صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان | شرح و تفسیر

صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح آصفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 2657 تا 2668

نام حکایت : اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را

بخش : 3 از 8 ( صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را

 

مردم سبا ، بَد گوهر بودند و از راهِ حق به دور . با اینحال در ناز و نعمتِ فراوان به سر می بردند . سیزده پیامبر به سوی آن قوم گسیل شد تا آنان را به خود آورند . پس از اندرزهای فراوان ، قومِ سبا از سرِ عِناد و نه از راهِ حق طلبی از آنان معجزه خواستند . پیامبران دوباره آنان را متوجّه حقیقت کردند امّا آنان سخنان آن بزرگان را مکر و افسون خواندند و رسالت ایشان را فریب شمردند و ضمن آن به حکایت خرگوش و …

متن کامل « حکایت اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان

ابیات 2657 الی 2668

2657) اصلشان بَد بود آن اهلِ سبا / می رمیدندی ز اسبابِ لِقا

2658) دادشان چندان ضِیاع و باغ و راغ / از چپ و ، از راست از بهرِ فراغ

2659) بس که می افتاد از پُرّی ، ثِمار / تنگ می شد مَعبرِ رَه ، بر گذار

2660) آن نثارِ میوه ، ره را می گرفت / از پُریِ میوه ، رهرو در شگفت

2661) سَلّه بر سر ، در درختستان شان / پُر شدی ناخواست از میوه فشان

2662) باد آن میوه فشاندی ، نی کسی / پُر شدی ز آن میوه دامن ها بسی

2663) خوشه های زَفت تا زیر آمده / بر سر و رویِ رونده می زده

2664) مردِ گُلخَن تاب ، از پُریّ زر / بسته بودی در میان ، زَرّین کمر

2665) سگ کُلیچه کوفتی در زیر پا / تُخمه بودی گرگِ صحرا از نوا

2666) گشته ایمن شهر و دِه ، از دزد و گرگ / بُز نترسیدی هم از گرگِ سترگ

2667) گر بگویم شرحِ نعمت های قوم / که زیادت می شد آن یَوماََ بِیَوم

2668) مانع آید از سخن های مهم / انبیا بُردند امرِ فَاستَقِم

شرح و تفسیر صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان

اصلشان بَد بود آن اهلِ سبا / می رمیدندی ز اسبابِ لِقا


مردم سبا ، بَد گوهر و بَد نهاد بودند . به همین جهت از هر عامل و سببی که آنان را به لقایِ الهی می رسانید فرار می کردند . [ اسباب لقا : عوامل و سبب هایی که مانندِ طاعت و عبادت و عمل صالح انسان را به مقامِ قُرب و شهودِ الهی می رساند ]

دادشان چندان ضِیاع و باغ و راغ / از چپ و ، از راست از بهرِ فراغ


حضرت حق تعالی برای آسایش و رفاه آنان از چپ و راست ، مِلک و بوستان و مرغزار به آنان عطا فرموده بود . [ اشاره است به آیه 15 سورۀ سبا « برای قومِ سبا در محلِ مسکونی شان ، نشانه ای ( از لطف و قدرت الهی ) بود . دو باغ ( انبوه و پهناور ) از راست و چپ ، به آنان گفتیم که از روزیِ پروردگارتان بخورید و سپاسِ او را به جای آرید . این شهری است پاک و پروردگاری آمرزگار » ضِیاع = اَملاک ، زمین زراعتی ، زمین غله خیز / راغ = مرغزار ، دامنۀ سبز کوه ]

بس که می افتاد از پُرّی ، ثِمار / تنگ می شد مَعبرِ رَه ، بر گذار


از بس که درختان ، پُر از میوه بودند . مقدار فراوانی میوه روی زمین می ریخت و در نتیجه ، راهِ عبور و مرور تنگ می شد .

آن نثارِ میوه ، ره را می گرفت / از پُریِ میوه ، رهرو در شگفت


ریزش میوه بر روی زمین ، راه را بند می آورد و رهگذران از فراوانی میوه ، تعجب می کردند .

سَلّه بر سر ، در درختستان شان / پُر شدی ناخواست از میوه فشان


مردم سبا در میانِ درختزارها ، سبد بر سر می گرفتند و راه می افتادند و بی آنکه درخت را بتکانند . آنقدر میوه فرو می ریخت که سبد پُر از میوه می شد . [ سَلّه = سبد ، زنبیل ]

باد آن میوه فشاندی ، نی کسی / پُر شدی ز آن میوه دامن ها بسی


باد ، آن میوه ها را فرو می ریخت و کسی دیگر اینکار را نمی کرد . و آنقدر میوه می ریخت که دامن های مردم پُر از میوه می شد .

خوشه های زَفت تا زیر آمده / بر سر و رویِ رونده می زده


خوشه های بزرگ تا پایین درختان آویزان شده بود . بطوری که هر کسی از آن حوالی عبور می کرد ، آن خوشه ها به سر و صورتش برخورد می کرد .

مردِ گُلخَن تاب ، از پُریّ زر / بسته بودی در میان ، زَرّین کمر


به قدری زر و سیم در آن دیار فراوان بود که حتّی نازلترین افرادِ جامعه نیز کمربندِ زرِین بر کمر می بستند . [ گُلخَن تاب = آن که آتشخانۀ حمام را گرم می ساخت . این کار از نازلترین مشاغل بود ]

سگ کُلیچه کوفتی در زیر پا / تُخمه بودی گرگِ صحرا از نوا


از بس که نان فراوان بود . سگ ها نیز از غایتِ سیری ، نان ها را زیرِ پا لگد می کردند و گرگِ بیابان نیز از فراوانی طعام ، همیشه دچار سوء هاضمه بود . [ کُلیچه = نان ، کلوچه / تُخمه = ناگواریدن غذا ، آن را هیضه هم گویند ]

گشته ایمن شهر و دِه ، از دزد و گرگ / بُز نترسیدی هم از گرگِ سترگ


مردم شهر و روستا از خطر دزد و گرگ در امان بودند و حتی بُز از گرگِ عظیم الجُثّه ترسی نداشت .

گر بگویم شرحِ نعمت های قوم / که زیادت می شد آن یَوماََ بِیَوم


اگر بخواهم همۀ آن نعمت هایی را که نصیبِ مردمِ سبا شده بود شرح دهم و بگویم که چگونه روز به روز بر مقدارِ آن افزوده می شد .

مانع آید از سخن های مهم / انبیا بُردند امرِ فَاستَقِم


قهراََ این شرح ، مرا از بیان مطالب مهم باز می دارد . ( از انجا که این قوم ، شکر نعمت های الهی را به جا نیاورد . حق تعالی پیامبرانی به سوی ایشان برانگیخت ) انبیاء فرمان الهی «ثابت قدم باش» را به آنان ابلاغ کردند . [ اقتباس از آیه 112 سورۀ هود « همانسان که به تو ( ای محمد ) امر شده ، با آنان که همراهِ تو به خوا روی آورده اند ( در امر تبلیغ الهی ) ثابت قدم باش و سرکشی مکنید که خدا به هر آنچه کنید بیناست » هر چند لفظاََ این خطاب به حضرت رسول الله (ص) است امّا معناََ سایر انبیاء نیز موردِ این خطاب بوده اند . پس همۀ پیامبران الهی مأمور بودند که در تبلیغ رسالت خود ، ثابت قدم باشند و دیگران را نیز به این امر دعوت کنند . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

 

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟