شاه پیل آمد ، ز چشمه می چرید

2750) چونکه زد خرطوم ، پیل آن شب در آب / مضطرب شد آب و ، مَه کرد اضطراب

2751) پیل باور کرد از وی آن خطاب / چون درونِ چشمه ، مَه کرد اضطراب

2752) ما نه ز آن پیلانِ گولیم ای گروه / که اضطرابِ ماه آردمان شکوه

2753) انبیا گفتند : آوه پندِ جان / سخت تر کرد ای سفیهان پندتان

شرح و تفسیر قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند

مخالفان پیامبران به ایشان گفتند : ادعاهای شما نظیر همان حکایتی است که می گویند : رَمۀ پیلان گاه به گاه بر سرِ چشمۀ آبِ زلال می آمدند و موجب وحشت و گریز سایر وحوش می شدند و در نتیجه آن جانوران همیشه تشنه و رنجور بودند تا اینکه خرگوشی زیرک و گُربُز حیله ای ساخت و نزدِ پیلان رفت و فریاد همی آورد که : ای شاهِ پیلان ، من فرستادۀ ماهِ تابانم . ماه به تمام شما پیغام داده که این چشمه به من تعلّق دارد . زین پس بر سرِ آن ازدحام مکنید که عِقابتان کنم . نشانِ عملی شدن وعیدِ ماه اینست که هر گاه خرطومِ خود به آبِ چشمه زنید . ماه پریشان و نژند خواهد شد . بدانید که این وعیدِ من در شبِ چهاردهم ماه ، تحقق خواهد یافت . در شبِ موعد ، پادشاهِ پیلان بر سرِ چشمه حاضر شد و همینکه خرطومِ خود به آب زد . تصویر ماه به لرزش و نوسان افتاد . وقتی که پیل این وضع را دید سخنان خرگوش به یادش آمد و آن را راست دانست و از بیم و هراس ، گام واپس کشید و از چشمه دور شد و سایرِ پیلان به دنبالِ او .

اشاره به قصه ای است در کلیله و دمنه . مولانا در این حکایت این نکته را بازگو می کند که مَثَل آوردن تنها زیبندۀ کسی است که از ظاهرِ اشیاء و نمودها به باطنِ اشیاء و عاقبتِ امور واقف باشد . از اینرو منکران انبیاء و اولیاء لیاقت آن ندارند که امثال را دست آمیز اغراضِ سخیفِ خود کنند . چر که آنان بینشی مادّی و ظاهری دارند و از مأورایِ موجودات بی خبرند . و از اینرو امثال را جهتِ تحریفِ حقیقت بکار می گیرند .

این بدان مانَد که خرگوشی بگفت : / من رسولِ ماهم و ، با ماه جُفت


این حرف ها مَثَلِ اینست که خرگوشی ، نزدِ فیلی رفت و گفت : من فرستادۀ ماه هستم و با ماهِ آسمان همنشین و مصاحبم .

کز رمۀ پیلان بر آن چشمۀ زلال / جمله نخچیران بُدند اندر وَبال


زیرا که حکایت از این قرار است که گلّه ای از فیل ها به سرچشمۀ آبی زلال می آمدند و سایر حیوانات و وحوش از ترسِ آن فیل ها دچارِ رنج و محنت بودند و نمی توانستند به سویِ آن چشمه بروند و سیراب شوند . [ وَبال = شختی ، شدّت ]

جمله محروم و ز خوف از چشمه دور / حیله ای کردند چون کم بود زور


همۀ وحوش از چشمه محروم بودند و از ترسشان نمی توانستند به آن نزدیک شوند . و چون در مقابلِ فیل ها ، زوری نداشتند ناچار به حیله و تدبیر روی آوردند .

از سَرِ کُه بانگ زد خرگوشِ زال / سویِ پیلان در شب غُرّۀ هِلال


حیله و تدبیر آنها چنین بود . در شبِ نخستین ماه ، خرگوشی پیر و با تجربه ، بالای گوهی می رود و فیل ها را صدا کی کند . [ غُرّه = نخستین روز از هر ماه ، سفیدی پیشانی اسب ، ابتدای هر چیز ]

که بیا رابع عشر ای شاه پیل / تا درونِ چشمه یابی این دلیل


ای پادشاهِ فیل ها ، شب چهاردهم ماه بیا تا در داخلِ چشمه ، این راهنما را پیدا کنی . یعنی بدانی که من رسول و فرستادۀ ماهِ آسمانم . [ رابع عشر = چهاردهم ]

شاه پیلا ، من رسولم ، پیش بیست / بر رسولان بند و زجر و خشم نیست


ای پادشاهِ فیل ها ، من فرستادۀ ماهِ آسمانم . در مقابلِ من بایست که فرستادگان را نمی توان اسیر و شکنجه نمود و موردِ غضب قرار داد . خلاصه نمایندگان در امان اند .

ماه می گوید که : ای پیلان روید / چشمه آنِ ماست ، زین یکسو شوید


ماه به شما پیغام داده است که ای رَمۀ فیل ها از این چشمه دور شوید . زیرا این چشمه ، مِلکِ ماست . پس از اینجا جای دیگر بروید .

ور نه ، من تان کور گردانم ، ستم / گفتم ، از گردن برون انداختم


وجوه مختلف معنی :

الف ) و اِلّا من شما را کور می گردانم . من خطای شما را بیان کردم و تکلیف را از گردن خود برداشتم ( شرح مثنوی شریف ، دفتر سوم ، ص 286 )

ب ) می آیم و با زورِ خود ، شما پیلان را کور می کنم . من حرفم را زدم . هر چه بر سرِ شما بیاید من بی گناهم . در این وجه «ستم» در معنی «به ستم» بکار رفته یعنی بصورت قید استعمال شده ( شرح مثنوی استعلامی ، ج 3 ، ص 339 )

ج ) و اِلّا چشمانِ شما را کور می گردانم . ظلم و ستم شما را که بر من می کنید و از چشمۀ من آب می خورید و مرا آزار می دهید با شما ظاهر ساختم و بارِ گناهِ عدمِ اظهارِ آن را از گردنِ خود بیرون انداختم ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر سوم ، ص 198 )

د ) ای فیل ها بروید و این چشمه را ترک بگویید و اِلّا من شما را کور می کنم . این بود پیغامِ ماه که به شما گفتم و با این گفتن بارِ سنگینِ ستم را از گردنم فرو انداختم . یعنی اگر ابلاغِ پیام نمی کردم موجبِ ظلم به شما می شدم ( شرح کبیر انقروی ، جزو دوم ، دفتر سوم ، ص 1056 و 1057 )

ترکِ این چشمه بگویید و روید / تا ز زخمِ تیغِ مَه ، ایمن شوید


این چشمه را ترک کنید و بروید تا از گزندِ شمشیر ماه ، در امان مانید .

نک نشان آن است کاندر چشمه ماه / مضطرب گردد ز پیلِ آب خواه


علامتِ به خشم آمدن ماه اینست که هر گاه فیلی از این چشمه آب بخورد ماه می لرزد .

آن فلان شب حاضر آ ای شاه پیل / تا درونِ چشمه یابی زین دلیل


ای پادشاهِ فیل ها در فلان شب در سرچشمه ظاهر شو تا دلیلِ درستی حرفِ مرا دریابی .

چونکه هفت و هشت از مَه بگذرید / شاه پیل آمد ، ز چشمه می چرید


وقتی که از هلالِ ماه ، هفت و هشت روز گذشت یعنی وقتی هلال به قرصِ ماه بدل شد . پادشاه فیل ها کنارِ چشمه آمد و مشغولِ چریدن شد .

چونکه زد خرطوم ، پیل آن شب در آب / مضطرب شد آب و ، مَه کرد اضطراب


همینکه آن فیل ، خرطومِ خود را در آب زد . آب به تکان و نوسان افتاد و تصویر ماه نیز در آب ، دچار نوسان و لرزش شد .

پیل باور کرد از وی آن خطاب / چون درونِ چشمه ، مَه کرد اضطراب


فیل همینکه تصویرِ ماه را در آب ، لرزان دید . حرف آن خرگوش را باور کرد . [ بنابراین تدبیر خرگوش مؤثر افتاد و در نتیجه گلّۀ فیل ها ترسیدند و از آنجا گریختند . این حکایت را در واقع منکران و حق ستیزان برای انبیاء و اولیاء نقل کردند تا با زبان تمثیل به آنان بگویند که ما نظیر آن فیلان احمق نیستیم که با تهدیدی بی اساس ، چشمۀ دنیا و لذّاتِ آن را ترک کنیم و به ریاضت و صیانت نفس بپردازیم . ]

ما نه ز آن پیلانِ گولیم ای گروه / که اضطرابِ ماه آردمان شکوه


آن قومِ حق ستیز به انبیاء گفتند : ای کسانی که خود را رسولِ خدا می دانید ما همانندِ آن فیل های احمق نیستیم که لرزش و نوسان تصویر ماه در آب ، ما را بترساند .

انبیا گفتند : آوه پندِ جان / سخت تر کرد ای سفیهان پندتان


انبیاء در جوابِ آنان گفتند : ای نادان ها ، دریغا که نصایح ما ، زنجیر و حجابِ درونی شما را محکم تر ساخت . [ در آیه 82 سورۀ اِسراء آمده است « و فرو فرستیم از قرآن آنچه مایه شفا و رحمت مؤمنان است و نیفزاید بر ستمکاران ، مگر زیان و خسران » ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه قصه خرگوشان که خرگوشی را پیش فیل فرستادند

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟