غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 12

1) چنان به موی تو آشفته ام  ، به بوی تو مست / که نیستم خبر از هر چه در دو عالَم هست

2) دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیلِ من همه بُت های آزری بشکست

3) مجال خواب نمی باشدم ز دستِ خیال / درِ سرای نشاید بر آشنایان بست

4) درِ قفس طلبد هر کجا گرفتاری است / من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جَست

5) غلام دولت آنم که پای بند یکی است / به جانبی متعلّق شد ، از هزار برَست

6) مطیع امر توام ، گر دلم بخواهی سوخت / اسیر حکم توام ، گر تنم بخواهی خَست

7) نماز شامِ قیامت به هوش بازآید / کسی که خورده بُوَد می ز بامدادِ اَلَست

8) نگاه من به تو و ، دیگران به خود مشغول / معاشران ز می و ، عارفان ز ساقی مست

9) اگر تو سروِ خرامان ز پای ننشینی / چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست

10) برادران و بزرگان ، نصیحتم مکنید / که اختیار من از دست رفت و تیر از شَست

11) حذر کنید ز بارانِ دیدۀ سعدی / که قطره سیل شود چون به یکدگر پیوست

12) خوش است نامِ تو بردن ، ولی دریغ بُوَد / در این سخن که بخواهند بُرد دست به دست

شرح و تفسیر غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی

چنان به موی تو آشفته ام  ، به بوی تو مست / که نیستم خبر از هر چه در دو عالَم هست


گیسوان تو چنان مرا برآشفت و بوی خوش تو چنان مرا از خود بی خود کرد که دیگر از هر چه در جهان وجود دارد خبر و آگاهی ندارم . [ دو عالم = این جهان و آن جهان ]

دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیلِ من همه بُت های آزری بشکست


از روزی که به وجودت پی بردم و تو را شناختم . دیگر چشمانم را به روی کسی باز نمی کنم . گویی همانند ابراهیم خلیل که تمام بت های ساختۀ آزر را در هم شکست و به خدای واحد روی آورد . [ برشدن = بلند شدن ، برخاستن ، بالا رفتن / خلیل = دوست و یار ، لقب حضرت ابراهیم (ع) / آزر = در آیه 74 سورۀ انعام ، نام پدر حضرت ابراهیم (ع) ذکر شده که پیشه بت تراشی داشته و از اینرو به او درودگر و نجّار گفته اند . در تورات نام پدر حضرت ابراهیم (ع) ، تاره است و آزر را عموی ابراهیم گفته اند . با توجه به اینکه در اعتقادات شیعه پدر پیامبر یا امام نمی تواند کافر باشد لذا آزر را عموی ابراهیم می دانند . ]

مجال خواب نمی باشدم ز دستِ خیال / درِ سرای نشاید بر آشنایان بست


از دست خیال تو نمی توانم بخوابم و درست همانطور که نمی توان در به روی آشنایان بست . قادر نیستم از حضور خیالت در ذهنم جلوگیری نمایم . [ مجال = فرصت و امکان / خیال = عکس و تصویر ، تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در جلو چشم نباشد ، تصویر معشوق / شایستن = لایق و سزاوار بودن / آشنایان = دوستان و یاران ]

درِ قفس طلبد هر کجا گرفتاری است / من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جَست


گرفتاران قفس همواره برای رهایی خویش به جستجوی درِ قفس می پردازند . امّا تا عمر دارم ، خود را از کمند تو رها نمی سازم .

غلام دولت آنم که پای بند یکی است / به جانبی متعلّق شد ، از هزار برَست


بنده کسی هستم که دل به «یکی» بندد و وابسته و دلبستۀ «یکی» باشد و از دل دادن به هزار جای رهایی یابد . [ دولت = بخت و اقبال ، سعادت / پای بند = اسیر و گرفتار ، عاشق / متعلّق شدن = وابسته و دلبسته شدن ]

مطیع امر توام ، گر دلم بخواهی سوخت / اسیر حکم توام ، گر تنم بخواهی خَست


اگر بخواهی دلم را به آتش کشی . در برابر تو سر فرود می آورم و اگر مایل باشی تنم را مجروح سازی . به حُکمت تن می دهم . [ خستن = آزرده و رنجور کردن ]

نماز شامِ قیامت به هوش بازآید / کسی که خورده بُوَد می ز بامدادِ اَلَست


کسی که از بامداد الست شراب عشق و میثاق را از دست وی گرفته و نوشیده باشد . آنچنان سرمست می گردد که تنها در شامگاه قیامت سر از این مستی برمی دارد . یعنی عشق ، ازلی و ابدی است .

[ نماز شام قیامت = هنگام نماز مغرب در روز قیامت / اَلَست = آیا نیستم ، مأخوذ از آیه 172 سورۀ اعراف « و پروردگار تو از پشت بنی آدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید : آیا من پروردگارتان نیستم ؟ گفتند : آری . گواهی می دهیم تا در روز قیامت نگویید که ما از آن بی خبر بودیم » / بامداد اَلَست = مراد روز ازل است . روزی که خداوند از انسان ها پیمان عشق و بندگی گرفت و نیز روزی که سرنوشت انسان بر اساس مشیّت الهی نوشته شد . ] ]

نگاه من به تو و ، دیگران به خود مشغول / معاشران ز می و ، عارفان ز ساقی مست


دیده گان من به تو دوخته شده است در حالیکه دیگران سرگرم کار خود هستند . همنشینان از می انگوری مست می گردند در حالیکه عارفان محو جمال ساقی گشته ، از خود بی خود می شوند . [ معاشران = همنشینان ، دوستان ]

اگر تو سروِ خرامان ز پای ننشینی / چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست


ای سرو خرامان ، اگر تو از رفتار دلفریبت دست برنداری . چه شور و غوغایی در میان مجلسیان به پای خواهد شد . [ خرامان = خوش رفتار ، روندۀ با ناز و تکبّر و تبختر / از پای نشستن = آرام و قرار گرفتن / فتنه = آشوب و غوغا ]

برادران و بزرگان ، نصیحتم مکنید / که اختیار من از دست رفت و تیر از شَست


ای بزرگواران و برادران ، مرا در پرهیز از عشق پند ندهید . زیرا چنان اختیار از کف داده ام که گویی تیری از دست تیرانداز رها شده است و دیگر احتمال ندارد که به کمان بازگردد .

[ شست = زه گیر ، انگشتر مانندی که از استخوان و جز آن سازند و در انگشت ابهام کرده و در وقت کمانداری زه کمان را بر آن گیرند . که آن را به اعتبار انگشت ابهام ، شست گویند . ]

حذر کنید ز بارانِ دیدۀ سعدی / که قطره سیل شود چون به یکدگر پیوست


از اشک دیده گان سعدی بپرهیزید . زیرا هنگامی که قطره ها به یکدیگر بپیوندند به سیل تبدیل می شوند . [ حذر = پرهیز کردن ، ترسیدن ]

خوش است نامِ تو بردن ، ولی دریغ بُوَد / در این سخن که بخواهند بُرد دست به دست


ذکر نام تو خوش و لذّت بخش است . امّا دریغم می آید آن را در غزل خویش بگنجانم . زیرا شعر من شهرۀ آفاق است و دست به دست می گردد و ناچار نام تو ، چنانچه در شعر من باشد به دست این و آن خواهد افتاد .

شرح و تفسیر غزل 39                     شرح و تفسیر غزل 41

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 40 دیوان سعدی شیرازی

زنگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟