شرح و تفسیر غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 7

1) حالِ دل با تو گفتنم هوس است / خبرِ دل شنفتنم هوس است

۲) طمعِ خام بین که قصۀ فاش / از رقیبان نهفتنم هوس است

۳) شبِ قدری چنین عزیز شریف / با تو تا روزِ خفتنم هوس است

۴) وه که دُردانه ای چنین نازک / در شبِ تار سُفتنم هوس است

۵) ای صبا امشبم مدد فرمای / که سحرگه شکفتنم هوس است

۶) از برایِ شرف به نوکِ مژه / خاکِ راهِ تو رُفتنم هوس است

۷) همچو حافظ به رغمِ مُدعیان / شعرِ رندانه گفتنم هوس است

 

شرح و تفسیر غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

حالِ دل با تو گفتنم هوس است / خبرِ دل شنفتنم هوس است


هوس می کنم که حالِ دلم را برای تو تعریف کنم و خیلی مایلم که حال و احوال دل را از تو بشنوم . یعنی خبر دل را از تو بگیرم . حاصل کلام : دل از دستم رفته ، در دامِ زلف تو قرار گرفته است . حالا هوس دارم که این را به تو بگویم و از تو احوال و اخبار آن را بشنوم .

طمعِ خام بین که قصۀ فاش / از رقیبان نهفتنم هوس است


ببین خام طمعی تا چه حد است که هوس می کنم قصۀ مشهور یعنی داستان عشق و محبت جانان را از رقبا پنهان نمایم . [ طمع خام = طمعی که وجود پیدا نمی کند ]

شبِ قدری چنین عزیز شریف / با تو تا روزِ خفتنم هوس است


در یک همچو شبِ قدری عزیز و شریف ، هوس دارم که با تو تا صبح بخوابم . یعنی خوابیدن را با تو آرزو می کنم .

وه که دُردانه ای چنین نازک / در شبِ تار سُفتنم هوس است


آه که آرزو دارم چنین دُردانۀ لطیف را در شبِ تاریک سوراخ نمایم . یا سوراخ کردن چنین دُردانۀ لطیف در شبِ تاریک آرزوی من است . یعنی هوس دارم این غزل چون گرهر را شب هنگام بگویم . شعرا سفتن را به کنایه از گفتن بکار برده است . چنان که خواجه می فرماید :

غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

شعرا ، اشعار خود را هنگام شب می سرایند . از آن جهت است که خواجه به شبِ تار اختصاص داده است .

ای صبا امشبم مدد فرمای / که سحرگه شکفتنم هوس است


برای گفتن شعر لطیف در اینگونه بحرِ لطیف ، از فیض رحمانی استمداد کرده و می فرماید : ای صبا امشب به من مدد فرما یعنی کمکم کن و نیرو عطا کن که وقتِ سحر ، هوسِ شکفتن دارم . حاصل معنی : امشب به من کمک کن که یک غزل لطیف بگویم و سحرگاه آن را برای سخن شناسان بخوانم و خندان و شادان شوم . [ صبا = در اینجا مراد فیض رحمانی است / شکفتن = باز شدن ]

از برایِ شرف به نوکِ مژه / خاکِ راهِ تو رُفتنم هوس است


برای کسب شرف ، آرزو دارم به نوکِ مژگان خاکِ راهت را بروبم . یعنی برای اکتساب دولت و اجتلاب عزت ، آرزو دارم راههایی که تو در آن قدم زده ای با اشکِ چشمم آبیاری نمایم . [ شرف = رفعت / رُفتن = جاروب کردن ]

همچو حافظ به رغمِ مُدعیان / شعرِ رندانه گفتنم هوس است


به کوری چشم دشمنان ، آرزو دارم چون حافظ ، اشعار رندانه بگویم . و یا مثلِ حافظ برای به خاک مالیدن دماغ دشمنان ، آرزو دارم شعر رندانه بگویم . [ مدعیان = دشمنان / رغم = در لغت یعنی دماغ کسی را به خاک مالیدن ولی در این قبیل موارد به معنای کوری بکار رفته است / شعر رندانه = شعری که شاعر پیام خود را به گوشه و کنایه برساند ]

دکلمه غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 42 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟