غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی
متن کامل ابیات غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی
ابیات 1 الی 7
1) عیب رندان مکن ای زاهدِ پاکیزه سرشت / که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
2) من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن درَوَد عاقبتِ کار که کشت
3) همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست / همه جا خانۀ عشقست چه مسجد چه کنشت
4) سرِ تسلیم من و خشتِ درِ میکده ها / مدّعی گر نکند فهمِ سخن گو سر و خشت
5) ناامیدم مکن از سابقۀ لطفِ ازل / تو پسِ پرده چه دانی که که خوبست و که زشت
6) نه من از پردۀ تقوی بدر افتادم و بس / پدرم نیز بهشت ابد از دست به هِشت
7) حافظا روزِ اَجل گر به کف آری جامی / یکسر از کویِ خرابات برندت به بهشت
شرح و تفسیر غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی
عیب رندان مکن ای زاهدِ پاکیزه سرشت / که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
ای زاهدِ پاک سرشت ، یعنی ای زاهدی که خلقتاََ پاک و طاهر آفریده شده ای ، به عیب جویی قلندران وارسته مپرداز . زیرا گناه دیگران را به حساب تو نخواهند گذاشت .
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن درَوَد عاقبتِ کار که کشت
خطاب به زاهد می فرماید : من اگر خوبم و یا بَدم یعنی اگر صالحم و یا طالحم . از من چه می خواهی ، برو به کار خود . هر کس حاصلِ کِشتِ خودش را برداشت می کند . خلاصه هر کسی جزای اعمالِ خود را خواهد دید . پس از صالح بودن و یا طالح بودن ما به تو نه فایده می رسد و نه ضرر . [ تو برو خود را باش = به مصلحت خود مشغول باش / دِرَوَد = درویدن ، این کلمه را در چیدن گندم و جو بکار می برند ]
همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست / همه جا خانۀ عشقست چه مسجد چه کنشت
هر کسی خواستار یار است ، چه هشیار و چه مست . و همه جا خانۀ عشق است . چه مسجد باشد و چه کلیسا . یعنی هر عاقل و لایعقل طالب یار است . خلاصه صالح و طالح همگی طالبِ اویند و هر گوشه ای از مسجد و یا کلیسا خانۀ عبادت اوست .
منظور بیت : دین اسلام مانند سایر ادیان نیست که صلوة و عبادت به یک محلِ مخصوص باشد و در جای دیگر جایز نباشد . بلکه در دینِ اسلام هر جا که طاهر باشد قابل عبادت است . چنانکه شاعر می فرماید :
گه معتکفِ دیرم و گه ساکن مسجد / یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
سرِ تسلیم من و خشتِ درِ میکده ها / مدّعی گر نکند فهمِ سخن گو سر و خشت
سَرِ تسلیمِ من ، خشت درِ میخانه ها را بالش خود کرده . یعنی درِ میکده ها اقامتگاهِ ما شده و ما از آنجا جدا نمی شویم . خلاصه ، ذوقِ باده را به فلک نمی دهم . اگر مدعی معنای این سخن را فهم نکند . به او بگو سَرت را بزن به خشت . چنانکه در روم معمول است که گویند : فلانی سرش به سنگ هم بخورد از حرفِ خود دست نمی کشد . [ سَرِ تسلیم = مراد کمال تسلیم است / خشت = آجر خام / مدعی = در اینجا منظور خَصم می باشد ]
ناامیدم مکن از سابقۀ لطفِ ازل / تو پسِ پرده چه دانی که که خوبست و که زشت
ای زاهد ، از رحمتِ سابقۀ لطفِ ازل مرا ناامید و مأیوس مکن . زیرا تو چه می دانی که در نزدِ خدا که مقبول و که مردود است . چه بسا ممکن است که ما به سببِ توبه از رندی ، مقبولِ درگاهِ خداوند واقع شویم و تو به سبب غرورِ زهد مردود شوی . [ ناامیدم مکن = مأیوسم مکن / پس پرده = پشت پرده و تعبیر از عالم غیب است . اینکه می گوییم پسِ پرده و عالم غیب ، نسبت به خودمان است وگرنه نسبت به حق تعالی پرده و غیب وجود ندارد چون در نزدِ خدا هیچ چیز مخفی نیست ]
نه من از پردۀ تقوی بدر افتادم و بس / پدرم نیز بهشت ابد از دست به هِشت
تنها من نیستم که که از خلوت و تقوی بدر افتادم یعنی فقط من نیستم که بعد از صلاح و تقوی ، رند و باده نوش شدم . بلکه حضرت آدم هم به سبب یک نافرمانی بهشت را از دست داد . [ بهشت ابد = جنّت / به هِشت = ترک کرد ]
حافظا روزِ اَجل گر به کف آری جامی / یکسر از کویِ خرابات برندت به بهشت
ای حافظ ، اگر شده در روزِ آخرِ زندگیت هم باشد . جامی به کف آری ، و از کوی میخانه مستقیماََ تو را به بهشت برند . یعنی بدون عذابِ قبر و بدون سؤالِ منکر و نکیر یکسره به بهشت می روی . [ روز اجل = روز انقطاع حیات / یکسر = مستقیماََ ]
دکلمه غزل شماره 80 دیوان خواجه حافظ شیرازی
خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه